ضمره بن حبیب وائي د لمانځه ثوابونوپه باب داسلام له ګران پيغمبمره وپوښتل شول،نوهغه جواب ورکه او دایی

ضمره بن حبیب وائي د لمانځه ثوابونوپه باب داسلام له ګران پيغمبمره وپوښتل شول،نوهغه جواب ورکه او دایی ورته وفرمایل ؛،
۱ ، لمونځ ددین یوله واجباتو دی .
۲ ، لمونځ د خداي دخوشالۍ سبب کیږی .
۳ ، لمونځ دپيغمبرانو روده ده .
۴، لمونځ دفرښتومینه اوعشق جلبوی .
۵، لمونځ هدایت اوایمان دی .
۶، لمونځ دمعرفت نور دی .
۷، لمونځ د رزق برکت دی .
۸، لمونځ د بدن راحت دی
۹، لمونځ د شیطان لپاره ناخوښ دی .
۱۰، لمونځ د کفر په مقابل کې یوه حربه ده .
۱۱،لمونځ د دعا د قبلیدا سبب دی .
۱۲ ، لمونځ د عملونو قبلیدا ده .
۱۳،لمونځ د قیامت لپاره دمومن توښه ده .
۱۴، لمونځ د ملک الموت په نزدشفیع دی .
۱۵، لمونځ د قبر ملګری دی .
۱۶،لمونځ دانسان لپاره آرامښت دی .
۱۷،لمونځ د تکبر اومنکرځواب دی .
۱۸،د انسان لمونځ په محشر کې نجات ورکونکی دی .
۱۹،لمونځ دانسان په مخ کې یو نور دی .
۲۰،لمونځ دانسان پربدن جامه ده .
۲۱،لمونځ د انسان او اوور او جهنم ترمینځ پرده ده .
۲۲،لمونځ دانسان اودوزخ ترمینځ حجت دی .
۲۳،لمونځ له دوزخه دژغورنې وسیله ده .
۲۴،لمونځ له پل صراطه تیریدا ده .
۲۵،لمونځ د جنت کِلی ده .
۲۶،لمونځ د حورالعین مهر دی .
۲۷،لمونځ د جنّت قیمت دی
۲۸،لمونځ دی چې بندګان خورالوړو درجو ته رسوي .
۲۹،لمونځ لکه څنګه چې دتسبیح،تهلیل،تکبیر،تمجید،اوسپیڅلتیا
پشمول پربیلابیلو ډولونوعبادتونواودګفتار اولمنځ په
معنادی .

خالد احمدزی

فرهنگ اسلامی



درمان امراض قلبی با نسخه قرآن و سنت

درمان امراض قلبی با نسخه قرآن و سنت

مؤلف: سعیدبن علی قحطانی

 

قلبها سه قسم هستند: قلب سلیم ـ قلب مرده ـ قلب مریض.

1) قلب سلیم (بیعیب): هیچ کس در روز قیامت نجات نمییابد مگر اینکه الله عزوجل به او قلب سلیم عطا کرده باشد، الله عزوجل میفرماید: « یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (شعراء / 88-89)

«(روز قیامت) روزی است که فایده نمیدهد مال و نه فرزندان، لیکن صاحب فایده آن باشد که بیاورد پیش خدا دلی بیعیب را».

قلب سلیم قلبی است که از هر خواهش و هوسی که با اوامر و منهیات الله عزوجل مخالفت نماید، سالم و به دور میباشد، و از هر شبهه و شکی که با گفتههای الله عزوجل مغایرت داشته باشد سالم و به دور میباشد. از بندگی غیر الله و قبول حکم غیر رسولالله صلی الله علیه وسلم به دور است، و در یک جمله، قلب سلیم و بیعیب قلبی است که نه تنها از دل سپرده به غیر الله عزوجل و آنچه در آن شرک است به دور میباشد بلکه بندگیاش برای الله خالص گردیده و همراه با اراده و محبت، توکل و توبه، تواضع و خضوع، خوف و رجا، و تمنابه الله عزوجل میباشد.

قلب سلیم قلبی است که برای الله عزوجل خالص شده، اگر دوستی کرد برای الله باشد و اگر کینه و دشمنی نمود به خاطر الله عزوجل باشد، اگر چیزی بخشید یا از چیزی منع نمود برای الله عزوجل باشد، همه تلاش و سعی و محبتش برای الله عزوجل باشد، و مقصد و هدفش او باشد، بدنش در راه او باشد، اعمالش و خواب و بیداریش خالص برای الله و کلام الله و آنچه که از طرف اوست برایش جذابتر از هر کلامی باشد، و افکارش او را در مواضع جلب رضایت و محبت الله عزوجل پشتیبانی نمایند، از خداوند بزرگ داشتن این قلب را مسئلت داریم.

2) قلب مرده: این قلب بر خلاف قلب سلیم میباشد:

قلبی است که پروردگارش را نمیشناسد و او را طبق فرمانش عبادت نمیکند، و او را دوست نمیدارد و راضی نمیگرداند، بلکه آن قلب مرده بر شهوات و خواهشها و لذتهایش استوار است، ولو اینکه در آن خواهشات، غضب و خشم الله عزوجل باشد. او غیر الله را در حال محبت و ترس و رجا و رضایت و فروتنی و تعظیم و خواری عبادت میکند، اگر دشمنی میکند دشمنیاش به خاطر هوا و هوس است، و اگر دوستی میکند به خاطر آن است، و اگر چیزی میبخشد و یا از آن منع میکند به خاطر هوس است، پس امامش هوا و هوس و رهبرش شهوت اوست، جهل، سوقدهنده و غفلت مرکب اوست، از این نوع قلب به الله عزوجل پناه میبریم.

3) قلب مریض: قلبی است که دارای حیات است ولی بیمار است و در آن دو ماده وجود دارد که هر کدام آن را به نوبت به سوی خود میکشد و به راهی میرود که هر کدام از آن دو بر دیگری غلبه نماید و آنچه که سبب زندگی و حیات آن است، محبت الله عزوجل میباشد، و ایمان به او و اخلاص برای او و توکل نمودن به الله عزوجل می باشد و آنچه که سبب هلاکت و نابودی آن است، محبت شهوات و طمع برای بدست آوردن آنهاست و حسد و کبر و خودپسندی و بلندپروازی و فساد در روی زمین با ریا نمودن و نفاق و تکبر و تنگنظری و بخل است، از این قلب هم به الله عزوجل پناه میبریم، و قرآن کریم معالجه این قلب را و تمام بیماریها، تضمین کرده است.

الله عزوجل میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ» (یونس / 57)

«ای مردمان، آمده است به شما پندی از پروردگارتان و شفایی بر آن علت است که در سینههاست، و راه نمودنی و بخشایشی برای مسلمانان».

«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا» (اسراء / 82)

«و فرودآوردیم از قرآن آنچه وی شفا و رحمت است برای مسلمانان و نمیافزاید در حق ستمکاران مگر زیان را».

و بیماریهای قلب دو نوع است: نوعی که صاحب بیماری دردی از آن در حال حاضر احساس نمیکند و آن مرض جهل و نادانی و شبهه و شک است، و این از بزرگترین نوع دردها برای فساد است ولی آن را احساس نمیکند.

نوع دیگر: مرضی است که در حال حاضر آن را احساس کرده و متألم میشود، مانند: غم و غصه، اندوه، خشم و این بیماری با داروهای طبیعی و رفع اسباب آن از بین میرود.

 

معالجه و درمان قلب با چهار چیز امکان دارد

مورد اول: قرآن کریم

که همانا آن به آنچه که در سینه از شک وجود دارد شفا است، و هر چه از شرک و لکههای کفر و بیماریهای شبهات و شهوات در آن است را از بین میبرد.

قرآن کریم برای کسی که به حق آن را بداند و به آن عمل نماید، هدایت است و برای مؤمنین با آنچه که به وسیلة آن از ثواب فوری و غیر فوری برای آنان حاصل میشود رحمت است:

«أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا»    (انعام / 122)

«آیا کسی که مرده بود پس زنده ساختیمش (یعنی کافر بود و او را هدایت کردیم) و پیدا کردیم برای او نوری که میرود با آن میان مردمان مانند کسی باشد که صفتش اینست که در تاریکیها، نیست بیرون آینده از آن».

 

مورد دوم: قلب محتاج سه مورد است

الف) آنچه که نیروی قلب را حفظ میکند و آن با ایمان و عمل صالح و عمل با طاعات و عبادات میسر میشود.

ب) پرهیز از مواضع زیان و آن اجتناب از تمامی گناهان و انواع مخالفات با اوامر الهی است.

ج) راحت شدن و دوری از هر چیز آزاردهنده به وسیله توبه و استغفار.

 

مورد سوم: درمان بیماری قلب از استیلاء و تسلط نفس بر آن

شامل دو نوع درمان است: صبر و باز داشتن نفس و مخالفت با آن.

باز داشتن نفس نیز دو گونه است:

الف) یک نوع قبل از عمل و دارای چهار مرحله است:

1) آیا این عمل برای او مقدور است یا نه؟

2) آیا انجام این عمل از ترک آن برایش بهتر است یا نه؟

3) آیا با انجام این عمل رضایت الله عزوجل حاصل میشود، یا نه؟

4) آیا انجام این عمل کمکی برای او میکند و آیا در انجام این عمل اگر به کمکی احتیاج پیدا کند کسی او را کمک و یاری میکند یا نه؟ گر جواب «بله» است پس به آن کار اقدام نماید و گرنه هرگز به آن کار اقدامی نکند.

ب) یک نوع دیگر بعد از عمل است و آن سه نوع است:

1) صبر و واداشتن نفس بر طاعاتی که در آن حق الله عزوجل کوتاهی شده و به نحو مطلوب انجام نمیشود و از حقوق الله عزوجل اخلاص، نصیحت، پیروی، دیدن مواضع نیکی، و مشاهده منت الله عزوجل بر آن در حقش است و مشاهده کوتاهیاش بعد از همه آنهاست.

2) بازداشتن نفس از هر عمل که ترک کردن آن از انجام دادنش بهتر است.

3) بازداشتن نفس از انجام کار مباح یا عادتی که با انجام دادن آن اگر نیت او الله و سرای آخرت باشد به او ثوابی ندارد. و اگر قصد منفعت دنیایی کند زیانکار میشود، و جمعبندی آنها که نفسش را وادار میکند نخست بر انجام فرایض، سپس آن را اگر ناقص باشد تکمیل نماید، و از منهیات و محرمات باز دارد و اگر دانست که او چیزی از آن منهیات مرتکب شد، با توبه و استغفار جبران نماید و سپس بر آنچه که با جوارحش انجام میدهد همت گمارد، سپس بر دفع غفلت نفس اهتمام ورزد.

مورد چهارم: درمان بیماری قلب از تسلط شیطان بر آن:

شیطان دشمن انسان است، و دوری از او با آنچه که الله عزوجل از استعاذه (پناه جستن) معین کرده میسر میباشد، نبی اکرم صلی الله علیه وسلم بین استعاذه از شر نفس و شر شیطان جمع نموده است، به ابوبکر صدیق رضی الله عنه میفرماید: بگو: اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَمَلِیکَهُ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَمِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَشَرَکِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَی نَفْسِی سُوءًا أَوْ أَجُرَّهُ إِلَی مُسْلِمٍ» (ترمذی و ابوداود).

«ای الله، شکافنده آسمانها و زمین، داننده غیب و آشکار، پروردگار همه چیز و مالک آنها، شهادت میدهم که به جز تو الهی نیست، از بدی نفسم و از بدی شیطان و شرکش به تو پناه میآورم و از اینکه گناهی بر نفسم مرتکب نمایم، و یا به مسلمانی آن را مرتکب نمایم».

استعاذه، توکل و اخلاص از تسلط شیطان جلوگیری میکند.

وصلیالله و سلّم علی عبده ورسوله محمد وعلی آله وأصحابه أجمعین ومن تبعهم

بإحسان إلی یوم الدّین


ادله حرمت دست دادن به زن نامحرم را بیان فرمایید اگر روایات وجود دارد بیان فرمایید؟

 

الحمدلله،

در صحیح مسلم از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إِنَّ الدُّنْیَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَإِنَّ اللَّهَ مُسْتَخْلِفُکُمْ فِیهَا فَیَنْظُرُ کَیْفَ تَعْمَلُونَ فَاتَّقُوا الدُّنْیَا وَاتَّقُوا النِّسَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ فِتْنَةِ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانَتْ فِی النِّسَاءِ» مسلم(2742).

یعنی: « دنیا شیرین و سرسبز است، و خداوند شما را در آن جانشین می کند و نگاه می کند که چگونه عمل می کنید، پس از دنیا بپرهیزید و از زنان بپرهیزید، همانا اولین فتنه بنی اسرائیل در زنان بود».

و اسامه ابن زید رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمود: «مَا تَرَکْتُ بَعْدِی فِتْنَةً أَضَرَّ عَلَی الرِّجَالِ مِنْ النِّسَاءِ» بخاری (5069)، و مسلم (2740، 2741).

یعنی: «زیان بارترین فتنه برای مردان زنان هستند».

قطعا دست دادن یا لمس عمدی یک زن نامحرم، حرام و گناه است و موجب فتنه خواهد شد و دلایل زیادی بر حرمت این عمل وارد شده است:

خداوند سبحان می فرماید: «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» (سوره احزاب قسمتی از آیه 53).

یعنی: وهنگامی که چیزی از وسایل زندگی را به عنوان عاریه (امانت) از آنها (ازواج نبی) درخواست می کنید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دلهای شما وآنها بهتر است.

قطعا این آیه برای تمامی زنان مومن نیز صدق می کند، پس اگر قرار باشد برای عاریت گرفتن چیزی از پشت پرده اقدام شود، قطعا دست دادن و لمس نمودن حکمش مشخص است؟!

و ابوهریره رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمود: «العَیْنَانِ زِنَاهُمَا النَّظَرُ، وَالأُذُنَانِ زِنَاهُمَا الاسْتِمَاعُ، وَاللِّسَانُ زِناهُ الکَلاَمُ، وَالیَدُ زِنَاهَا البَطْشُ، وَالرِّجْلُ زِنَاهَا الخُطَا». بخاری (6612،6243) مسلم (2657).

یعنی: چشم ها زنا می کنند و زنایشان نگاه کردن به نامحرم است، و زنای گوشها گوش دادن (به سخنان شهوت انگیز) است، و زنای زبان سخن گفتن (سخنان شهوت برانگیز) است، و زنای دست ها دست زدن (به نامحرم) است و زنای پاها رفتن (به سوی نامحرم به نیت سوء) است.

و در حدیث صحیح از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت است که فرمود: « إِنِّی لَا أُصَافِحُ النِّسَاءَ» «من با زنان مصافحه نمی کنم» أحمد(6/357).

و عائشه رضی الله عنها می فرماید: « مَا مَسَّتْ یَدُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَدَ امْرَأَةٍ قَطُّ غَیْرَ أَنَّهُ یُبَایِعُهُنَّ بِالْکَلَامِ» بخاری (5288)، و مسلم (1866).

یعنی: «رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگز با زنی دست نداده، و از زنان به صورت زبانی بیعت گرفته است».

وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم – که برای تبلیغ دین او از نگاه کردن به زنان اجازه داده شده بود – با وجود این اجازه از جانب شارع حکیم، باز با آنها دست نمی داده حتی برای امر مهم بیعت؛ در آنصورت قطعا دست دادن با زنان برای غیر او به طریق اولی ممنوع است.

طبرانی در "المعجم الکبیر" از معقل ابن یسار رضی الله عنه روایت می کند که صلی الله علیه وسلم فرمود: «لأَنْ یُطْعَنَ فِی رَأْسِ أَحَدِکُمْ بِمِخْیَطٍ مِنْ حَدِیدٍ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَمَسَّ امْرَأَةً لا تَحِلُّ لَهُ» صحح ألبانی فی «الصحیحة» (1/447).

یعنی: «اگر در سر یکی از شما میخی آهنین فرو برده شود، بهتر است از آنکه زنی را لمس کنید که برایش حلال نیست».

باز طبرانی از ابی امامه رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمود: «لَان یَزْحَمُ رَجُلٌ خِنْزِیرًا مُتَلَطِّخًا بِطِینٍ، أَوْ حَمْأَةٍ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَزْحَمَ مَنْکِبِهِ مَنْکِبَ امْرَأَةٍ لا تَحِلُّ لَهُ» «الترغیب و الترهیب»3/26(2938).

یعنی: «اگر بدن کسی به خوکی که آغشته به خاک و گل و لجن است بخورد، بهتر از آن است که شانه اش به شانه زنی بخورد که برایش حلال نیست».

و این دلایل برای کسی که خواهان هدایت است و از قلب سلیمی برخوردار باشد کفایت می کند.

و البته لازم به ذکر است علاوه بر حرام بودن دست دادن با زنان نامحرم، باید گفته که الله متعال به مردها و زنان چنین امر می کند:

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ * وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاء» (سوره نور قسمتی از آیه31).

یعنی: به مردان مؤمن بگو که چشمانشان را [از نگاه به نامحرم ] فرو پوشند و پاکدامنی ورزند این برایشان پاکیزه تر است. بی گمان خداوند از آنچه می کنند با خبر است. و به زنان ایمان دار بگو چشمای خود را از نگاه (نامحرمان) فرو گیرند و دامان خود را حفظ کنند وزینت خویش را- جزآن مقدار که نمایان است – آشکار ننمایند و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود بیفکنند (تا علاوه بر موی سر، گردن وسینه شان نیز پوشیده باشد) وزینت خودرا آشکار نسازند جز آنکه برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدرشوهرانشان یا پشرانشان یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرشان یازنان هم کیششان ویا کنیزانشان یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکرده‏اند.

 

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین


مونږ تعقیب کړی ... ما را تعقیب کنید .fallow  we  










د شیطان پوستی

د شیطان پوستی

شيطان دانسان اصلي دښمن دی،چي په دې لټه کي دی چي انسان هم دځان په څېردالله پاک سره په دښمنۍ کي اخته کړي اودتل لپاره يې په عذابونوکي گرفتارکړي،دې هدف ته درسېدوپه لاره کي شيطان له هرممکن کوښښ څخه کاراخلي اوهرهغه کارکوي چي په هغه سره خلگ دالله پاک له لاري اوړي اوپه گناهونوکي يې مبتلاکوي.

