که درحین خلافت خودفرموده بودند.

من جز در چارچوب حمایت و پشتیبانی آفریدگار٬ بنده ای ناتوان بیش نیستم و به لطف پروردگار تصدی مقام خلافت٬ منش مرا دستخوش غرورو تکبّر نخواهد کرد.

زیرا عظمت در انحصار خداست و بندگان را از آن بهره ای نیست.

پس مبادا کسی از شما پیش خود چنین پندارد که عمر بن خطاب با رسیدن به خلافت تغییرکرده است ! بر عکس٬ هر کس حاجتی٬ شکایتی یا انتقادی از شیوه برخورد ما دارد٬ آن رابه ما برساند که من فرمانروایی از خود شما هستم و هرگز به پشتوانه مقام و قدرتی که یافته ام٬ نه بر شما کبر و فخر می فروشم و نه درِ سَرایم را به رویتان خواهم بست.

خردمند آن نیست که نیکی را از بدی تشخیص دهد بلکه خردمند آن است که میان دو بدی کم ضررترین آن‌ها را تشخیص دهد.

سپاسگذار پروردگارم هستم زیرا که قاتل من فردی است که در حضور خدا، حتی با یک سجده‌ای که برای خدا انجام داده باشد، نمی‌تواند با من طرح دعوا نماید.

خدایا شهادت در راه خودت و در سرزمین پیامبرت به من عطا کن .

اگر فقر به سان مردی بود او را می‌کشتم.

ای مردم! امیدوارم که با کفایت از این امر خلافت نجات یابم، نه به نفع و نه به ضررم باشد، و همچنین امیدوارم اگر کم یا زیاد در میان شما عمر کردم طوری عمل کنم که حق را رعایت کرده باشم و همچنین هیچ کس از مسلمانان را نمی گذارم -هر چند که در خانه ی خود باشد- مگر اینکه حقش را به او بپردازم و گر چه برای بدست آوردن آن زحمت نکشیده و بدنش را خسته نکرده باشد.

اموالی که خداوند به شما داده آن را درست مصرف کنید و مال کمی که با شرافت بدست آید از مال بسیاری که بازور بدست آید بهتر است.

و به حق عمل کردن سنگین و تلخ است و باطل سبک و در دنیا لذتبخش است و ترک گناه کردن از توبه بعد از گناه بهتراست، و گاهی یک نگاه بذر شهوت را می کارد و یک لحظه پیروی از شهوت کردن غم طولانی را بجا می گذارد.

بدانید که مثال من در نگهداری اموال شما در بیت المال همانند سرپرست یتیم است، اگر بی نیاز شدم آن را ترک کرده و از آن نمی گیرم، و اگر نیازمند شدم به اندازه حاجت از آن می‌خورم.

خداوند متعال به شما مثال هایی می زند، گفتار هایی را برای شما بیان می فرماید، تا اینکه دل ها را زنده کند، معنویت همت دلها تا زمانی که خداوند آن را زنده نکرده باشد مرده است.

هر کس چیزی یاد گرفت از آن نفع بگیرد.

و برای عدالت نشانه و علاماتی است، سپس نشانه های عدالت، شرم و سخاوتمندی و بخشش و آرامی و نرمی است. و علامت آن مهربان بودن است.

خداوند برای هر کاری دری مقرر فرموده و برای هر دری کلیدی میسر کرده است.

پس دروازه عدالت عبرت گرفتن است و کلید آن زهد می باشد.

عبرت گرفتن همان یاد آوردن مرگ موقع یادآوری مردگان است و آماده شدن برای عبرت گرفتن انجام دادن کارهای خوب است.

و معنی زهد، گرفتن حق از هر کس که نزد او باشد و حق را به مستحقین سپردن است .

و در گرفتن حق هیچ کس را در مد نظر نگیر.

و باید با داشتن قوت کفایت کرد، چون هر کس با داشتن قوت اکتفا نکند چیزی او را ثروتمند و غنی نمی گرداند.

و خداوند متعال مرا وادار کرده که دعواها را فیصله بخشم. سپس اگر کسی شکایتی داشته باشد به من برساند و اگر خودش نمی تواند بیاید با سفارش کردن به کسی دیگر آن را به من برساند تا اینکه بدون ضرر و اذیت به شکایت او رسیدگی نمایم .