علامه ابن قيم جوزي رحمه الله تعالی اوه طريقې بيان کړې دي چي په هغوسره شيطان انسان دالله پاک له لاري اړوي اوپه خپلولوموکي يې راگيروي، زه له هغوڅخه په پوستوسره تعبيرکوم

هغه دادي :

۱:شيطان غواړي چي په انسان باندي کفراوشرک وکړي،که په دې کارکي کامياب شو،نوددُښمنۍ اوريې يخ شي اوپه آرام شي. ځکه که شيطان داکارپه انسان وکړونوشيطان خپل مقصدته ورسېدی،نوکه داانسان هرڅومره ښه کارونه کوي هغه ورته فائده نه کوي اوالله پاک يې هغه عبادتونه نه قبلوي.

که انسان تردې پوستې دايمان په رڼاتېرشونوبيايې په ۲:دوهمه پوسته راگرزوي چي هغه دبدعت پوسته ده،په داسي عقيده يې معتقدکړي چي هغه دپيغمبرعليه السلام دراوړي دين سره په تضادکي وي اوياپه داسي عبادت کي يې اخته کړي چي دهغه الله پاک حکم نه وي کړی .

نوعبادت به هم کوي خوالله پاک ته به دقبول وړنه وي .

که تردغي پوستې هم ددين په رڼاسره تېرشونوبيايې شيطان په ۳:دريمه پوسته راگرزوي چي هغه دکبائرو(لويوگناهونو)پوسته ده .

که په دې کارسره بريالی شونوداگناوي ورته وړې ښکاره کړي،داميدونودروازې ورباندي راخلاصي کړي شيطان ورته وايې چي اوس خوځوان يې!وروسته به توبه وباسي،اوس خپل طبيعت سموه،هرڅه چي کوې کوه بيابه توبه وباسي .

په داسي حال کي چي مرگ خودانه غواړي چي داپرېږده تراوسه يې ارمانونه پاته

دي،مرگ نه نمبرلري اونه مشراوکشرته گوري اونه يې هم وخت معلوم دی .

نوهوشيارهغه دي چي ځان مرگ ته تيارکړي اوددُنياپه فاني ژوندباندي دوکه نشي .

که تردې پوستې هم تېرشونوبيايې په

۴:څلورمه پوسته راگرزوي چي هغه دصغيرو(وړوگناهونو)پوسته ده .

ورته وايي :داخودومره گناه نه ده،له لويوگناهونوخودي ځان ساتلی دی،داخوپه

لمانځه اواوداسه سره هم بخښل کيږي .

تردې چي داسي اندازې ته يې ورسوي چي دلويوگناهونووالا(چي له الله پاک څخه

ويريږي اوپه خپلوکړوباندي پښېمانه وي)ترده غوره شي ځکه چي لويه گناه هم

په توبې سره ختميږي اووړه گناه چي څوک تل کوي،له هغې څخه لويه جوړيږي .

که تردغي پوستې هم په تقوی اوځان ساتني سره تېرشو،بياشيطان هڅه کوي چي په

۵:پنځمه پوسته يې راوگرزوي

چي هغه دمباح کارونوپوسته ده،پدې سره يې وخت ورضائع کړي اوله

عباداتوڅخه يې راگرزوي

که له دې پوستې هم تېرشو،ځکه دوخت قدريې وپېژندی

اودعباداتوپه اهميت پوهېدی نوشيطان يې په

۶:شپږمه پوسته راگرزوي چي هغه دکمزورواعمالوپوسته ده،پدې سره يې له راجح

اوغوره عمل څخه راگرزوي

اوپه داسي کارونوکي يې اخته کوي چي که څه هم ثواب لري خوثواب يې کم وي

اوددې پرځای يې له داسي عبادت څخه راوگرزوي چي

ثواب يې تردې زيات وي .

که تردغي پوستې هم ورتېرشونوبيايې په

۷:پوسته راگرزوي اوهغه دمصيبتونواوتکليفونوپوسته ده.

که څوک له مخکي ټولوپوستوراتېرشونوبيابه خامخاورباندي

امتحانونه راځي،په داسي حالت کي بياشيطان ته موقع په لاس ورځي اوکوښښ کوي

چي داسي خبره يې ترخولې وباسي چي الله پاک ترې

ناراضه کړي اوياورباندي دبې صبرۍ خبري کوي اويايې له

عبادتونوڅخه راوگرزوي نوانسان به په دې حالاتوکي هم

له الله پاک څخه دُعاگاني غواړي اودصبراواستقامت کوښښ به کوي

الله پاک مودي په خپل فضل اوکرم سره له دغه خطرناک دښمن څخه وساتي

وصلی الله علی نبينامحمدوعلی آله اصحابه ومن تبعه الی يوم الدين

شاکر نیسم

فرهنگ اسلامی


د وهابيانو د غلطو عقائدو يو څو مثالونه:


د وهابيانو د غلطو عقائدو يو څو مثالونه:
د اولياوو کرامو رضی الله عنهم اجمعین د کرامت څخه انکار کوي موږ جواب ورکوو، چي کرامت مخ کي تر مرګ او وروسته تر مرګ ثابت دی مخ کي تر مرګ لکه قصه د بي بي مريمي رض او قصه د حضرت خضر علیه السلام وګورئ دا خو پټه خبره نه ده او تر مرګ وروسته واقعه د عاصم بن ثابت(رض) چي شهيد سو او کافرانو د ده د سر پرېکولو اراده وکړل او الله ج مچمچۍ ورباندي مسلطي کړې. [حديث د بخاري شريف ج ۲ ص ۵۸٦]
دوهمه قصه د هغه صحابي چي خيمه يې پر قبر درولې وه دی خبر نه وو چي دا قبر دی او د قبر څخه يې د سورة الملک د تلاوت آواز واورېدی. [حديث د ترمذي شريف]
درېمه واقعه د ثابت بنايي چي ډېره مشهوره ده چي په قبر کي لمونځ کول يې ثابت دي. [مولانا عبدالحی لکنوي في اقامة الحجة ص ۲۱]
په اسلامي امت کي خامخا داسي خلګ پيدا کېږي چي د ټول امت څخه پر جلا لاره روان وي او کرار، کرار يوه غټه ډله ورڅخه جوړه سي ځکه چي رسول الله صلی الله علیه والسلم فرمايلي دي چي:
زما امت به پر ۷۳ ډلو باندي وويشل سي او ټول به په دوزخ کي وي خو يوه ډله به په جنت کي وي او هغه (ناجيه) ډله ده چي
د رسول الله صلی الله علیه والسلم سنت پر ځای کوي او ټول يو جماعت وي.
څرنګه چي د وهابيانو ډله له ډېري پخوا زمانې څخه د ديني عالمانو په جامه کي ځانونه ښکاره کوي او ډېری هغه کسان چي نه ديني او نه عصري زدکړه لري، له خپلي لاري څخه بې لاري کوي، په اصل کي دغه ډله خلک د ابليس د نماينده ګانو په صفت د خلکو په منځ کي د ګمراهۍ تخم پاشي او خلکو ته د غلطي لاري ښوونه ورکوي، د داسي عالمانو په هکله حضرت محمدصلی الله علیه والسلم فرمايلي دي چي:
زه د هغه لېوه له خرابۍ څخه چي په بې چوپانه رمه ګډ سي دومره نه بېرېږم لکه يو بد عالم چي زما په امت کي پيدا سي.
او انشاالله کوشش کوو چی نور معلومات هم ده وهابیت ده رد او ده خپل مذهب په تایید وړاندی کو ستاسو ده دوعا په هیله خالد احمدزی

فرهنګ اسلامی


چراهای لاجواب

چراهای لاجواب

1 – چرا کفارپیشرفت کرده اند؟

2 – چرا اهانت ها علیه اسلام وجود دارد؟

3 – چرا در هر نقطه جهان خون مسلمان ریخته میشود؟

4 – چرا به مقدسات اسلام توهین میشود؟

5 – چرا از مسلمانها به حیث یک وسیله استفاده میشود؟

6 – چرا مسلمانها از پیشرفت و ترقی دور مانده اند؟

7 – چرا اسلام هراسی د ر بین اجتماع به حد اعظمی رسیده است؟

8 – چرا از کلامات مقدس مسلمانها سوء استفاده میشود؟

9 – چرا مسلمانها بیشتر از همه مردم دنیا در آتش استعمار دشمنان میسوزند؟

10 – جرا؟...

آیا ذهن شما را نیز این جرا ها مشغول کرده است؟ پس بیائید به کمک هم جواب اینها را پیدا کنیم!


داسلامي ڼنې دردوونکې حال:

داسلامي ڼنې دردوونکې حال:
هره ورځ داسلام بچيان ترخاورولاندي كيږىاوداسلام باعفته پيغلي دناولوصليبى ځناوروپه منگولو كي كړيږى، داسلام خويندي دكفاروپه جيلونو كى دحسرت اوښكي تويوى،داسلام مسجدونه دكفارودتجاؤزنه ژړيږي، داسلام خاوره دغيرت تعنى راكوي، داسلام علما او سپين ږيري دصليبى فوځونودشرم نه ډك عملونه ژړوي، زمونږدشهيدانو تپي دكفاروترناولو پښولاندي لړزيږې، داسلام ميندى غيرتمندزامن نه زيږوى،داسلام ځلميان دسينماگانواوموسيقۍ ښكار گرځيدلى دى، داسلام دبچيانوغيرتونه بيده شويدې، زمونږځوانان ډين دمحفلونو څخه تيښته كوى،اودفحشا محفلونوته په گډا ورځي، زمونږدپيشوا سنت تر پښو لاندي كيږې،په داسي حال كي چه دغير اسلامي اوغير اخلا قي موډونو رواجول دځوانانوزمه واري گرځيدلي ده،زمونږډين علما خپلو مسوءليتونوته په بي پرواسترگه قا ئل دي اوحتىٰ داولس په گمراهۍ كي ډيره پريمانه ونډه دډوى ده،اومونږډين ځينې علمادډالرو په بدل كي دعيسويت په تبليغ كي ښكيل دى اودخپل ايمان دضعف اوويرى له كبله خپل دين تحريفوى اودكفارو دمرضۍ مطابق ئي عياروى.

زمونږدهيواداميران دخپلوملتونوپه خرڅولوافتخاركوى، د كفارودزړونوڅخه داسلام رعب وتلى دى اودمسلما نا نودوينو په څښلو باندي خوندونه وړي.


توبه به كله كاږو ؟!

توبه به كله كاږو ؟!
مسلمان چې كله ګناه وكړي نو توبه پرې كاږي او پرې پښېمانه كيږي، خو بې لارې انسان چې كله ګناه وكړي دبلې ګناه په لور هڅه كوي ، نه خو په كړې ګناه پښېمانه وي اونه له الله څخه بښنه غواړي، دهغو انسانانو په حال افسوس دى چې ګناه كوي او پخپل حال غمجن نه وي، زړه يې مړ شوى وي، دايمان ډېوه يې په زړونو كې مړه وي، په ديندارو اونېكو خلكو پورې خاندي او ملنډې پسې وهي، په عالمانو پسې خاندي سپكه يې غواړي، دينداره انسانان يې ښه نه اېسي اوله خپل آخرت څخه خبر نه وي ، نه په خپله له ناوړه كارونو څخه راګرځي اونه يې ښه كارونه خوښيږي آن تردې چې هغه څوك يې هم نه خوښيږي چې نېك كارونه كوي ، تاسو به ليدلي وي چې كله دږيرې څښتن وويني نو وايي چې ده خو هم پرې ايښې ده ؟! نه يواځې داچې په خپله يې په سنتو عمل نه وي كړى ، بلكې هغه څوك هم بد اېسوي چې يوسنت يې ژوندى كړى وي ، داډول كسان دنېكمرغۍ په لاره روان نه دي ، ځكه چې دتوبې موكه ډېره كمه په لاس ورځي او الله پاك ددې ناوړه كارونو له امله دتوبې اېستلو توفيق نه وركوي ، داسې خلكو ته خپل ځان په حق برابر اوسم ښـكاري توبه خو هغه څوك كاږي چې دخپلې غلطۍ احساس ورسره وي .
خدايه په مونږ كې ددتوبې وېستلو احساس پيداكړې او دالله پاك په هغه انسانانوكې مو وشمارې چې كله يوه او وړه ګناه وكړي دنيا يې ټوله سترګو ته توره ښكاري ژړا او آفسوس كوي ، همداسې كسانوته الله پاك دتوبې وېستلو توفيق وركوي ، لكه چې وايي لهم مايشاؤن عند ربّهم ذلك جزاء المحسنين ۳۴ ، ليكفّرالله عنهم اسواء الذي عملو ويجزيهم اجرهم باحسن الذي كانوا يعملون سورت زمر ۳۵ . ( ژباړه : دهمدې كسانو لپاره څه يې چې خوښه دهغوى دپروردګار په وړاندې شته اوهمدا دنيكو بندګانو دنيكيو بدله ده ، ددې لپاره چې الله پاك يې هغه تېروتنې ور وبښي چې ددوى له لاسه ختلې وې، اودهغو كړيو نيكو علمونو ښـه بدل اومزدوري وركړي .

د (( نيكمرغۍ پيغام )) له كتاب څخه،


درمان شرعی جادو و سحر

قسمت اول: هر آنچه که به وسیله آن سحر و جادو قبل از وقوع دفع میشود، از قبیل:

1) انجام کلیه واجبات و ترک نمودن تمامی محرمات و توبه نمودن از تمامی گناهان میباشد.

2) قرائت زیاد قرآن کریم، هر روز قرائت قسمتی از قرآن را عادت خود نمودن.

3) پناه بردن به الله عزوجل به وسیله دعاها و معوذات و ذکرهای مشروعه، از قبیل دعاهای زیر:

«بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» سه بار صبح و سبه بار شب خوانده شود (ترمذی، ابوداود، ابن ماجه).

یعنی «با نام الله، ذاتی که با اسم او هیچ چیز در زمین و آسمان ضرری نمیرساند و او شنوای داناست».

خواندن آیه الکرسی بعد از هر نماز فرض و هنگام خواب و صبح و شب، خواندن سورة اخلاص، فلق، و ناس. سه بار و هنگام خواب، (حاکم) خواندن ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» صد بار در هر روز (بخاری و مسلم).

«یعنی به جز الله هیچ اله و معبود بر حقی نیست، تنهاست و شریکی ندارد و ملک و ستایش از آنِ اوست، و او بر همه چیز تواناست».

همچنین استمرار و محافظت بر ذکرهای صبح و شب و ذکرهای بعد از نمازهای فرض و قبل از خواب و خوابیدن با آن اذکار، ذکرهای داخل و خارج شدن از منزل و دعای سوار شدن بر سواری، دعای ورود و خروج به مسجد و دعاهای ورود و خروج به توالت، دعای دیدن مصیبت بر شخصی و دعاهای دیگر بر حسب احوال و مناسبات و مکان و زمان خاص و محافظت بر تمامی این دعاها میباشد.

شکی نیست که محافظت بر این اذکار و دعاها از اسبابی است که از ابتلا به جادو و چشم خوردن و جنزدگی به اذن و اراده الله عزوجل جلوگیری مینماید و حتی از بهترین درمانهایی میباشد که بعد از ابتلا به آفات مزبور تجویز میگردد (زاد المعاد).

4) در صورت امکان خوردن 7 خرما با شکم خالی هنگام صبح، برای اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: (هر کس با شکم خالی، ناشتایی هفت خرما بخورد آن روز سم و جادو او را ضرر نمیرساند) (بخاری) و اضافه شده که (از خرمای مدینه باشد و از آنچه که بین زمینهای سنگلاخ است) (مسلم). و علامه عبدالعزیز بن عبدالله بن باز رحمهالله میگفت: «که در تمامی خرماهای مدینه، این صفت ذکر شده، طبق حدیث زیر دیده میشود (هر کس از آنچه بین زمینی که گیاهی در آن نیست هنگام صبح بخورد...) (مسلم) شیخ ابن باز رحمهالله فرموده است که این صفت برای کسی که خرمایی غیر از خرمای مدینه میخورد نیز امید است حاصل گردد.

قسمت دوم درمان جادو: درمان جادو بعد از وقوع، که به چند نوع انجام میشود:

نوع اول: پیدا کردن و باطل نمودن جادو، زمانی که مکانش با راههای شرعی شناخته شود، این نوع درمان از بهترین روشهای درمان است که به وسیله آن مسحور (جادو شده) معالجه میگردد (بخاری و مسلم و فتاوای ابن باز).

نوع دوم: رقیه (دعای شرعی) میباشد، که چند نمونه را ذکر میکنیم:

الف) هفت برگ از برگهای سدر سبز، با سنگ خوب کوبیده میشود، سپس بر روی آن آب ریخته میشود به اندازهای که برای شستشو کافی باشد و بر آن آیهها و سورههای زیر خوانده میشود: «اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ» (بقره / 255)

«خدا، هیچ معبودی به جز او نیست، او زنده تدبیرکننده عالم است، او را نه چُرت و نه خواب نمیگیرد، آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ اوست، کیست آنکه شفاعت کند نزد او الا به حکم او، آنچه پیش دست ایشان است و آنچه پش پشت ایشان است میداند و از معلومات حق چیزی را در برنمیگیرد مگر آنچه خواسته است، فراگرفته است پادشاهی او آسمانها و زمین را، و نگهبانی این دو بر وی گران نمیشود و او بلندمرتبه بزرگ قدر است».

«وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ * فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ * فَغُلِبُواْ هُنَالِکَ وَانقَلَبُواْ صَاغِرِینَ» (اعراف / 117-119)

«و وحی فرستادیم به سوی موسی که بیفکن عصای خود را، پس ناگهان، آن عصا فرودمیبرد آنچه به دروغ اظهار میکردند، پس ثابت شد حق و باطل شد آنچه ایشان میکردند، پس قوم فرعون مغلوب شدند آنجا و خوار گشتند. و انداخته شدند ساحران سجدهکنان».

«قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِینَ * رَبِّ مُوسَی وَهَارُونَ» (اعراف / 121-122)

«گفتند: ایمان آوردیم به پروردگار عالمیان، خدای موسی و هارون».

«وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِی بِکُلِّ سَاحِرٍ عَلِیمٍ * فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَی أَلْقُواْ مَا أَنتُم مُّلْقُونَ * فَلَمَّا أَلْقَواْ قَالَ مُوسَی مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ * وَیُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» (یونس / 82-79)

«و گفت: فرعون بیاورید پیش من هر ساحر دانا را * پس وقتی که آمدند ساحران گفت ایشان را موسی: بیافکنید آنچه شما افکندهاید * پس چون افکندند گفت موسی: آنچه آوردهاید سحر است، هرآینه خدا باطل خواهد ساخت آن را، هرآینه خدا راست نمیآورد کار مفسدان را * و ثابت خواهد کرد خدا سخن درست را به فرمان خود اگرچه ناخوش دارند گناهکاران».

«قَالُوا یَا مُوسَی إِمَّا أَن تُلْقِیَ وَإِمَّا أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَی * قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَی * فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَی * قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الْأَعْلَی * وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی * فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَی» (طه / 65-70)

«گفتند: ای موسی، یا اینست که تو افکنی عصا را، یا ما باشیم ما اول کسی که افکند، گفت: بلکه شما افکنید، پس ناگهان رسنهای ایشان نمودار شد پیش موسی به سبب سحر ایشان که میدوند، پس یافت در ضمیر خود موسی ترسی را، گفتیم: مترس هرآینه تویی غالب، و بیفکن آنچه در دست راست توست تا فروبرد چیزی را که ساحران ساختهاند هرآینه آنچه ساختهاند جادویی جادوکننده است، و رستگار نمیشود ساحر هر جا که رود، پس انداخته شدند ساحران سجدهکنان، گفتند: ایمان آوردیم به پروردگار هارون و موسی».

بسم الله الرحمن الرحیم

«قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ * وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ» (کافرون / 1-6).

بسم الله الرحمن الرحیم

«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ * وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ» (اخلاص / 1-4).

بسم الله الرحمن الرحیم

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ * وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» (فلق / 1-5).

بسم الله الرحمن الرحیم

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» (ناس / 1-6)

بعد از خواندن آیات و سورههای مذکور در آب، بیمار از آن آب سه بار مینوشد و با بقیه آن غسل میکند و به وسیله آن ان شاءالله درد رفع میگردد، اگر نیاز شد دو بار یا بیشتر این عمل را انجام دهد تا بیماری به کلی رفع گردد.

بسیاری از مردم دچار (سحر و بیماری) بودهاند و الله عزوجل به وسیله اعمال مذکور سلامتی را به آنان باز گردانیده است، برای کسی که از زنش بازداشته شده یعنی تمایل به او ندارد بهترین روش، روش فوق میباشد.

ب) خواندن سوره فاتحه و آیهالکرسی و دو آیه آخر سوره بقره و سوره اخلاص و معوذتین (فلق و ناس) سه بار یا بیشتر همراه فوت کردن و مسح نمودن موضع درد با دست راست نیز تجویز میگردد (بخاری و مسلم).

 

تعوذات (پناه جستن به الله عزوجل) ورقیه و دعاهای جامع

1- «أَسْأَلُ اللَّـهَ الْعَظِیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَنْ یَشْفِیَکَ» «7 مرتبه» (ترمذی و ابوداود) یعنی: از الله بزرگ پروردگار عرش بزرگ میخواهم که تو را شفا دهد.

2- مریض دستش را بر موضعی از بدنش که درد میکند، قرار میدهد و سه بار «بسم الله» میگوید، و سپس هفت بار این دعا را میخواند: «أَعُوذُ بِاللَّهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِر». (مسلم) یعنی: به الله و قدرتش پناه میبرم از شر آنچه که احساس (درد) میکنم و از آن بیم دارم.

3- «اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبْ الْبَاسَ اشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِی لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ، شِفَاءً لَا یُغَادِرُ سَقَمًا». (بخاری و مسلم) یعنی: ای الله، پروردگار مردم، این مشکل را رفع کن و شفا بده که تو شفادهنده هستی، شفایی نیست مگر شفای تو، شفایی بده که ناراحتی نماند.

4- (أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ وَهَامَّةٍ وَمِنْ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّةٍ». (بخاری) یعنی: پناه میبرم به کلمات کامل الله از شر شیطان و از هر حیوان زهردار و از هر چشم شر (زننده).

5- «أَعُوْذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ». (مسلم) یعنی: پناه میبرم به الله و کلمات کامل او از شر آنچه آفریده است.

6- «أَعُوْذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ غَضَبِهِ وَعِقَابِهِ، وَشَرِّ عِبَادِهِ، وَمِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِیْنِ وَأَنْ یَحْضِرُوْنِ». (ترمذی و ابوداود) یعنی: پناه میبرم به الله و کلمات کامل او از غضبش و مجازاتش و از شر بندگانش و از وسوسههای شیاطین و پناه میبرم به الله از اینکه شیاطین نزد من بیایند.

7- «أَعُوْذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ الَّتِیْ لاَ یُجَاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَلاَ فَاجِرٌ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، وَبَرَأَ وَذَرَأَ، وَمِنْ شَرِّ مَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ، وَمِنْ شَرِّ مَا یَعْرُجُ فِیْهَا، وَمِنْ شَرِّ مَا ذَرَأَ فِیْ اْلأَرْضِ، وَمِنْ شَرِّ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا، وَمِنْ شَرِّ فِتَنِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ، وَمِنْ شَرِّ کُلِّ طَارِقٍ إِلاَّ طَارِقاً یَطْرُقُ بِخَیْرٍ یَا رَحْمنُ». (مسند امام احمد) یعنی: پناه میبرم به الله عزوجل به وسیله همان کلمات کاملش که هیچ نیک و بد نمیتواند از آن تجاوز نماید، از بدی آنچه از آسمان فرودمیآید و به سوی آن بالا میرود، و از بدی آنچه در زمین موجود است و از آن خارج میشود، و از بدی فتنههای شب و روز، و از بدی آنچه در شب و روز رفت و آمد دارد، مگر چیزی که به قصد خیر میآید، ای پروردگار مهربان.

8- «اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیْمِ، رَبَّنَا وَرَبَّ کُلِّ شَیْءٍ، فَالِقَ الْحَبِّ وَالنَّوَی، وَمُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَاْلإِنْجِیْلِ وَالْفُرْقَانِ، أَعُوْذُ بِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْءٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهِ. اللَّهُمَّ أَنْتَ اْلأَوَّلُ فَلَیْسَ قَبْلَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الآخِرُ فَلَیْسَ بَعْدَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَیْسَ فَوْقَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَیْسَ دُوْنَکَ شَیْءٌ...». (مسلم) یعنی: ای پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ، پروردگار ما و پروردگار همه چیز، شکافندة دانه و هسته خرما و فرودآورنده تورات و انجیل و قرآن، پناه میبرم به تو از بدی هر چیزی که پیشانیش بدست قدرت توست، تو اول هستی و قبل از تو چیزی نیست و تو آخر هستی و بعد از تو چیزی نمیباشد، و تو آشکار هستی و برتر از تو چیزی وجود ندارد، و تو باطن هستی و چیزی غیر از تو وجودی ندارد.

9- (بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِیکَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یُؤْذِیکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَیْنِ حَاسِدٍ اللّـَهُ یَشْفِیکَ بِاسْمِ اللَّـهِ أَرْقِیکَ). (مسلم) یعنی: به نام الله تو را دم میزنم، تا محفوظ شوی از هر آنچه تو را اذیت میکند، و از بدی هر نفس و چشم حسود، الله تو را شفا دهد، بنام الله تو را دم میزنم.

10- (بِاسْمِ اللَّهِ یُبْرِیکَ وَمِنْ کُلِّ دَاءٍ یَشْفِیکَ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ وَشَرِّ کُلِّ ذِی عَیْنٍ). (مسلم) یعنی: به نام الله که تو را شفا می دهد و از هر دردی تو را شفا میدهد و از هر بدی حسود آنگاه که حسد میورزد و از شر هر چشم شور دور کند.

11- «بِسْمِ اللَّـهِ أَرْقِیکَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یُؤْذِیکَ مِنْ حَسَدِ حَاسِدٍ وَمِنْ کُلِّ عَیْنٍ اللَّـهُ یَشْفِیکَ». (ابن ماجه) یعنی: به نام الله تو را دم میزنم تا حفظ شوی از هر آنچه که تو را اذیت میکند و از حسد حسود و از هر چشم شور، الله تو را شفا دهد.

و با این معوذات و پناه جستنها به الله عزوجل و دعاها و رقیه به آنها، جادو، چشمخوردگی، جنزدگی و تمام بیماریها را معالجه میکنند، و این ادعیه به اذن الله عزوجل رقیهها و نسخههای جامع و نافعی میباشند.

 

شکل سوم: استفراغ به وسیله انگشت نمودن در حلق و حجامت (رگ زدن) عضوی که آثار سحر و جادو در آن ظاهر شده، البته اگر امکان داشته باشد، در صورت غیر ممکن بودن آنچه سابقاً از روشهای معالجه ذکر گردید، بحمدالله کفایت میکند (زادالمعاد).

 

شکل چهارم: استفاده از داروهای طبیعی: داروهای طبیعی که نافع هستند و قرآن کریم و سنت پاک رسول صلی الله علیه وسلم بر استفاده از آنها دلالت میکنند.

اگر شخصی با یقین و صداقت و توجه و اعتماد به الله عزوجل آنها را استعمال نماید حتماً منتفع میشود، و ان شاءالله بهبودی حاصل میگردد، که همانا نفع و بهبودی از جانب الله است و بس.

داروهای مرکبی از گیاهان و غیره وجود دارند که از روی تجربه به دست آمدهاند و شرعاً هم مانعی برای استفاده از آنها وجود ندارد، مگر اینکه حرام باشند.

از جمله داروهای طبیعی که به اذن الله عزوجل شفابخش هستند میتوان به عسل، سیاهدانه، آب زمزم و آب باران اشاره نمود و الله عزوجل میفرماید: « وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَکًا» (ق / 9)

«و فرودآوردیم از آسمان آب با برکت».

و روغن زیتون از جمله داروها است، پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرمایند (از روغن زیتون بخورید و از آن بر خود بمالید که آن از درختی مبارک میباشد) (احمد، ترمذی، ابن ماجه).

از طریق تجربه و استعمال و نوشتهها ثابت شده است که روغن زیتون از بهترین نوع روغن است و باید که در شستشو، نظافت و پاکیزگی از مواد طبیعی استفاده نمود.

وصلیالله و سلّم علی عبده ورسوله محمد وعلی آله وأصحابه أجمعین ومن تبعهم

بإحسان إلی یوم الدّین



کوډي او طالع

ګرانو مسلمانانو  د اسلامی ښوونی مينوالو !
 
اسلام عليکم ورحمة الله وبرکاة
 
دادی چه اوس دهلاکوونکو اعمالو اوزمونږ  پر اسلامې ټولنه دښکاره فسق لويو ګناهونو او بې دينيو ستر طوفان له ډلی څخه د کوډو او فال بنو نوبت راورسيد.
ان شاء الله په ډير لنډ ډول به د کوډو او فال بنی په اړه تاسې ته ډير دقيق معلومات خپاره شي .
ترڅو خدای ج مکړه زمونږ ځنی مسلمانان وروڼه د بې خبری يا بې احتياطی له وجې پدی پليت  شيطانی مارکيټ ور برابر نه شي .
اوهمدارنګه په چټکه ټوګه ددی پليت شيطانی مارکيټ په اړه څه ناڅه پوهه تر لاسه کړو چه اوس مهال خو يې ښه وينی چه د ښارونو په کوڅو کې په ښکاره ډول کوډګر ناست دې او خپل شيطاني مارکيټينګ پر مخ بيايي .
 
دسحر يا کوډو تعريف :
هر هغه کار اوشی چه سبب يې مبهم او نامعلوم وي سحر بلل کيږي .
 
الله ج په خپل کتاب قرآنکريم کې دسحر په اړه داسې ارشاد فرمائي :
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَـكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ (البقره ۱۰۲ ).
 
(( او دهغه څه متابعت يې پيل کړ چې شيطانانو به د سليمان عليه سلام دپاچاهی (په زمانه کې ) لوستل ،داپه داسې حال کې چې سليمان دکفر لاره نه وه غوره کړی ،بلکې په خپله دا شيطانان کافران شوی وو ،خلکوته يې جادو اوهغه څه ورښودل چې دبابل په دوو ملائکو هاروت او ماروت نازل شوی وو ،دی ملائکو) به هيچا ته څه تعليم نه ورکاوو مګر داچې ورته ويل به يې مونږ (خو ديوه ) امتحان (لپاره راغلی ) یو، نو ته مه کافر کيږه )) .
 
په پورتنی آيت شريف کې د يهودو او نصاراؤ هغه ويناوی رد شوي چه ويل به يې سحر اوجادو دسيلمان ع کارؤ او هغه اجازت ورکړی ؤ  اوسليمان ع د کوډو په وسيله انسانان ،پيريان او نور مسخر کړی ؤ .
ولی داسې نده دا پليت علم د هغوی   شيطانانو کار ؤ .
 
ابن کثير نقل کوي سليمان ع دسحر اوګوډو ټول کتابونه کوم چه دشيطانانو لخوا په خلکو کې تيت شوي ؤ را ټول کړل او دخپل تخت لاندې يې خښ کړ ترڅو خلک ګمراه نشي .
بلاخره شيطان د انسان په ډول په خلکو کې را ښکاره او په خبرو يې داسې پيل وکړ ،ای خلکو! سليمان ع ساحر ؤ که باور نه لری راشی چه زه يې د سحر کتابونه در وښيم بيا يې خلکو ته هغه خښ کړی صندوق وروښود چه بغير له مؤمنانو نور يې ورباندی ګمراه کړل او ورسته دا خبره د ځمکې پر مخ هرچيری خوره شوه.
کوډی په انسانانو کې هغه وخت تيت شوی چه د سليمان ع  په پاچاهی کې انسانانو اوپيران ناسته ولاړه ؤ
او بل د بابل په دروازه کې دوي الهی ج  پريښتی هاروت او ماروت   الله ج د انسانانو د امتحان لپاره راليږلې وي هغوی به خلکو ته ويل مونږ خو د امتحان (لپاره راغلی ) یو، نو تاسی مه کافر کيږي .
 
هاروت او ماروت دوي فرښتی وي چه خلکو ته يې د سحر خطرناکې پايلی بيانولې .
دهاروت او ماروت په اړه چه کومې قيصی دی چه هغوی د انسان په شان طبعيت وغوښتو الله تعالی دوی ته د انسان په شان طبيعت ورکړ  بلاخره له دوی څخه ګناه وشوه چه بيا د بابل په دروازه کې وځړول شوي .
ابن کثير دا ډول قيصی ردوی او وايي  دا د بنی اسرائل
و خبری دی ځکه ددی قيصی په اړه کوم صحيح حديث نشته او په قرآنکريم کې په مختصر ډول هاروت او ماروت بيان شوی په همدی ايمان لرو او په همدی بيان اقتفا کوو.                                                                                                                             
 
کوډګر اوپالبين ته د ورتګ حکم
کوډګرو کاهينانو،پال بينو اوغيب وينکو ته ورتګ شرعاً حرام دي  ځکه چه داډلې د شيطان پيروان دې نو يوه مسلمان ته کله ښايې چه په خپل لاس د شيطان په دامونو کې ځان ونښلوي .
که په چا کوډی شوي وي هغه د کوډو لري کولو لپاره کوډ ګر ته نشي ورتلای ځکه چه په حرام شي معالجه حرامه ده .
دکوډو تداوي او وقايه په قرآنې آيتونه سره کيږي هر مسلمان ته پکار ده چه دشپې لخوا د بيده کيدو پر مهالقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ،قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ اوقُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ  سورتونهووايې او په ټول بدن يې دم کړي .
پدی کې دري کټی دي .
۱- د سنتو پيروي ځکه چه د محمدرسول الله همدا عادت ؤ .
۲- په شپه کې د بيده کيدو پر مهال د قرآن کريم تلاوت .
۳- کوډی له منځه وړي او په آينده کې کوډی په سړي باندي کوم اثر نشي کولای .
کوډ ګرو کاهينانوته د ورتګ په اړه نبوي ارشادات :
 «مَن أتَي عَرَّافَاً فَسَألَهُ عَن شَئٍ فَصَدَّقَهُ لمَ تُقبَل لَهُ صَلاةٌ أربَعِينَ يَوماً»[1]

 

څوک چه عرافی (عرافی هغه کس دی چه دغلا شوی مال ځای او غلا ښیی ) ته ورشې او ديوه شی په اړه له هغه څخه پوښتنه وکړی اوهغه رښتيا وبولې دڅلويښتو ورځو لمونځ يې نه قبليږي .
 
 
 «مَن أتَي كاهِنَاً فَصَدَّقَهَ بمَا يَقُولُ فَقَد كفَر بمَا أنزَلَ عَلَي مُحَمَّدٍ صَلَّي الله عَلَيهِ وَ سَلَّم»[2]

 

 
هر څوک چه فالګير (هغه کس چه دعلم غيب دعوا کوی) ته ورشی اود هغه خبري رښتيا وګڼی داکس په هغه څه کافرشو کوم چه په محمد ص نازل شوي .
               
دتعويذ شرغی حکم اود کوډ ګرو نښي نښانې  :
دا خويو څرګند حقيقت دی چه قرآن کريم سراسر د مؤمنانو لپاره شفاء او رحمت دی جناب رسول الله ص او صحابه کرامو د قرآن کريم په آيتونو خلک دم کړی دی ولې تعويذ په غاړه يا بل اندام ځړول نه په قرآن کې شته اونه هم په احاديثو کې خوځنی علماء پدی نظر دي چه تعويذ هم د دم يو شکل دی .
د ابوالمختار فقه حنفی د فتاوی يوسفيه په حواله ليکې د جناب رسول الله ص ،صحابه کرام ،اوورسته صالحانو خلکوهمدا عمل پاته شوی دی
تعويذ هم ددی يو شکل دی .
فتاوی يوسفيه د تعويذ دجواز لپاره دري شرطونه ضروری بولې :
۱- د يوه جايز اوروا عمل لپاره به وي
۲- دتعويذ الفاظ به واضح وی د کفر او شرک په الفاظو به مشتمل نه وي .
۳- تعويذ به موثر بالذات نه ګڼی .
دكتر عمرسليمان الأشقر هم په خپل کتاب سحر کې همدا شرايط بيان کړی  د الفاظوپه وضاحت کې دا هم ذيات کړی چه بايدپه عربې وي .
البته د تعويذ تاثير يقينی ګڼل غلط دی داهم د نورو تدبيرونو په شان يوعلاج اوتدبير دی چه مفيد کيدل او نه کيدل يې د الله تعالی په اراده پوری اړه لری .
دکوډ ګرو نښی نښانې :
فهدبن سليمان القاضي د سحر اوجادو ګرو علايم داسې بيانوي :
۱- ساحر اوکاهن د مريض  او دمريض د مور دې نوم پوښتنه کوي .
۲- دمريض څخه ځنی نښی نښانې غواړي لکه خولۍ ،ږومنځ او داسې نور .
۳- ديوه حيوان په خاصو صيفاتو زبح کول غواړي او دحيوان د ځنو برخو ګډول له وينی سره .
۴- په بی مفهومه خبرو او نيمګړيو تورو به خبرې کوي .
۵- يوشی به مريض ته ورکوي چه په ځمکه کې يې خښ يا يې د کور په کوم ځای کې پټ کړي .
۶- دخاصو وسايلو په وسيله د مريض له احوالو ځان خبرول .
۷- دفسق علايم ،په نومړي کس کې به د فسق علايم څرګند معلوميږی تقوی به له سره نلري يو فاسق انسان به وي .

څوضروري دينی پوښتنی او ځوابونه يا رسول الله يا علی يا خواجه وغيره ويل جايز دی او دشرک درجې ته رسيږي

يا رسول الله يا علی يا خواجه وغيره ويل جايز دی او دشرک درجې ته رسيږي ؟
ځواب :داسې ويل جايز نه دی ځکه (اياک نعبد واياک نستعين ) خاص تاته عبادت کوو او خاص له تانه مدد غواړو نو بې له خدای ج نه د بل چا نه مدد غوښتل نه دی رواه اوپه حديث شريف کې دي (واذا استعنت فاستعين باالله ) که ته مدد غواړې نو د خدای نه  يې غواړه .
عرض داچه بغير له خدای ج نه د بل چا نه مدد غوښتل او دقضايی حاجت لپاره دهغوی بلل نا رواه اوشرک دي   (ج ۱ ص ۳۵ تاج الفتاوي دارالعلوم ديوبند)
 

۲- دفرضو نه وروسته په التزام سره په زوره زوره د لااله الا الله ويل نا رواه او بدعت دی د فرضو نه وروسته د اللهم انت السلام ……….. ويل او نور سنت اذکار ويل په کار دي .
 فتاوی دارالعلوم ديوبند

۳- که د يوه سړی نه ډير لمونځونه قضاشوی وي او شمار يې په ياد نه وی قضا به څنګه ادا کوي ؟
په غالب ګمان به يې حسابوي او څومره لمونځونه چې قضا شوی وی دهغه قضا به راوړي که ذيات وي څه حرج نشته که زيات يې ادا کړي نوهغه به يې نفل شي . (فتاوی دارالعلوم ديوبند ص ۲۱۲ ) .
 

۴- داسې ويل جايز چې اول دې په خدای سپارم بيا پرتا باندې .
ځنی کسان د خپل اولاد يا خپلوانو په باره کې د هغه سرپرست يا ملګري ته وايي اول يې په خدای سپارم بيا پر تا داسې ويل جايز نه دی ،ګناه ده ترک يې واجب دی (ص ۲۳ج ۱ تاج الفتاوي دارالعلوم ديوبند  ) .
 

۵- کوم حافظ يا قاري ته د قرآن په لوستلو اجرت ورکول روا دی ؟
دقرآن په لوستلو اجرت اخيستل روا نه دي ، د لوستونکی او اوريدونکی ثواب نه کيږي .
البته د قرآن په تعليم باندې اجرت اخيستل د متاخرينو په نزد جايز دی په سبب د ضرورت .
همدارنګه په امامت باندې اجرت اخيستل رواه دي   (تاج الفتاوي دارالعلوم ديوبند ) .
 

۶- که له چاڅخه د شپږو کالو لمونځونه قضا شوی وي څه به کوي .
که ژوندی وي قضا ګرځول ورباندې فرض دي د هر لمانځه سره به قضا ګرځوي .
که مړ وي مړي څه وصيت نه وي کړی يا يې وصيت کړی وی خو دومره دمراث مال نه وي ورڅخه پاتی چې د شيږو کالو فديه پوره کړي ،نو ادا کول يې په ورثوو لازمه نده که يې ادا کړي دا به يې احسان وي .
 

۷- يو کس د بلوغ د زمانی نه پس تر ډيري مودی لمونځ نه کوي وروسته پښيمانه کيږي او په مسلسل ډول لمونځ شروع کوي قضايی به څنګه ادا کوي ؟
په غالب ګمان به عمل کوي د څومره مودې چې لمونځونه قضاوي شوی وي د همغه مودې به قضايی ګرځوي .
 تاج الفتاوي دارالعلوم ديوبند ص- ۲۲۱- ۲۱۳

 


اندکی در مورد مسلمان شدن مریم فرانسوا کراح (امیلی):

اندکی در مورد مسلمان شدن مریم فرانسوا کراح (امیلی):

مریم فرانسوا کراح که به امیلی فرانسوا نیز مشهور است،
بازیگر انگلیسی است که در سال 1983 متولد شد و در سال 2003 و در سن 21 سالگی مسلمان شد. در سال 1990 ، یعنی در سن 7 سالگی به خاطر ظاهر زیبایش در فیلم "حس و حساسیت"، نقش ایفا کرد اما هم اکنون نماینده دانشگاه اسلامی آکسفورد است و با حجاب اسلامی در برنامه های مختلف تلویزیونی که درباره جایگاه زنان مسلمان در جامعه است، آشکار می شود.

این بازیگر انگلیسی تازه مسلمان، علت گرویدن خود به دین اسلام را درخشش عدالت اجتماعی در دین اسلام می داند.او در این باره می گوید: "فهمیدم که در راهی که به سوی اسلام برگزیدم عدالت اجتماعی در شخصیت مسلمانان پایه گذاری شده و نیروی عظیم این عدالت نیز جزوی از وجود من شد."

مریم فرانسوا کراح در یک برنامه تلویزیونی که از شبکه فاکس نیوز پخش شد گفت: عوامل بسیاری باعث شد تا این تغییر را در خود ایجاد کنم و یکی از آنها کشش من به مطالعه زندگی پیامبر اکرم (ص) حضرت محمد (ص) بود و باور دارم او یکی از مظاهر درک نشدنی تاریخ است.

وی ادامه داد: از طریق مطالعه تفکرات رسول خدا (ص) دریافتم که ایشان مظهر عدالت و برابری در میان جامعه مسلمانان بوده اند. خداوند عدالت را دوست دارد و همه مسلمانان اعمالشان را بایستی به سمت احترام به عدالت محوریت بخشند.

وی در اشاره به برخی از احکام و دستورات اسلام اشاره کرد: در بخشش کسی که به توی بدی کرده، معلق شدن به کسی که تو را ترک کرد و نیکی طلب کردن برای کسی که برای تو بدی خواستی و گفتن حقیقیت حتی اگر به ضرر تو باشد از جمله نکات برجسته اسلام است.

فرهنگ اسلامی


ولی په دین باندی شرمیږی ؟

تر ډيره ورته ځيـر وم ، دده پر مخ اوږده ږيره ، په سر تړلې ټوټه او .......
سر ترپايه بلكل دهغو سكانو په څير چې ما په كابل ، پيښور اوډيرو نورو ځايونو كې ليدلي وو
دا هم د همغې ورځې خبره ده چې زه په ماركيټ كې له سِك حكيم سره مخ شوم ،څيرې يې ديو واقعي سِك نمايندگي كوله ، ديو پريوتي او له خرافاتو ډك دين مكمله اتباع او بيا پرې وياړ له ورايه ښكاريده.
ماويل ولې دا سكان چې دنړى هر ملك ته ولاړ شي په همدغه يوه شكل وي كوم چې دهغوى دين او مذهب يې تقاضا كوي ؟؟ درسول الله (ص) هغه حديث مې سترگو ته ودريد چې فرمايي:(( ټول كفار يو ملت دي))
خــــــــــــــــــــــــــــــــو
د ځينو مسلمانانو حال ته چې گورم نه خو يې ظاهري څيره او نه هم اخلاق يې هغه دين ته پاته كيږي چې دكايناتو دمالك په وړاندې تر ټولو غوره دين دى.
چې غرب ته ولاړ شي تر غربي بدتره او چې شرق ته ولاړ شي تر شرقي بدتره وي ، چې هند ته ولاړ شي له هندو سره يې فرق گران وي او چې......
متاسفانه هغه نشي كولئ چې په صورت او سيرت كې ديو رښتيني مسلمان نمايندگي وكړي او يا پخپل ديني ارزښتونو ووياړي او نه يې د رسول الله (ص) دهغه حديث تمثيل كولى شي چې ( مسلمان ټول يو ملت دى).
سوال پيداكيږ ي چې ددې وجه څه ده ؟
آيا (خداى ناخواسته ) مونږ پخپل دين شرميږو ؟
اوبيا دخپلو كړو وړو د توجيه لپاره له خپل بطن كبير نه دلايل هم وايو .
آيا له دين پرته عزت لاسته راوړئ شو ؟
حضرت عمر فاروق (رض) څومره پخه خبره كړې :(( الله تعالى موږ په اسلام عزتمن كړي يو نو هر كله چې عزت له اسلامه پرته په بل څه كې ولټوو الله (ج) به مو به خوار او ذليل كړي)).
منصور افغان
فرهنګ اسلامی




تولبار (Toolbar) سايت نوار اسلام براى مرورگرها

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  23- تولبار (Toolbar) سايت نوار اسلام براى مرورگرها
مختصرى درباره آن  تولبار (Toolbar) سايت نوار اسلام براى مرورگرها
تاريخ إضافه  29 / 11 / 2012
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 

چند فايل انيميشني آموزش عربي

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  22- چند فايل انيميشني آموزش عربي
مختصرى درباره آن  
تاريخ إضافه  06 / 08 / 2012
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 

نرم افزار آموزش مکالمه عربي رزتا استون

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  21- نرم افزار آموزش مکالمه عربي رزتا استون 3
مختصرى درباره آن  
تاريخ إضافه  06 / 08 / 2012
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست


نرم افزار آموزش عربي، انگليسي، آلماني و فرانسوي براي کودکان

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  20- نرم افزار آموزش عربي، انگليسي، آلماني و فرانسوي براي کودکان
مختصرى درباره آن  
تاريخ إضافه  06 / 08 / 2012
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 



نرم افزار آموزش مکالمه عربي دانشگاه اسلامي مدينه (بر اساس کتابهاي آموزشي اين دانشگاه)

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  18- نرم افزار آموزش مکالمه عربي دانشگاه اسلامي مدينه (بر اساس کتابهاي آموزشي اين دانشگاه)
مختصرى درباره آن  
تاريخ إضافه  06 / 08 / 2012
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 

- نرم افزار آموزش مکالمه عربي يورو تالک


 برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  19- نرم افزار آموزش مکالمه عربي يورو تالک
مختصرى درباره آن  
تاريخ إضافه  06 / 08 / 2012
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست



17- گجت (Gadget) نوار اسلام

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  17- گجت (Gadget) نوار اسلام
مختصرى درباره آن  گجت نوار اسلام.
با نصب اين برنامه، ميتوانيد براحتى به بخشهاى مختلف سايت نوار اسلام دسترسى پيدا كنيد.
تاريخ إضافه  22 / 02 / 2012
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 

16- برنامه (اسلام تکس) بدون نياز به انترنت (افلاين)

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  16- برنامه (اسلام تکس) بدون نياز به انترنت (افلاين)
مختصرى درباره آن  با اين برنامه ميتوانيد سايت اسلام تكس را
IslamTxt.net
بدون نياز به انترنت بررسى كنيد.

تاريخ إضافه  19 / 06 / 2011
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست
- 

برنامه (دائرة المعارف شبكه اسلامي) بدون نياز به انترنت (افلاين)

 برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  15- برنامه (دائرة المعارف شبكه اسلامي) بدون نياز به انترنت (افلاين)
مختصرى درباره آن  با اين برنامه ميتوانيد سايت دائرة المعارف شبكه اسلامي را
IslamWebPedia.Com
بدون نياز به انترنت بررسى كنيد.
تاريخ إضافه  21 / 05 / 2011
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست
- 

 14- برنامه (مهتدين) بدون نياز به انترنت (افلاين)


برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  14- برنامه (مهتدين) بدون نياز به انترنت (افلاين)
مختصرى درباره آن  با اين برنامه ميتوانيد سايت مهتدين را
Mohtadeen.Com
بدون نياز به انترنت بررسى كنيد.
تاريخ إضافه  20 / 05 / 2011
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست



برنامه (خانواده خوشبخت) بدون نياز به انترنت (افلاين)

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  13- برنامه (خانواده خوشبخت) بدون نياز به انترنت (افلاين)
مختصرى درباره آن  با اين برنامه ميتوانيد سايت خانواده خوشبخت را
BlestFamily.Com
بدون نياز به انترنت بررسى كنيد
تاريخ إضافه  18 / 05 / 2011
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 

برنامه (سايت فتاواى اهل سنت) بدون نياز به انترنت (افلاين)

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  12- برنامه (سايت فتاواى اهل سنت) بدون نياز به انترنت (افلاين)
مختصرى درباره آن  با اين برنامه ميتوانيد سايت فتاواى اهل سنت را
islampp.com
بدون نياز به انترنت بررسى كنيد
تاريخ إضافه  13 / 05 / 2011
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

برنامه (سايت عصر اسلام) بدون نياز به انترنت (افلاين)

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  11- برنامه (سايت عصر اسلام) بدون نياز به انترنت (افلاين)
مختصرى درباره آن  با اين برنامه ميتوانيد سايت عصر اسلام را
islamage.com
بدون نياز به انترنت بررسى كنيد
تاريخ إضافه  13 / 05 / 2011
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست



با اين برنامه ميتوانيد به برخى از سايتهاى فيلتر شده اسلامى دسترسى پیدا كنيد.

رنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  10- نرم افزار و مرورگر اسلامى
مختصرى درباره آن  با اين برنامه ميتوانيد به برخى از سايتهاى فيلتر شده اسلامى دسترسى پیدا كنيد.
تاريخ إضافه  02 / 01 / 2011
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

برنامه اوقات نمازهاى پنجگانه در شهرهاى مختلف جهان

رنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  9- برنامه اوقات نمازهاى پنجگانه در شهرهاى مختلف جهان
مختصرى درباره آن  برنامه اوقات نمازهاى پنجگانه در شهرهاى مختلف جهان
تاريخ إضافه  23 / 08 / 2009
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 

براى خوانده شدن فونتهاى قرانى كه در برخى كتب استفاده ميشود

 برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  8- خطهاى قرآنى
مختصرى درباره آن  براى خوانده شدن فونتهاى قرانى كه در برخى كتب استفاده ميشود
تاريخ إضافه  27 / 04 / 2009
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوس

آخرين روزهاى پيغمبر (صلى الله عليه و سلم)

رنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  7- آخرين روزهاى پيغمبر (صلى الله عليه و سلم)
مختصرى درباره آن  آخرين روزهاى پيغمبر (صلى الله عليه و سلم)
تاريخ إضافه  18 / 04 / 2008
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 

خواندن متن قرآن كريم

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  5- قرآن كريم
مختصرى درباره آن  خواندن متن قرآن كريم
تاريخ إضافه  10 / 08 / 2007
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

تعليم حروف هجاء عربى براى كودكان

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  4- حروف هجاء عربى
مختصرى درباره آن  تعليم حروف هجاء عربى براى كودكان
تاريخ إضافه  10 / 08 / 2007
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست
- 

- خطهاى فارسى

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  3- خطهاى فارسى
مختصرى درباره آن  براى خواندن بعضى از مطالب فارسى نصب اين خطها لازم است.
تاريخ إضافه  11 / 07 / 2007
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 

2- الموسوعة الإسلامية الشاملة (عربي)

برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  2- الموسوعة الإسلامية الشاملة (عربي)
مختصرى درباره آن  - اصدار دوم -
محتوى بيش از 1900 كتاب دينى به زبان عربى
تاريخ إضافه  07 / 07 / 2007
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست

- 

1- (Quran Auto Reciter Software) - برنامه قرآن و اذان

 برنامه ها > برنامه هاى اسلامى

  بيانات برنامه ها ..

عنوان  1- (Quran Auto Reciter Software) - برنامه قرآن و اذان
مختصرى درباره آن  براى گوش دادن به قرآن، اذان، و غيره
تاريخ إضافه  07 / 07 / 2007
ذخيره   << كليك كنيد >>
با خبر كردن دوست
- 

خلفاي راشدين و عشره مبشره

 

خلفاي راشدين و عشره مبشره

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏اما ‏بعد‏:‏

 

اين خلفاي هدايت كننده عبارتند از: ابوبكر صديق، عمر بن خطاب(الفاروق)، ذوالنورين عثمان بن عفان، ابوسبطين علي بن ابي طالب رضي الله عنهم و ارضاهم.

 

جايگاه و منزلت خلفاي راشدين و واجب بودن تبعيت از آنها:

خلفاي راشدين افضل صحابه هستند و اين خلفاي راهنما و هدايت كننده كساني هستند كه رسول الله صلی الله علیه وسلم به تبعيت و پيروي از آنها و متمسك شدن به هدايتشان امر نموده است. همانگونه كه در حديث عرباض بن ساريه رضی الله عنه آمده كه پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ وَإِنْ كَانَ عَبْدًا حَبَشِيًّا فَإِنَّهُ مَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ بَعْدِي فَسَيَرَى اخْتِلَافًا كَثِيرًا فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ فَتَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»

«شما را به تقواي خداوند و اطاعت و فرمانبري سفارش مي كنم هرچند بنده اي حبشي باشد. هرك رضی الله عنه از شما بعد از من زنده باشد اختلافات بسياري را مشاهده مي كند پ رضی الله عنه به سنت من و جانشينان هدايت يافته بعد از من تمسك جوييد و محكم آن را بگيريد و زنهار از امورات ايجاد شده در دين بپرهيزيد چون هر نوآوري بدعت و هر بدعتي گمراهي است». أحمد (4 / 129- 127)

 

فضيلت و بزرگي آن ها:

اهل سنت و جماعت اجماع دارند بر اينكه فضيلت خلفا بر حسب ترتيب آنها در خلافت است. ابتدا ابوبكر، سپ رضی الله عنه عمر، سپ رضی الله عنه عثمان و در آخر علي است. در فضل و بزرگي هريك از آنها احاديث بسياري وارد شده است كه براي هر يك از آنها حديثي را روايت مي كنيم: در مورد فضيلت ابوبكر رضی الله عنه در صحيحين ثابت است كه پيامبر صلی الله علیه وسلم بر بالاي منبرش فرمود:

«لَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِيلًا لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلًا لَا تُبْقَيَنَّ فِي الْمَسْجِدِ خَوْخَةٌ إِلَّا خَوْخَةَ أَبِي بَكْرٍ»

«در صورتي كه خليلي برمي گرفتم ابوبكر را خليل خويش قرار مي دادم آگاه باشيد همه درهاي رو به مسجد جز دروازه ابوبكر بسته شود»بخاري (3654)

 در فضيلت عمر رضی الله عنه در صحيحين ثابت است كه پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«قَدْ كَانَ يَكُونُ فِي الْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مُحَدَّثُونَ فَإِنْ يَكُنْ فِي أُمَّتِي مِنْهُمْ أَحَدٌ فَإِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ مِنْهُمْ»

«در امتهاي پيش از شما كساني بودند كه به آنها الهام مي شد اگر چنانچه در امت من كسي باشد آن عمر است» بخاری (3689) . ومسلم (2398)

 در فضيلت عثمان رضی الله عنه در حديث عائشه رضی الله عنها كه طولاني است آمده كه گفت:«دخل أبو بكر ثم عمر ثم عثمان وعندما رآه الرسول جلس عنه وسوى ثيابه فسألته عائشة فَقَالَ أَلَا أَسْتَحِي مِنْ رَجُلٍ تَسْتَحِي مِنْهُ الْمَلَائِكَةُ»

«ابوبكر داخل شد سپس عمر رضی الله عنه داخل گرديد و بعد از او عثمان وارد شد در آن هنگام پيامبر كه نشسته بود او را ديد و لباسش را جمع نمود سپس عائشه از او در اين باره سؤال نمود. پيامبر فرمود: آيا از مردي كه ملائكه از او حيا مي كنند، حيا نكنم» مسلم برقم (2401)

 و در فضيلت علي رضی الله عنه از شيخين روايت است كه سهل بن سعد رضی الله عنه از پيامبر صلی الله علیه وسلم روايت مي كند كه در مورد سپاه خيبر فرمود:«لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ الرَّايَةَ غَدًا رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ويحبه الله ورسولُه يفتَح الله على يديه. . . فقال: ادعوا لي عليًّا . . . فدفع الراية إليه ففتح الله عليه»

 «فردا پرچم را به دست مردي مي دهم كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند و خداوند بر دست او پيروزي نصيب مسلمانان مي‌گرداند… فرمود: علي را برايم صدا بزنيد… پرچم را به او داد پس خداوند بر دست او پيروزي نصيب مسلمانان گرداند». بخاري (3702) . ومسلم (2405)

 

ده نفري كه به آن ها مژده بهشت داده شده است:

قبلاً فضيلت صحابه را دانستيم و فهميديم كه همه آنها عادل هستند و در درجه صحابي بودن بعضي از آنها بر بعضي ديگر فضيلت دارند. افضل صحابه سبقت گيرندگان اولين در اسلام ابتدا مهاجرين سپ رضی الله عنه انصار مي باشند سپ رضی الله عنه اهل بدر، بعد از آنها اهل احد، سپ رضی الله عنه اهل جنگ احزاب سپ رضی الله عنه اهل بيعت رضوان، سپ رضی الله عنه كساني كه قبل از فتح مكه هجرت و جهاد نمودند از درجه و منزلت كساني كه بعد از آن انفاق نمودند و جنگ كردند، بيشتر است. گرچه خداوند به همه آن ها وعده نيكو داده است.

افضل و برتر صحابه خلفاي راشدين كه عبارتند از: ابوبكر صديق، عمر فاروق، عثمان ذو النورين و ابو السبطين علي بن ابو طالب، سپس عبدالرحمن بن عوف، زبير بن عوام حواري پيامبر صلی الله علیه وسلم ، طلحه بن عبيدالله، سعد بن ابي وقاص، امين امت ابوعبيده بن جراح و سعيد بن زيد بن نفيل رضي الله عنهم اجمعين مي باشند.

در فضيلت آن ها احاديثي بصورت عموم آمده و كساني هستند كه در مورد آن ها بصورت خصو صلی الله علیه وسلم حديث آمده است. از جمله احاديث كلي در فضيلت آن ها آنچه است كه احمد و اصحاب سنن از عبدالرحمن بن اخنس رضی الله عنه كه او نيز از سعيد بن زيد رضی الله عنه روايت مي كند كه گفت: بر رسول الله صلی الله علیه وسلم شهادت مي دهم كه از او شنيدم، فرمود:«عَشْرَةٌ فِي الْجَنَّةِ النَّبِيُّ فِي الْجَنَّةِ وَأَبُو بَكْرٍ فِي الْجَنَّةِ وَعُمَرُ فِي الْجَنَّةِ وَعُثْمَانُ فِي الْجَنَّةِ وَعَلِيٌّ فِي الْجَنَّةِ وَطَلْحَةُ فِي الْجَنَّةِ وَالزُّبَيْرُ بْنُ الْعَوَّامِ فِي الْجَنَّةِ وَسَعْدُ بْنُ مَالِكٍ فِي الْجَنَّةِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فِي الْجَنَّةِ وَلَوْ شِئْتُ لَسَمَّيْتُ الْعَاشِرَ قَالَ فَقَالُوا مَنْ هُوَ فَسَكَتَ قَالَ فَقَالُوا مَنْ هُوَ فَقَالَ هُوَ سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ»

 «ده نفر بهشتي هستند. پيامبر صلی الله علیه وسلم بهشتي است. ابوبكر، عمر، عثمان، علي، طلحه، زبير بن عوام، سعد بن مالك، عبدالرحمن بن عوف بهشتي هستند. و اگر خدا بخواهد نفر دهم هم بهشتي است. گفتند: او كيست؟ سكوت نمود. دوباره از او پرسيدند: او كيست؟ گفت او سعيد بن زيد رضی الله عنه است». أحمد (1 / 188)

پيامبر صلی الله علیه وسلم كساني ديگر غير از عشره مبشره را به بهشت مژده داده است از جمله عبدالله بن مسعود، بلال بن رباح، عكاشه بن محصن، جعفر بن ابي طالب و كساني ديگر كه بسيارند. اهل سنت و جماعت بر آنچه نام او در نص آمده به خاطر شهادت رسول الله صلی الله علیه وسلم بر او، شهادت به بهشتي بودن او مي دهند و كسانيكه اسمشان در نص نيامده است براي آنها اميد خير دارند زيرا خداوند به همه آنها وعده بهشت داده است. همانگونه كه الله تعالي بعد از بيان صحابه و فضيلت بعضي از آنها بر بعضي ديگر مي فرمايد:{وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى}( نساء 95) «خداوند به همه آنها وعده بهشت مي دهد».

 مذهب اهل سنت درباره تمام مسلمانان اين است كه آن ها را بطور قطع و يقيين بهشتي يا جهنمي نمي داند براي نيكوكاران اميد ثواب و بر گنهكاران از عذاب خدا مي‌ترسند همراه با اينكه يقيين دارند كسي كه بر توحيد بميرد در آتش براي هميشه نمي ماند. الله تعالي مي فرمايد:

{إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}( نساء 116)

 «خداوند از اينكه براي او شريك قرار داده مي شود را نمي بخشد و جز آن براي هركس كه بخواهد مي بخشد».

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 

تفسیر فی ظلال قران  و تفسیر دوم تفسیر نور را دانلود نماید

اولین تفسیر فی ظلال قران نوشته سید قطب است که دکتر مصطفی خرم دل ان را به فارسی ترجمه کرده است این لینک دانلود تفسیر 
http://palngan.persiangig.com/document/tafseer-fi-zelal-ebook.zip


 تفسیر دوم تفسیر نور نوشته دکتر مصطفی خرم دل است و این لینکش


21.04 mb
2.18 mb
2.7 mb
3.21 mb


امتیاز دهی نشده
تفسیر نور نام كتاب:
مصطفی خرمدل نويسنده:
تالیف مترجم:
۷۷۱۷ تعداد دریافت: ۳۵۳۵۷ تعداد نمایش:
شنبه، ۱۶ خرداد ۱۳۸۸ تاریخ افزودن:
جمعه، ۱۰ آذر ۱۳۹۱ به روز رسانی:
۲۰۲۹ تعداد صفحات:
موجود نیست اندازه کتاب:
persian زبان اصلی:
 http://www.aqeedeh.com/down/type/doc/file/tafseer-noor-word.zip/

د حضرت علي کرم الله وجهه مزار



د حضرت علي کرم الله وجهه مزار
ليکنه: مولوي محمد عمر خطابي

رسول الله صلی الله علیه وسلم لومړى خليفه حضرت ابوبكر الصديق رضی الله عنه او دوهم خليفه حضرت عمر الفارق رضی الله عنه دواړه په سپيڅلي روضه كي د رسول الله صلی الله علیه وسلم و څنګ ته ښخ دي او د رسول الله صلی الله علیه وسلم دريم خليفه حضرت عثمان بن عفان رضی الله عنه بيا په جنة البقيع كي يعني مسجد نبوي ته څيرمه هديره كي ښخ دى پوښتنه دا ده چي د رسول الله صلی الله علیه وسلم څلورم خليفه او ځاى ناستى حضرت علي بن ابي طالب رضی الله عنه څه وخت او په كوم ځاى كي او د چا لخوا په شهادت ورسيده او په كوم ځاى كي خاورو ته سپارل سوى دى ؟ ددې پوښتني صحيح ځواب به د اسلام د معتمد تاريخ (البداية و النهاية) څخه درته وړاندي كړو.

د حضرت عثمان رضی الله عنه د شهادت وروسته حضرت علي رضی الله عنه خليفه و ټاكل سو حضرت علي رضی الله عنه د خپل خلافت په مده كي د خوارجو د فتنې د مخنيوي د پاره د هغوى په مقابله كي په ډيرو جنگي محاذونو كي و جنگيدى خوارج د اهل الباطل داسي ډله ده چي پاك رسول صلی الله علیه وسلم يي لا مخته خبر وركړى و چي دا ډله به را پيدا كيږي البته هغوى يي په نامه نه بلكي په صفاتو معرفي كړي دي. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمايلي دي :

لَئِنْ أَدْرَكْتُهُمْ لَأَقْتُلَنَّهُمْ قَتْلَ ثَمُودَ (متفق عليه )
و الله كه د دوى زمانه پر ما راسي نو د ثموديانو په شان به يي يو مخيز ووژم.

حضرت علي رضی الله عنه ته لا مخته رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر وركړى ؤ چي د همدې امت بد بخته او شقي يعني يو خوارجي به ستا ږيره ستا د سر په وينو رنگوي . حضرت علي رضی الله عنه چي د خپل خلافت په ورستيو ورځو كي د ډيرو كړاونو او تكليفونو سره مخ سو نو ده به دا وينا ډيره كول : ما يحبس أشقاها، أي ما ينتظر ؟ ما له لا يقتل ؟ ددې امت بدبخته څه شي را گرځولى دى ؟ يعني د څه شي انتظار باسي ؟ ولي مي نه وژني ؟ بيا به يي و خپلي ږيري او بيا ككرۍ ته اشاره وكړل وايي و الله دا به ددې يعني ږيره به مي د ككرۍ په وينو رنگول كيږي.

ابن جرير او د تاريخ او سيرت بي شميره نور علماء وايي د خوارجو درې كسان يو عبدالرحمن بن عمرو چي په ابن ملجم الحميري شهرت لري بل البرك بن عبد الله التميمي او دريم عمرو بن بكر التميمي را غونډ سول او د خپلو هم عقيدو د نهروان د خوارجانو يادونه يي وكړل كوم چي حضرت علي رضی الله عنه ور وژلي وه پر هغوى يي د خواخوږي لكبله وويل چي مونږ نو د هغو وروسته ژوند څه كوو ؟ راځئ چي د خپلو سرونو په سودا د ضلالت مخكښان و وژنوو د خپلو وړونو غچ واخلو او ښارونه د هغوى د شر څخه هوسا كړو د ضلالت مخکښان يي حضرت علي ، حضرت معاويه او حضرت عمرو بن العاص رضی الله عنه بلل همدا د هدايت ځلانده ستوري خوارجو د ضلالت مخكښان او رهبران بلل

ابن ملجم وويل : د علي ابن أبي طالب رضی الله عنه وژل په ما اړه لري .
برك وويل : د معاوية رضی الله عنه وژل په ما اړه لري .
عمرو بن بكر وويل د عمرو بن العاص رضی الله عنه وژل په ما اړه لري.

په خپل منځ كي يي ټينګه وعده او تعاهد وكړى چي هر يو به د خپل نفر څخه تر هغه مهاله نه شاته كيږي چي يا يي هغه وژلى نه وي او يا دى پخپله وژل سوى نه وي ، د روژې اوه لسمه نيټه يي د همدغو جليل القدرو صحابه كرامو رضی الله عنه د ترورولو او وژني د پاره وټاكل بيا هر يوه د خپل نفر و ښار ته ځان ورساوه او په هماغه ټاكلي ورځ هر يوه د خپل نفر په مخ كي كمين ونياوه برك شام ته ځان ورساوه د روژې پر اوه لسمه چي معاويه رضی الله عنه د سهار لمانځه ته راووتى برك د توري وارى پر وكړى څوك وايي په زهرو د لړلي خنجر وارى يي پر وكړى معاويه رضی الله عنه يي په ورانه كي زخمي كړى ، برك خوارجي ونيول سو او بيا ووژل سو خو البته معاويه رضی الله عنه ژوندى پاته سو.

عمرو بن عاص رضی الله عنه ته بيا عمرو بن بكر خوارجي په همدا ورځ كمين نيولى ؤ خو عمرو بن العاص رضی الله عنه ته بيا په همدا ورځ تصادفي څه كار پيښ سو لمانځه ته را و نه وتى د هغه نائب خارجه بن ابي حبيبه د شرطې مشر يعني د امنيې قوماندان يي لمانځه ته په سهار كي را ووتى خوارجي حمله پر وكړه خارجه يي ووژى خوارجي چي ونيول سو نو ويي ويل چي ما عمرو بن العاصرضی الله عنه واژه خو الله جل جلاله را څخه وژغورى پر خارجه مي د هغه گمان وكړى.

ابن ملجم و كوفې ته ولاړى دوه نور خوارجان وردان او شبيب يي هم و دې كار ته و هڅول هغوى يي هم د ځان ملگري كړل د روژې اولسمه شپه د جمعې شپه چي راغلل د كوم لوري څخه چي حضرت علي رضی الله عنه مسجد ته راتلى په هماغه لاره كي كمين ورته ونيوى . حضرت عليرضی الله عنه را ووتى خلګ يي د سهار لمانځه ته راپورته كول الصلاة الصلاة اواز يي پر خلګو كاوه په همدا وخت كي شبيب ور وغورځيدى د توري وارى يي پر حضرت علي رضی الله عنه وكړى خو وارى يي خطا سو بيا ابن ملجم د توري واورى پر وكړى پر ككرۍ يي ووهى د حضرت عليرضی الله عنه د سر په وينو ږيره ورنگول سوه او دا د رسوال الله صلی الله علیه وسلم هغه وړاند وينه وه چي مخته يي ورته كړي وه چي ددې امت بد بخته به ستا د ككرۍ په وينو ستا ږيره در رنگوي حضرت عليرضی الله عنه پر خلگو ږغ وكړى چي را ويي نيسئ ، وردان په تيښته سو خو د حضرموت يو نفر ځان پسي ورساوه هلته يي ووژى.

شبيب په تيښته ځان خلاص كړى او ابن ملجم ژوندى ونيول سو. حضرت علي رضی الله عنه جعده بن هبيرة د سهار په لمانځه كي مخته كړئ خلگو ته يي لمونځ وركړئ او حضرت علي رضی الله عنه خپل كور ته زخمي يووړل سو ، ابن ملجم لاس تړلئ و حضرت علي رضی الله عنه ته راوستل سو حضرت علي رضی الله عنه ورته وويل : اى د الله جل جلاله دښمنه ! ما ستا سره احسانونه نه وه كړي ؟ ابن ملجلم ورته وويل : هو كړي دي وه .
حضرت علي رضی الله عنه ورته وويل : نو بيا څه شي دې ته و هڅولې چي داسي دي وكړه ، ابن ملجم ورته وويل : ما دا توره څلويښت سهار تيره كړې ده او د الله جل جلاله څخه مي دا سوال كړى دى چي په دا توره بد ترين او شرير د خلگو ووژني. حضرت علي رضی الله عنه ورته وويل : همدا ته به په دا توره وژل كيږې او د الله تعالی د شريرو خلګو څخه همدا ته ما ته ښكاري . بيا حضرت علي رضی الله عنه وويل : كه زه مړ سوم ابن ملجم ووژنئ او كه ژوندى پاته سوم نو بيا زه ښه پوهيږم چي څه په وكړم. د حضرت علي رضی الله عنه چي د زكندن وخت رانژدې سو لا إله إلا الله ئي زياته وويل او وايي چي اخيره وينا يي همدا وه:

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ . وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ.

د هجرت پر څلويښتم كال د روژې په مياشت كي يي د فاني دنيا څخه و اخرت ته كوچ وكړئ . د خلافت مده يي څلور كاله او .. خپلو زامنو حسن او حسين رضی الله عنها و خپل وراره عبد الله بن جعفر رضی الله عنه غسل وركړى او د جنازې لمونځ يي حسن رضی الله عنه وركړى . او بيا يي د خوارجانو د بيري لكبله چي هغوى يي جسد د قبر څخه را و نه باسي ، بي حرمتي يي و نه كړي د عراق د كوفې په دار الاماره كي يي دننه ښخ كړى او قبر يي په دې ډول هوار كړى چي چا ته يي درك معلوم نسي چي پر كوم ځاى ښخ سوى دى په (البداية و النهاية )كي د حضرت علي رضی الله عنه د وژل كيدو د بيان په پاى كي وايي همدا يي د قبر په هكله هغه مشهوره وينا ده.
او وايي : وما يعتقده كثير من جهلة الروافض من أن قبره بمشهد النجف فلا دليل على ذلك ولا أصل له، ويقال إنما ذاك قبر المغيرة بن شعبة، حكاه الخطيب البغدادي عن .... مطر أنه قال: لو علمت الشيعة قبر هذا الذي يعظمونه بالنجف لرجموه بالحجارة، هذا قبر المغيرة بن شعبة. د رافضانو ډير جهال چي دا عقيده لري چي د نجف مزار د حضرت علي قبر دى پر دې كوم اصل او دليل نه لري بلكي داسي ويل كيږي چي د نجف مزار د مغيره بن شعبه رضی الله عنه دى او خطيب بغدادي په خپل سند د مطر وينا داسي را نقل كړي ده وايي : كه اهل التشيع ته د نجف قبر كوم چي دوى يي تعظيم كوي معلوم واى چي دا د چا قبر دى نو په ډبرو به يي ويشتلى واى ، دا د نجف قبر د مغيرة بن شعبة رضی الله عنه دى. دا ځكه چي هغوى د مغيرة بن شعبة رضی الله عنه سره دښمنمي لري .

په ( البداية و النهاية) كي وايي : ومن قال إنه حمل على راحلته فذهبت به فلا يدري أين ذهب فقد أخطأ وتكلف مالا علم له به ولا يسيغه عقل ولا شرع. او څوك چي وايي : د حضرت علي جسد پر اوښ واخيستل سو او اوښ پر خپل مخ ولاړى چا ته هم نه معلوميږي چي اوښ د حضرت علي رضی الله عنه جسد چيري يووړى ددې خبري ويونكي يو مخ خطا دي داسي وينا كوي چي هيڅ علم نه پر لري او دا ډول كار نه عقل مني او نه شريعت د دا ډول كار اجازه وركوي .


لكه څنگه چي په (البداية و النهاية) كي وايي خبره همداسي ده د پاك رسول صلی الله علیه وسلم لمسيان حسن او حسين رضی الله عنه خو لا څه كوي چي هغوى به د خپل پلار علي كرم الله وجهه سره داسي كوي بلكي د نن عصر يو بي دينه او بي علمه ناپوه زوى چي د هيروينو معتاد لا هم وي هغه به لا هم د خپل پلار سره دا ډول بي حرمتي و نه كړي چي پلار يي مړ سي او دى يي پر حيوان وتړي او حيوان خپل سر ته ايله كړي پركومه چي ځي هلته ولاړ سي ، مسلمان خو څه كوي كفار لا هم دا ډول كار د مړو د پاره مناسب نه گڼي چي د انسان د مړه جسد ښخول دي حيوانانو ته وسپاري ځكه دا د انساني حرمت يو منافي او خلاف كار دى. دا ډول خرافات او د عقل او دين څخه خلاف ويناوي ددې د پاره خپرې سوي دي چي بيا هر درواغجن او جاهل په هر ملك او ښار كي چي وغواړي ډبري را كوټه كړي او د حضرت علي رضی الله عنه د مزار په نامه يي ونوموي لكه څه ډول چي اوس ليدل كيږي علي رضی الله عنه يو دۍ خو مزارونه يي دلته هلته څو ځايونه جوړ سوي دي . ددې كار د عقلي ناوړتيا د پاره همدومره كفايت كوي اوس به د شريعت له اړخه ددې كار ناوړتيا څه تشريح كړو. انسانانو ته الله دا كرامت وركړى دى چي څه وخت مړ سي په خاورو كي ښخ كړل سي د حيوانانو په شان د مځكي پر مخ دلته هلته و نه غورځول سي . او دا هغه انعام او احسان دى چي الله يي په قران كريم كي داسي يادونه كړي ده:
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ . ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ (الاية)

ژباړه : بيا الله د مور د نس څخه د راوتلو لار ورته اسانه كړه او بيا يي مړ كوي.

نو د هغه د ښخولو حكم يي كړى دى اقبار د ښخولو حكم كولو ته وايي نو الله جل جلاله چي د انسان سره كوم احسانونه كړي دي د هغو د جملې يو عظيم احسان دا دى چي د مرگ وروسته دا انسان بايد ښخ كړل سي څو په مځكه كي دننه يي عفت او پرده خوندي وساتل سي د حيوانانو په شان د مځكي پر مخ و نه غورځول سي چي د نورو حيوانانو خوراك وگرځي او د مځكي پر مخ پړسيدلى شوړيدلى د بد رنګي په حالت كي خوار او ذليل دلته هلته ټوټه ټوټه بي عزته غورځولى وي او هغه د ژوندون د وخت ښكلا او ښه شكل او صورت يي په داسي يو حالت بدل سي چي بيا څوك ورته كتلاى لا هم نسي.

په قبر كي ښخيدل همدا د انسان د پاره عزت او كرامت دى نو ځكه اشرف المخلوقات محمد صلی الله علیه وسلم هم د وفات څخه وروسته په خپله حجره كي په خاورو كي ښخ سوى دى . نو ايا د يو مسلمان ضمير او وجدان دا خبره منلاى سي چي حسن او حسين رضی الله عنه دي د الله جل جلاله حكم او د الله جل جلاله د رسول الله صلی الله علیه وسلم حكم پري ايښى وي او د خپل پلار جسد دي اوښ ته حواله كړى وي ؟ معاذا الله كله هم داسي كيدلاى نسي بلكي لكه څنگه چي وړاندي مو د علماؤ صحيح وينا را نقل كړه حضرت علي رضی الله عنه د عراق د كوفې په ښار كي د ابن ملجم خوارجي د توري د زخم څخه په شهادت ورسيدى او بيا هلته د كوفې په دارالاماره كي د خپلو صالحو اولادونو لخوا يي تجهيز او تكفين او د جنازې لمونځ وركول سوى دى او هم هلته ته پر مسنون او مشروع ډول خاورو ته سپارل سوى دى خو د خوارجو د سخت عداوت او دښمني لكبله يي د قبر آثار او نښي له منځه يووړه څو خوارجو ته يي قبر معلوم نسي او بي حرمتي يي و نه كړي.

ماخذ: تعلیم الاسلام مجله، ۱ ګڼه


دآدم علیه السلام پيدايښت

د آدم علیه السلام پيدايښت

دآدم علیه السلام قصه دټول بشريت قصه ده ، دآدم علیه السلام ژوند دټول بشريت ژوند دئ. البته دغه قصه هغه وخت راپيل سوه چي الله جل جلاله ددنيا دودانۍ اراده وکړه ، ددې هستۍ دڅرګندتيا او ددې ژوند دتکميل اراده يې وکړه داټول دانسان دڅرګندتيا لپاره اماده سوي دي.

داقصه ټول ژوند په بر کي نيسي يعني دژوند دپيل څخه ترپايه به روانه وي ، دا د يوې داسي هستۍ قصه ده چي دهغه وخت څخه راپيل ده چي دلومړى ځل لپاره بشري کتله پردې لويه سياره يعني مځکه باندي وجود پيدا کړ، ترهغه وخته پوري به دا قصه روانه وي چي څښتن تعالى جل جلاله دامځکه او ټول هستي بېرته په ميراث باندي اخلي يعني هرڅه فنا کيږي.

آدم علیه السلام ژوند کړى دئ بيا يې ددې نړۍ سره مخه ښه کړې ده خو ترشا يې دغه اثار اوبشري څرګندتيا پرې ايښې ده ، دحال په ژبه داسي ويل کيږي :

تلک اثارنا تدل علينـا فانطروا بعدنا الي اثارنا

د آدم عليه السلام د پيدايښت څخه عبرت

دآدم عليه السلام پيدايښت دخاورو څخه سوي دئ ، وروسته يې داولادونو تناسل يو طبعي کار نه وو بلکي دايو لوى کار او عظيم خلقت وو چي الهي عظمت او رباني قدرت خپلي تجلاوي پکښي څرګندي کړي دي داهغه څرګندتيا ده چي وايي (کن فيکون) دغه پيدايښت په نهايي درجه ابداع اواعجاز دئ ځکه که دمځکي دمخ ټول خلګ سره رايوځاى سي يو مچ يا يوه غوماشه هم نه سي جوړولاى نو انسان به چيري جوړ کي چي اورېدل ، ليدل او فکر کول کوي ، عقل او تدبر کوي ، رشتيا ده چي فرمايي :

فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ.( سورة مؤمنون الاية ١٤)

ژباړه : پس نو لوى دئ الله جل جلاله ، ډېر ښه پيدا کونکى دئ.

داهم دڅښتن تعالى جل جلاله يو بې ساري قدرت دئ چي يو څوک دعدم څخه وجود ته راولي ، دضعف څخه يې قوت ته راولي ، دسکون څخه يې حرکت ته راولي او دجماد څخه يې دژوندون حالت ته راولي يعني ژوند ورکوي او روح پکښې باسي. ويني ؟ چي ناببره خاوره حرکت وکړ، خامي خټي خبري پيل کړې او ناببره يوجماد شي په يوه کامل بشر باندي بدل سو او يوښه غوره شکل يې پيدا کړ، لکه الله جل جلاله چي فرمايي :

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (سورة روم الاية ٢٠)
ژباړه : دالهي نښانو څخه يوه نښانه داده چي تاسويې دخاورو څخه پيدا کړاست بيا ناببره انسانان سواست ، په مځکه کي نشر سواست.

دادئ آدم عليه السلام او دده اولادونه بلکي دا دده او دده داولادونو او ټولو مخلوقاتو قصه ده . هغه مخلوق چي الله جل جلاله دخارو څخه پيدا کړ، بيايې اولادونه دنطفې يعني ناپاکه اوذليله اوبو څخه وجود ته راوستل، الله جل جلاله يې اولادونو ته دمځکي خلافت او واکمني ورکړه، دهستۍ اوشتو څښتنان يې وګرځول ، بدبختانه دغه کمزورى مخلوق يعني انسانان پر خپل خداى جل جلاله باندي لوړوالي لټوي ، دهمدغه پالونکي ذات سره په واکمنۍ اوقلمرو کي جګړه کوي او دهمدغه ذات نافرمانۍ په زړورتيا سره کوي ، داډېره عجيبه خبره نه ده چي پرون ورځ هيڅ نه وو نن دخپل خداى جل جلاله څخه منکر دئ؟! ايا داډېره عجيبه نه ده چي ديوچا په ځان کي دي دالله جل جلاله پر وجود باندي دلائل او براهين پراته وي خو دى دي الله جل جلاله دنعمتونو ناشکري کوي؟!

آدم عليه السلام لومړى انسان دئ

قرآنکريم دآدم عليه السلام دپيدايښت قصه بيانوي او موږ خبروي چي په بشري مخلوق کي چي په دې پراخه نړۍ کي ګرځي ــ آدم عليه السلام لومړى مخلوق او لومړى انسان دئ په داسي صورت کي نو آدم عليه السلام دټول بشر بابا دئ او پردې پراخه نړۍ چي څومره انسانان ګرځي دټولو نسبت ده ته کيږي ، دآدم عليه السلام تر پيدايښت وړاندي په دې مځکه کي دانسان له جنسه څخه هيڅوک موجود نه وو. البته دانسانانو پرته نور مخلوقات وه ځکه ملائکي او پېرانان پدې صحنه کي ګرځېده له همدې امله کله چي الله جل جلاله دانسان دپيدايښت اراده وکړه نو ملائکي يې په خپله اراده باندي خبري کړې ، پدې خاطر چي کوم جوړښت چي په لنډ وخت کي رامنځته کېدئ او دهغه څخه بيا بې شمېره اولادونه زېږېدل ، ښايي ويني يې توى کړى واى او فسادونه يې په مځکه کي کړى واى . همدا وجه وه چي ملائکي په تعجب کي ولوېدې او دانسان دپيدايښت دالهي حکمت پوښتنه يې وکړه ، دغه موضوع ته الله جل جلاله په لاندني آيت کي اشاره کړې ده اوفرمايي :

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (سورة بقرة الاية ٣٠)

ژباړه : او کله چي ستا رب ملائکو ته وويل : بېشکه زه په مځکه کي يو خليفه پيدا کوم ، ملائکو ورته وويل : ايا ته په مځکه کي داسي يوڅوک پيداکوې چي فساد په مځکه کي کوي ا وويني تويوي ؟ او موږ ستا په حمد سره تسبيح وايو او ستاپاکي ثابتوو . الله جل جلاله وويل : زه په هغه څه باندي پوهيږم چي تاسو نه په پوهېږئ.

علامه قرطبي رحمة الله عليه په خپل تفسير (جامع الاحکام) کي ليکي :

په يقيني توګه بايد ووايو چي ملائکه پرته له هغه پوهي چي الله جل جلاله ورکړې ده نوره پوهه نه لري او په خبرو کي پر الله جل جلاله باندي سبقت کولاى نسي ځکه دالله جل جلاله داقول چي :(لايسبقونه بالقول ـــ دوى پر الله جل جلاله باندي په خبرو کي سبقت نسي کولاى) دملائکو په مدح او ستاينه کي راغلى دئ نو بيا دوى څنګه دالله جل جلاله څخه پوښتنه کول چي وې ويل : (اتجعل فيها من يفسد فيها ـــ يعني اې خدايه! ته داسي څوک پيدا کوي چي فساد په مځکه کي کوي؟) ددغه سوال جواب دادئ چي ملائکو دپېرانانو ويني تويول ليدلي وه ځکه تر انسانانو وړاندي پېرانانو په مځکه کي ژوند کاوه ، دغه پېرانان په مځکه کي په توينه تويولو اوفسادکولو باندي بوخت وه، الله جل جلاله پردوى باندي يو لښکر راواستاوه چي دملائکو څخه جوړ وو ، دوى يې ځيني ووژل ، ځيني يې دريابو ، غرو او شاړو مځکو ته وشړل ، ملائکو ددوى فساد ليدلى وو چي وې ويل : (اتجعل فيها من يفسد فيها ـــ يعني اې خدايه ! ته داسي څوک په مځکه کي پيدا کوې چي هغه به په مځکه کي فساد کوي؟) په دغسي سوال کي يوازي معلومات غوښتل وه چي ايا دغه نوى خليفه به هم دپېرانانو په څېر فساکوي او که به داسي نه وي؟

اويا ددغه سوال په جواب کي داسي ويل کيږي چي الله جل جلاله ملائکو ته خبر ورکړى چي زه په مځکه کي داسي خليفه پيداکوم چي دهغه په اولادونو کي به داسي څوک پيداکيږي چي په مځکه کي به فساد کوي او ويني به تويوي په همدې اساس ملائکو دتعجب په ډول وويل : چي اې خدايه ته داسي څوک پيداکوي چي په مځکه کي فساد کوي؟ اوياداسي چي ملائکو دداسي مخلوق په پيدايښت کي تعجب وکړ، چي په مځکه کي فساد کوي.

دپورتنۍ وينا په نظر کي نيولو سره بايد وويل سي چي دملائکو موخه پر الله جل جلاله باندي يا دالله جل جلاله ددې مخلوق پر پيدايښت باندي اعتراض نه وو بلکي ددوى موخه يوازي ددغه موضوع معلومېدل وه چي په دغه موضوع کي دالله جل جلاله حکمت څه دئ چي داسي مخلوق پيداکوي ځکه ملائکي هيڅکله دالله جل جلاله څخه نافرماني نه کوي ، نه يې نافرماني کړې ده آن تردې چي ددې فکر لاهم نسي کېدلاى چي دوى دي دالله جل جلاله څخه يو ډول مخالفت وکړي.


هغه مرحلې چي دآدم عليه السلام پيدايښت تر تېرسوى دئ

لومړى : خاورينه مرحله وه ، دآدم عليه السلام تکويني اساس او نشائي مصدر خاوره وه ، کله چي الله جل جلاله دآدم عليه السلام دپيدايښت اراده وکړه ملائکي ته يې امر وکړ، څو دخارو دجنس څخه ډول ، ډول او رنګ په رنګ خاوره راټول کړي ، ملائکي هم داسي وکړه خاوره يې راټول کړه او ددغه خاوري څخه يې دآدم عليه السلام تکوين او جوړښت وکړ، ددې خبري ثبوت دالله جل جلاله داقول دئ چي فرمايي :

) وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ . (سورة روم الاية ٢٠)

ژباړه : دالهي نښانو څخه يوه نښانه داده چي تاسويې دخاورو څخه پيدا کړاست بيا ناببره انسانان سواست ، په مځکه کي نشر سواست.

په حديث شريف کي راغلي دي : الله جل جلاله آدم عليه السلام ديومټ ډول ، ډول خاورو څخه جوړ کړى دئ په همدې وجه دآدم عليه السلام په نسل کي لکه دمځکي طبقې ډول ، ډول رنګونه راغلي دي يعني څوک سپين دي ، څوک سره دي او څوک نور رنګونه دي ، همدا ډول موږ وينو په خلګو کي په فکري لحاظ هم توپير سته ځني خبيث دي ، ځني پاکيزه دي ، ځيني نرم زړه لرونکي دي ، ځيني سخت زړه لرونکي دي او ځيني نور بيا دنورو خويونو لرونکي دي.( ۱)

دوهمه : خټينه مرحله وه ، په دې مرحله کي خاوره داوبو سره ګډه سوه او يوه سريښناکه خټه ځني جوړه سوه چي لاندى آيت ورته اشاره کوي :

إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ (سورة صافات الاية ١١)
ژباړه : موږ تاسو دچسپېده خټو څخه پيدا کړي ياست.

تردې وروسته آدم عليه السلام اوږده زمانه يعني څلوېښت کاله په خټينه بڼه پاته سو تر داسي بريده چي وچ سو دکودرو په څېر يې جسدږغ کاوه چي په لاس به وټکول سو همدې خبري ته الله جل جلاله اشاره کړې ده اوفرمايي:

خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ . وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ (سورة رحمن الايتان ١٤ ، ١٥)
ژباړه : انسان دوچي خټي څخه پيدا سوى دئ لکه کودرى او پېرى داور دشغلې څخه پيداسوى دئ.

دريمه : تکويني مرحله وه ، په دې مرحله کي الله جل جلاله وغوښتل چي دآدم عليه السلام خټين جسد په يوه داسي انسان سره بدل کړي چي اورېدل او ليدل کولاى سي نوځکه په دغه جسد کي روح پوه کړل سو ناببره يو غوره اوسپېڅلى انسان په يوه مکرم شکل باندي جوړ سو، همدا مرحله دادم عليه السلام دپيدايښت وروستۍ مرحله ده چي په تکويني مرحله سره نومول سوې ده. ځيني اثار پردې دلالت کوي چي آدم عليه السلام په تکويني مرحله کي يعني تر روح پوکولو وړاندي څلوېښت کاله پاته وو، ښايي قرآن هم دغه لوري ته د(دهر) په لفظ سره اشاره کړې وي لکه چي فرمايي:

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا. (سورة انسان الاية ١)
ژباړه : خامخا پر انسان باندي دزمانۍ څخه يوه مده راغله چي نه وو يو شي چي ذکر سوي وي.


په دغه ايت کي دانسان څخه آدم عليه السلام مراد دئ.

دآدم عليه السلام اولادونه : دآدم عليه السلام داولادونو پيدايښت دتناسل او دتزاوج په نتيجه کي منځته راځي او په پيدايښت کي ترداسي مرحلو تيريږي چي دآدم عليه السلام دپيدايښت دمرحلو څخه توپير لري .
دآدم عليه السلام داولادونو دپيدايښت مرحلې عبارت دي : لومړى نطفه ، بيا مجمده وينه ، بيا ژولې غوښه ورپسي دروح پوه کولو مرحله لکه الله جل جلاله چي فرمايي :

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ. (سورة حج الاية ٥)
ژباړه : اې خلګو! که تاسو دمړيني وروسته په بيا ژوندي کولو کي شکمن ياست نو موږ تاسو دخاورو څخه پيدا کړى ياست ، بيا مو دنطفې څخه ، بيا مو دمجمدي ويني څخه او بيا مو دژولي غوښي څخه جوړ کړى ياست.

آدم عليه السلام ته د ملائکو سجده

کله چي په آدم عليه السلام کي روح کښېوتى الله جل جلاله ملائکو ته امر وکړ، چي آدم عليه السلام ته سجده وکړي البته دملايکو دغه سجده دتکريم په موخه وه دعبادت په موخه نه وه ځکه الله جل جلاله هيچا ته ددې امر نه کوي چي دالله جل جلاله څخه پرته دي بل چاته عبادت وکړي . ځيني مفسرين په دې آند دي چي دملائکو سجده اصلاً الله جل جلاله ته وه يوازي يې آدم عليه السلام ته دقبلې په څېر سجده کړې وه يعني لمونځ کونکي چي اصلاً والله جل جلاله ته سجده کوي مګر مخ دقبلې ورلوي ته ګرځوي او هغه لوري ته متوجه کيږي په همدې ترتيب الله جل جلاله ملائکو ته آدم عليه السلام قبله وګرځول ځکه آدم عليه السلام ته سجده په داسي ځاى کي چي دده عليه السلام تکوين پکښي سوى وو په دې ځاى کي دآدم عليه السلام دمقام دلوړوالى او دبشر دنوعي تکريم څرګند سوى دئ ځکه ملائکه دبشريت بابا ته سجده کړې ده. الله جل جلاله آدم عليه السلام ته څلور فضيلتونه ورکړى دي چي دده دمقام لوړوالى اوشرافت ځني څرګنديږي ، دغه څلور فضيلتونه عبارت دي:

الله جل جلاله په خپل قدرت سره پيدا کړ.
خپل روح يې په خپل قدرت سره پکښي پوه کړ.
ملائکي يې ده ته په سجده کولو سره امر کړې.
دټولو شيانو په نومونو سره يې عالم کړ.

ځکه الله جل جلاله فرمايي :
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ . ( سورة بقرة الاية ٣١)
ژباړه : الله جل جلاله آدم عليه السلام ته دټولو شيانو دنومونو علم ورکړ، بيا يې پر ملائکو باندي عرض کړه ، نو ورته وې ويل : خبر راکړئ ددغو شيانو په نومونو سره که تاسو ريشتيني ياست.
په حديث شريف کي دموسى عليه السلام او ادم عليه السلام دقصې په مورد کي راغلي دي چي موسى عليه السلام وآدم عليه السلام ته وويل : اې آدمه! ته زموږ پلار يې، الله جل جلاله په خپل قدرت سره پيدا کړې ، خپل روح يې په تا کي پوه کړئ، ملائکو ته يې امر وکړ، چي تاته سجده وکړي او تاته يې دټولو شيانو دنومونو علم درکړ،............... الحديث ( ۲)

کله چي الله جل جلاله ملائکو ته دسجدې امر وکړ، ملائکو دالله جل جلاله دامر پوره کولو په موخه آدم عليه السلام ته سجده وکړه مګر شيطان سجده ونه کړه ، کبر او انکار يې وکړ، دده ددغه کړني له امله دى دکافرانو په ډله کي داخل سو ، شيطان ويل چي زه پر آدم عليه السلام باندي بهتر يم څوک چي بهتر وي هغه کمتر چا ته سجده نه کوي . الله جل جلاله يې په اړه فرمايي :

قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ. (سورة اعراف الاية ١٢)
ژباړه : شيطان وويل : زه تر ده بهتر يم زه دي اور څخه پيدا کړى يم آدم عليه السلام دي دخاورو څخه پيدا کړى دئ.
داچي شيطان دسجدې څخه انکار وکړ، الله جل جلاله يې په اړه فرمايي:

فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ . إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ. (سورة ص الايتان ٧٣ ، ٧٤)
ژباړه : نو سجده ټولو ملائکو وکړه مګر شيطان سجده ونه کړه ، کبر يې وکړ، او دکافرانوڅخه وګرځېدئ.

د حواء رضي الله عنها پيدايښت

کله چي الله جل جلاله آدم عليه السلام پيدا کړ، جنت ته يې ولېږئ ، په جنت کي يوازي ګرځېدئ ، يوه ورځ بيده وو کله چي دخوب څخه راپاڅېدئ دسر وخواته يې يوه ښځه وليدل ، الله جل جلاله دغه ښځه دده عليه السلام دارام اوسکون لپاره پيدا کړه او دا په (حواء) سره نومول سوې ده ځکه حواء دحي څخه اخستل سوې ده حي ژوندي شي ته ويل کيږي دا هم دژوندي شي څخه پيدا سوې ده . دابن عباس رضي الله عنه څخه روايت دئ چي حواء رضي الله عنها الله جل جلاله دآدم عليه السلام د پښتۍ څخه پيدا کړې ده البته دغه پيدا کېدل په دې بڼه وو چي آدم عليه السلام بيده وو په داسي ډول حواء رضي الله عنها ځني جوړه سوه چي ده يې ددرد احساس نه دئ کړئ دى دالله جل جلاله په دې قو ل سره استدلال کوي:

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا. ( سورة اعراف الاية ١٨٩)

ژباړه : الله جل جلاله هغه ذات دئ چي تاسو يې ديوه نفس څخه پيدا کړي ياست او ديوې ښځي څخه.
دايت کريمه ظاهري بڼه پردې دلالت کوي چي حواء رضي الله عنها دادم رضي الله عنها دپښتۍ څخه پيدا سوې ده.

کوم جنت چي آدم عليه السلام او حواء رضي الله عنها پکښي اوسېدل جنت الخلد وو دا هغه جنت دئ چي په اسمانو کي دئ ، داهل سنت جمهور علماء هم په دې آند چي دوى دواړه هم په دغه جنت کي وه خو معتزله او قدريه په دې آند دي چي دغه جنت چي دوى پکښي اوسېدل داسي جنت وو چي په مځکه کي وو او دعدن په نوم يادېدئ ، دوى دخپلي خبري دثبوت لپاره دادليل وړاندي کوي چي که چيري دغه جنت په اسمانو کي واى اوجنت الخلد واى نو هيڅکله به شيطان ورغلى نه واى او نه به يې آدم عليه السلام په معصيت کي اچولى واى ځکه هغه خو مقدس جنت دئ دشيطان لعين ورتګ شونى نه دئ.


ابليس ، آدم عليه السلام څنګه خطا کړ؟

وروسته تردې چي آدم عليه السلام او حواء رضي الله عنها په جنت کي مېشت سول الله جل جلاله دوى ته اجازه وکړه چي دهرډول درختو څخه هر ډول مېوې وخوري مګر ددوى دازميښت په موخه يې ديوې درختي دخوړلو څخه منعه کړه داچي دغه درخته کومه درخته وه الله جل جلاله يې په اړه هيڅ بيان نه دئ کړى نو موږ ته هم لازمه نه ده چي ددغه درختي تعين وکړو او نه يې اړتيا سته ، ابن کثير په البداية والنهاية کي ليکلي دي : الله جل جلاله ددغه درختي تعين مبهم پرې ايښى دئ که چيري ددغه درختي په تعين کي کومه ګټه واى نو الله جل جلاله به حتما ددغه درختي تعين کړى واى.

الله جل جلاله آدم عليه السلام او حواء رضي الله عنها دشيطان دخطا کولو څخه بېرولي وه دوى دغه بېره هېره کړې وه په ځانګړي ډول هغه وخت چي ابليس دوى ته زيات قسمونه واخستل چي زه تاسو ته نصيحت کونکى يم او دوى ته يې قسم وکړ، چي که تاسو ددغه درختي څخه خوراک وکړئ نو تاسو به تل په جنت کي ياست ، الله جل جلاله يې داسي حکايت کوي:

وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ (19) فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ (20) وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ (21) فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ (22) قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (سورة اعراف الايات ١٩ الي ١٣)

ژباړه : اې آدمه ! ته او ستا مېرمن په جنت کي اوسئ ، دهرشي څخه چي موخوښه سي خوراک کوئ او دغه درختي ته مه نژدې کيږئ نو تاسو به دتېري کونکو څخه سئ ، نوشيطان وسوسه ورواچول څو هغه څه ددوى ښکاره کړي چي دوى پټ کړي وه ددوى دعورتونو څخه او ورته وې ويل : ستارب ددغه درختي څخه نه ياست منعه کړي مګر ددې لپاره چي تاسو به ملائکي سئ او يا به همېشه په دې جنت کي پاته سئ ، او قسم يې ورته وکړ، چي زه تاسو ته دنصيحت کونکو څخه يم. نودوى يې په فريب کي واچول کله چي دوى دغه درخته وخوړل ، ددوى عورتونه ښکاره سوه دوى دجنت ددرختو پاڼي پر خپل عورتو باندي چسپولې چي عورت پټ کړي ، او اواز وسو دوى ته دخپل رب دلوري څخه چي ما تاسو ددغه درختي دخوراک څخه منعه کړي نه واست؟ او تاسو ته مي نه وه ويلي چي شيطان ستاسو ښکاره دښمن دئ؟ دوى وويل : اې زموږ ربه! موږ پر خپلو ځانو باندي ظلم وکړ، که موږ ته مغفرت ونه کړې او رحم پرموږ باندي ونه کړې موږ به خامخا دسختو تاوانيانو څخه سو.

ځينو مفسرينو ويلي دي چي آدم عليه السلام په دې وجه تېروتئ چي دده ګمان وو چي ددغه يوې درختي څخه به خوراک نه کوي ، که دهغې درختي دجنس څخه دبلي درختي څخه خوراک وکړي پروا به نه کوي له دې امله ده خوراک وکړ، يعني که فرض کړو چي الله جل جلاله دى دغنمو ددرختي دخوراک څخه منعه کړى وو نو الله جل جلاله دغنمو يوې درختي ته اشاره کړې وه چي ددغه درختي څخه خوراک مه کوه ، مطلب دده دانه وو چي دغه درخته چي اشاره ورته وسوه ددغه درختي څخه خوراک منعه دئ بلکي دغه درخته اوهره دغنمو درخته چي وي خوراک ځني منعه دئ ، آدم عليه السلام دامطلب ځني اخستى وو چي دغنمو دغه درخته چي اشاره ورته وسوه ددې څخه خوراک منعه دئ دغنمو دبلي درختي څخه خوراک منعه نه دئ.

دآدم عليه السلام ددغه تېروتني په اړه صحيح قول دادئ چي آدم عليه السلام چي کله دهغه ممنوعه درختي څخه خوراک کاوه دده هېر و ځکه الله جل جلاله په قرآنکريم کي دده دغه هېره ياده کړې ده او فرمايي:

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا .( سورة طه الاية ١١٥)
ژباړه : بېشکه موږ آدم عليه السلام ته حکم استولى و مخکي نو ده هېر کړى او موږ دى نه کړى پيدا ددغه کار لپاره ټينګ قصد کونکى .( )


دقابيل او هابيل قصه (دآدم عليه السلام زامن)

تاريخ پوهان ليکي : دآدم عليه السلام زيات اولادونه دخپلي مېرمني حوآء رضي الله عنها څخه وزېږېده ، حواء رضي الله عنها شل ځله اولادونه زېږولي دي چي هر ځل به يې يوه لور او زوى زېږول. دآدم عليه السلام چي به هر ځل غبرګولي اولادونه وزېږېدل دهغه اولادو سره به يې نکاح ورتړل چي بل ځل به زېږېدلي وه يعني په لومړى ځل چي به يې يو زوى او يوه لور په پيدا سوه نو زوى ته به يې هغه لور ورپه نکاح کړه چي بل ځل به پيدا سوې وه او په دغه ځل چي به لور پيدا سوه وهغه زوى ته به يې ورپه نکاح کړه چي بل ځل به پيداسوى وو.

هابيل اراده وکړه چي دقابيل دخور سره نکاح کړي خو څرنګه چي دقابيل خور ډېره ښايسته وه قابيل ددې کار څخه منعه وکړه او ورته وې ويل چي زه خپله خور تاته په نکاح نه درکوم ، آدم عليه السلام چي په دغه موضوع خبر سو نو قابيل ته يې امر وکړ، چي خپله خور هابيل ته په نکاح ورکړي خو قابيل سرغړونه وکړه دآدم عليه السلام امر يې ونه منئ خپله خبره يې ټينګه کړه بيا آدم عليه السلام دوى ته وويل چي تاسو دواړه قرباني وکړئ دهرچا قرباني چي قبوله سوه دهغه خبره دي پلي سي ، دهغه وخت دقربانۍ دقبلېدو نښه داوه چي هر چا به قرباني وکړه نو په يودښت کي به يې کښېښوده که به داسمان دلوري څخه اور راغلى هغه قرباني به يې وخوړل هغه قرباني قبوله وه او که به يې ونه خوړل هغه قرباني قبوله نه وه ، په هرصورت دآدم عليه السلام دامر سره سم دواړو قربانۍ وکړې ، هابيل چي دپسو رمه يې درلوده يو پسه يې دقربانۍ لپاره اماده کړ، چي دټولي رمې سر وو او قابيل کښت ګر وو په خپل زراعت کي يې يو پاته حاصل دقربانۍ لپاره اماده کړ، آخر دواړو خپله قرباني وړاندي کړه داسمان څخه اور راغلى دهابيل قرباني يې وخوړه خو دقابيل قرباني يې ونه خوړه يعني دهابيل قرباني قبوله سوه او دقابيل قرباني قبوله نه سوه ، قابيل چي داپيښه وليدل زيات په غصه سو او هابيل ته يې وويل : زه تا وژنم ددې لپاره چي ته زما خور په نکاح نه کړې ، هابيل ورته وويل : الله جل جلاله دهغه کسانو قرباني قبلوي چي نېکان او پرهېز ګاران وي . لنډه داچي قابيل په دغه بدعمل لاس پوري کړ، او هابيل يې وواژه او ځان يې دهغه کسانو دډلي څخه کړى چي تاوانيان دي. الله جل جلاله ددوى په اړه فرمايي :

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (27) لَئِنْ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ. (سورة مائده الايتان ٢٧ ، ٢٨)
ژباړه : ولوله ! پر دوى باندي قصه ددوو زامنو دآدم عليه السلام کله چي دوى دواړو قرباني وکړه ، ديوه څخه قبوله سوه او دبل څخه قبوله نه سوه ، (هغه يوه چي قرباني يې قبوله سوې نه وه ) وويل : خامخا به زه تا قتل کړم ، هغه بل ورته وويل : الله جل جلاله دهغه چا قرباني قبلوي چي متقيان وي ، که تاماته لاس را وغځاوى چي ما ووژني زه تاته ددې لپاره لاس نه درغځوم چي تا ووژنم ، بېشکه زه دالله جل جلاله څخه بېرېږم چي دټولو مخلوقاتو رب دئ.

په حديث شريف کي راغلي دي : دقيامت تر ورځي پوري چي هرڅوک په ظلم سره قتل وکړي نو په ګناه کي يې دآدم عليه السلام دقاتل زوى ونډه سته ځکه دآدم عليه السلام دغه قاتل زوى وو چي دقتل کولو بنسټ يې کښېښودئ.

د آدم عليه السلام په مځکه کي د خيلفه ګرځولو الهي حکمت

الله جل جلاله چي آدم عليه السلام ته دمځکي خلافت ورکړ، په دې کي لوى الهي حکمت پروت دئ ، هغه ايت چي دآدم علیه السلام دپيدايښت په اړه نازل سوى دئ ودغه حکمت ته اشاره پکښي سوې ده.

الله جل جلاله په خپل پراخ علم ، ازلي او حکيمانه اراده سره دې لوري ته اشاره کړې ده چي دمځکي وداني به دآدم عليه السلام په اولادونو يعني انسانانو سره کوي ځکه که چيري الله جل جلاله دغه نسل نه واى پيدا کړى نو دا دنړۍ چي اوس څه ډول ودانه ده چا به ودانولاى ، داهم الله جل جلاله وو چي انسانانو ته يې ددغه ودانۍ علم ورکړ ، دټولو شيانو نومونه يې وروښودل حال داچي ملائکو ته ددغه شيانو علم نه وو او نه په پوهېدل لکه الله جل جلاله چي يې حکايت کړى دئ :

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ .( سورة بقرة الاية ٣٠)
ژباړه : او کله چي ستا رب ملائکو ته وويل : بېشکه زه په مځکه کي يو خليفه پيدا کوم ، ملائکو ورته وويل : ايا ته په مځکه کي داسي يوڅوک پيداکوې چي فساد په مځکه کي کوي ا وويني تويوي ؟ او موږ ستا په حمد سره تسبيح وايو او ستاپاکي ثابتوو . الله جل جلاله وويل : زه په هغه څه باندي پوهېږم چي تاسو نه په پوهېږئ.

شيخ عبدالوهاب نجار په خپل کتاب قصص الانبياء کي ليکي :

داخبره پټه نه ده چي دادم عليه السلام دمځکي په خليفه ګرځولو کي يو لوى حکمت پروت دئ البته دغه حکمت دملائکو څخه پټ وو که چيري الله جل جلاله دمځکي خلافت ملائکو ته ورکړى واى نو هيڅکله به دوى دمځکي په شيانو چي بېشماره اسرار پکښي پراته دي پوه سوي نه واى او نه به يې علم باندي واى ځکه ملائکي وهيڅ هغه شي ته حاجت نه لري چي په مځکه کي دي ، ملائکي داسي صفتونه لري چي دانساني صفتونو څخه بيل دي ، بناءً ملائکي کښت کولو ته اړتيا نه لري او نه په مځکه کي کښت کولو ته اړتيا لري ، نه دشيانو خاصيات پېژني ، کيماوي مرکبات ، دطبيعت ګټي ، فلکي مسايل ، طبي اختراعات ، نفسي طبائع يو لاهم نه پېژني او نه اړتيا ورته لري ، لنډه داچي که ملائکو ته دغه خلافت ورکول سوى واى نو هغه بېشمېره علوم اوفنون چي انسانانو کشف کړي دي او يايې دالهي پېرزيني په مټ منځته راوړي دي يو به لاهم نه واى کشف سوي.

ايا آدم عليه السلام دانبياؤ له ډلي څخه وو؟

دآدم عليه السلام نبوت يو يقيني خبره ده ټول جمهور علماء په يوخوله دده پرنبوت باندي په اتفاق دي البته په دې خبره کي اختلاف سته چى دى رسول وو او که نبي وو ؟ ايا دى يوچاته لېږل سوى وو که يا؟

دآدم عليه السلام دنبوت پرثبوت باندي په قرآن او حديث کي خورا زيات دلائل سته البته په قرآنکريم کي دادم عليه السلام په نبوت سره تصريح نه ده سوې يعني په قرآنکريم آدم عليه السلام ته دنورو انبياؤ عليهم السلام په څېردنبوت لفظ نه دئ استعمال سوى لکه ابراهيم عليه السلام ، اسماعيل عليه السلام ،موسى عليه السلام ، عيسى عليه السلام او نورو انبياؤ عليهم السلام ته چي استعمال سوى دئ مګر په قرآنکريم کي راغلي دي چي الله جل جلاله دادم عليه السلام سره دکومي واسطې پرته خبري کړي دي او الله جل جلاله ددغه خبرو په بغل کي ده ته شريعت هم ورکړى دئ.

الله جل جلاله په دغه شريعت کي آدم عليه السلام په ځينو شيانو باندي امر کړى دئ او دځينو شيانو څخه يې منعه کړى دئ ، پرته له دې چي الله جل جلاله ده ته کوم رسول لېږلى وي ځيني شيان يې ورته حلال کړي وه او ځيني شيان يې ورته حرام کړي وه دغه کار خپله دنبوت معنا لري لکه مخکي چي مو بحث پر وکړى.

پاته دي نه وي چي دده په رسالت کي اختلاف سته يوه ډله علماء په دې آند دي چي آدم عليه السلام ته دنبوت ترڅنګ رسالت هم ورکړل سوى وو ، الله جل جلاله دى خپلو اولادو ته رسول لېږلى وو . بله ډله بيا په دې آند ده چي آدم عليه السلام نبي وو مګر رسول نه وو دغه ډله دشفاعت په حديث سره استدلال کوي. په دغه حديث کي راغلي دي : کله چي دقيامت په ورځ خلګ دآدم عليه السلام څخه نااميده سي نو نوح عليه السلام ته به راسي او نوح عليه السلام ته به ووايي : ته په مځکه کي دالله جل جلاله لومړى رسول يې. نو که چيري آدم عليه السلام رسول واى نو ددوى دغه خبره به صحيح نه واى چي ته لومړى رسول يې .

هغه ډله چي آدم عليه السلام رسول بولي هغه ددغه حديث تاويل کوي ، يعني داچي خلګ به ده ته ووايي چي تر طوفان وروسته ته لومړى رسول يې.
داچي حقيقت خبره به کومه وي الله جل جلاله ښه پوهيږي خو راجحه خبره داده چي آدم عليه السلام رسول وو.


دآدم عليه السلام پر نبوت باندي دلائل

لومړى : الله جل جلاله فرمايي :
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ .( سورة آل عمران الاية ٣٣)
ژباړه : الله جل جلاله آدم عليه السلام ، نوح عليه السلام ، دابراهيم عليه السلام او عمران عليه السلام اولادونه پر نورو عالميانو باندي مختاره کړي دي.

الله جل جلاله په دغه ايت کي آدم عليه السلام ته داصطفا لفظ استعمال کړى دئ مقصد ځني په نبوت اورسالت سره مختار کول دي.

دوهم: الله جل جلاله فرمايي :
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.( سورة بقرة الاية ٣٨)
ژباړه : موږ ورته وويل : ددې جنت څخه ټول کښته سئ نو که تاسو ته زما دلوري څخه هدايت راسي ، نو هر چاچي زمادهدايت پيروي وکړه ، بېره به باندي نه وي او نه به هم دوى غمجن وي.

الله جل جلاله په دغه ايت کي دآدم عليه السلام سره دهدايت وعده کړې ده او دا ورسالت او نبوت ته اشاره ده.

دريم : الله جل جلاله فرمايي :
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى. (سورة طه الاية ١٢١، ١٢٢)
ژباړه : بيا الله جل جلاله غوره کړئ بيا يې دده توبه قبوله کړه او هدايت يې ورته وکړئ.

په دغه ايت کي څرګنده سوې ده چي الله جل جلاله آدم عليه السلام مختار کړى دئ ددغه مختاره کېدو اوداچي دى درحمت مورد ګرځېدلى دئ دې لوري ته اشاره ده چي الله جل جلاله دنبوت او رسالت په نعمت سره مختاره کړى دئ.

همدا ډول په ډېرو حديثونو کي رسول الله صلی الله علیه وسلم دآدم عليه السلام په نبوت تصريح کړې ده لکه چي دابو ذرغفاري رضي الله عنه په روايت کي چي راځي او رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمايي :دقيامت په ورځ به زه دآدم عليه السلام داولادې سردار يم مالره دي فخر نه وي ، دقيامت په ورځ باندي دحمد دبيرغ وړونکى زه يم مالره دي فخر نه ، دقيامت په ورځ باندي به هيڅ پيغمبر نه وي ، آدم عليه السلام وي او که بل پيغمبر وي مګر زما تربيرغ لاندي به وي مالره دي فخر نه وي، زه لومړى هغه څوک يم چي مځکه راباندي خلاصيږي مالره دي فخر نه وي.(رواه ترمذي)

همدا ډول په يو بل روايت کي راځي چي ابوذرغفاري رضي الله عنه درسول الله صلی الله علیه وسلم څخه پوښتنه وکړه چي لومړى نبي څوک وو؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم په جواب کي وفرمايل : آدم عليه السلام وو ، بياابوذرغفاري رضي الله عنه پوښتنه کړه چي آدم عليه السلام نبي وو ؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم په جواب کي وفرمايل : بلي ، هو نبي وو ، بيا ده پوښتنه وکړه چي درسولانو شمېر څو وو ؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم په جواب کي وفرمايل : دسلو څخه زيات دي.(رواه احمد)

ددغه خبرو څخه معلوميږي چي دټولو علماؤ پردې خبره اتفاق دئ چي آدم عليه السلام دالله جل جلاله نبي وو او دده په نبوت کي هيچا هم اختلاف نه دئ کړى .
والله اعلم بالصواب وعنده ام الکتاب

دآدم عليه السلام دنبوت په اطرافو کي د شبهاتو له منځه وړل

داسي ويل کېداى سي چي آدم عليه السلام دالله جل جلاله نبي وو نو بياڅنګه دده څخه تېروتنه وسوه چي دهغه درختي څخه يې خوراک وکړ، چي الله جل جلاله ځني منعه کړى وو؟ ددغه سوال په جواب کي بايد ووايم چي ددې موضوع په اړه موږ دعصمت په موضوع کي په تفصيلي ډول خبري وکړې خو دلته به يې په لنډو ټکو کي راخلاصه کړو:

لومړى : دآدم عليه السلام ددغه تېروتنه دهېري په صورت کي رامنځته سوې ده يعني داچي آدم عليه السلام چي کله دهغه ممنوعه درختي څخه خوراک کاوه دده هېر و ځکه الله جل جلاله په قرآنکريم کي دده دغه هېره ياده کړې ده او فرمايي:

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا .( سورة طه الاية ١١٥)
ژباړه : بېشکه موږ آدم عليه السلام ته حکم استولى و مخکي نو ده هېر کړى او موږ دى نه کړى پيدا ددغه کار لپاره ټينګ قصد کونکى .

علامه قرطبي رحمة الله عليه دغه وينا دقبلېدو وړ بللې ده.

دريم : دا چي په دغه منعه کي تاويل سوى دئ چي الله جل جلاله منعه کړى وو او ورته فريايلي وه : (ولاتقربا هذه الشجرة) تاويل داسي چي دآدم عليه السلام ګمان وو چي ددغه يوې درختي څخه به خوراک نه کوي ، که دهغې درختي دجنس څخه دبلي درختي څخه خوراک وکړي پروا به نه کوي له دې امله ده خوراک وکړ، يعني که فرض کړو چي الله جل جلاله دى دغنمو ددرختي دخوراک څخه منعه کړى وو نو الله جل جلاله دغنمو يوې درختي ته اشاره کړې وه چي ددغه درختي څخه خوراک مه کوه ، مطلب دده دانه وو چي دغه درخته چي اشاره ورته وسوه دخوراک خڅه يې منعه دئ بلکي دغه درخته اوهره دغنمو درخته چي وي خوراک ځني منعه دئ ، آدم عليه السلام دامطلب ځني اخستى وو چي دغنمو دغه درخته چي اشاره ورته وسوه ددې څخه خوراک منعه دئ دغنمو دبلي درختي څخه خوراک منعه نه دئ.

ددغه مبارک دغه تېروتنه تر نبوت وړاندي وه تر دغه تېروتني وروسته بيا الله جل جلاله نبي وګرځاوه ځکه الله جل جلاله دده تر تېروتني وروسته فرمايي ( ثم اجتباه) يعني وروسته بيا الله جل جلاله دى په پيغمبرۍ سره غوره او انتخاب کړئ نو بناءً دآدم عليه السلام دغه معصيت کي تر نبوت وړاندي و او ترنبوت وروسته دده څخه هيڅ ډول تېروتنه نه ده سوې ځکه الله جل جلاله فرمايي:

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى. (سورة طه الاية ١٢١، ١٢٢)
بيا الله جل جلاله غوره کړئ بيا يې دده توبه قبوله کړه او هدايت يې ورته وکړئ.



دآدم عليه السلام دقصې څخه عبرت

دآدم عليه السلام دقصې ځيني مهمي ځانګړتياوي په لاندي ټکو کي راخلاصه کوم :

اول : الله جل جلاله آدم عليه السلام په خپل قدرت سره پيدا کړ، خپله يې روح پکښي پوه کړ، ملائکو ته يې امر وکړ، څو ده ته سجده وکړي ، دمځکي خلافت يې ورکړ، او په مځکه کي يې دمخلوقاتو په لړ کي مکرم او معزز مخلوق وګرځاوه.

دوهم : الله جل جلاله پر هرشي باندي قادر دئ کولاى سي چي ديوه ډېر کوچني شي څخه ډېر لوى شي پيدا کړي لکه الله جل جلاله چي آدم عليه السلام دخاورو څخه جوړ کړ، او بيا يې کامل بشر ځني جوړ کړ، ورپسي الله جل جلاله دهغه اسرارو او حکمتونو علم ورکړ، چي ملائکو نه درلودئ ، دداسي شيانو نومونه الله جل جلاله وروښودل چي ټولي ملائکي ځني عاجزه وې.

دريم :هر انسان ته لازمه ده چي دشيطان دچل او فريب څخه ځان وژغوري ځکه همدغه شيطان وو چي دادم عليه السلام دجنت څخه دراوتلو سبب وګرځېدئ ، همدغه شيطان دئ چي دآدم عليه السلام او داولادونو سره يې دښمني پيل کړې ده او دادښمني يې تر اوسه پوري روانه ده لکه چي الله جل جلاله فرمايي:

إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا. (سورة فاطر الاية ٦)
ژباړه : بېشکه شيطان ستاسو دښمن دئ نو تاسو يې هم په دښمنۍ ونيسئ.

له همدې امله موږ ته مناسبه نه ده چي دشيطان په وسوسو باندي خطاوزو بلکي موږ ته پکاره ده چي دقيامت ترراتګ پوري دشيطان سره په مقابله بوخت واوسو.

څلورم : انسان طبعا دځان سره اشتباه ، هېره او خطا لري ، همدا دضعف نقطه وه چي دآدم عليه السلام څخه الهي مخالفت ترسره سو کله چي شيطان ده ته وسوسه ورواچول نو دى په تېرواتئ الهي امر يې هېرسو.
پنځم : کله چي دانسان څخه کومه خطا وسي پکار ده چي دالهي رحمت اوعفوي څخه مايوسه نسي ځکه الله جل جلاله موږ ته داسي تعليم راکوي چي تاسو توبه وباسئ زه مو دګناه څخه خلاصوم لکه الله جل جلاله چي دآدم عليه السلام په اړه فرمايلي دي:

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ. (سورة بقرة الاية ٣٧)
ژباړه : نو ملاقي سو آدم عليه السلام دخپل رب سره په څو کلماتو سره نو الله جل جلاله دده توبه قبوله کړه بېشکه الله جل جلاله زيات توبه قبلونکى او زيات مهربانه دئ.

د آدم عليه السلام وفات

دهغو اثارو له مخي چي دآدم عليه السلام په اړه راغلي دي ادم عليه السلام زر کاله ژوند کړى دئ ، دزرو کالو دعمر په پوره کېدو سره يې داجل داعي ته لبيک ووايه. دمشهور روايت له مخي آدم عليه السلام دهندوستان په هغه ځاي کي دفن سو په کوم کي چي داسمانه پکښي راکښه سوى وو، ځيني بيا په دې آند چي په ابي قبيس نومي غره کي آدم عليه السلام دفن سوى دئ ، کله چي دآدم عليه السلام دمړني وخت رانژدې سونو دجنت څخه يوه ملائکه راغله دجنت څخه يې کفن او عطر راوړه ، کله چى دى وفات سو غسل يې ورکړ، کفن يې ورکړ او دجنازې لمونځ يې ورباندي وکړ، بياقبر ورته وکښى ، په قبر کي يې لحد ورته جوړ کړ، آدم عليه السلام يې په قبر کي کښېښودئ خاوري يې باندي واړولې او بيا يې وويل : اې دادم عليه السلام زامنو ! داهم ستاسو دمړو سره ددفن په اړه تګ لاره ده.

الله جل جلاله دي زموږ پر پلار آدم عليه السلام باندي رحم وکړي ، سکون او ارام دي الله جل جلاله ورنصيب کړي ، جنت دي ورته پراخ کړي او الله جل جلاله دي موږ په تل پاتي کور جنت کي دده سره يوځاى کړي .

آمين والحمد لله رب العالمين

ماخذ: د نبوت او انبیاوو تاریخ د کتاب څخه په لنډیز

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱): ابوداؤد: ج۱۲، ص۳۹۴. ط: المکتبة الشاملة
(۲): بخاري: ج۲۰، ص۲۸۷، ط: المکتبة الشاملة



کتاب: اثر الحدیث الشریف في اختلاف الائمة الفقهاء

 کتاب: اثر الحدیث الشریف في اختلاف الائمة الفقهاء

مؤلف: شیخ محمد عوامة (تلمیذ علامه محقق عبدالفتاح ابوغده رحمه الله)

ژبه: عربي

د کښته کولو پیوند: اثر الحدیث الشریف في اختلاف الائمة الفقهاء

پوښ: 

د کتاب په اړه: په دې کتاب کي د مختلفو مذاهبو د رامنځ ته کېدلو اسباب ذکر سوی دي. او ددې سوالونو پوره علمي جواب ورکول سوی دی چي ولي څلور مذاهب رامنځ ته سول؟ ددې اصلي سبب څه وو؟ که چیري صحیح حدیث موجود وي او د مذهب د امام دریځ بل وي نو باید څه وسي؟ او دا ولي؟ او بل دا چي مستقمیاً د احادیثو څخه اخذ کول د محدیثینو او مجتهدینو په آند څنګه دی؟ او په فقه کي مهارت لرل د احادیثو په فهم کي څومره ارزښت لري؟ دې ته ورته نوري مهمي پوښتني په تفصیل سره جواب سوي دي.

دا کتاب په اردو ژبه هم کښته کولای سی: اختلاف ایمه اور حدیث نبوی


کتاب: اختلاف ایمه اور حدیث نبوی


 کتاب: اختلاف ایمه اور حدیث نبوی

مؤلف: شیخ محمد عوامة (تلمیذ علامه شیخ عبدالفتاح ابوعده رحمه الله)

ژبه: اردو ژباړه

د کښته کولو پیوند: اختلاف ایمه اور حدیث نبوی

پوښ: 

د کتاب په اړه: په دې کتاب کي د مختلفو مذاهبو د رامنځ ته کېدلو اسباب ذکر سوی دي. او ددې سوالونو پوره علمي جواب ورکول سوی دی چي ولي څلور مذاهب رامنځ ته سول؟ ددې اصلي سبب څه وو؟ که چیري صحیح حدیث موجود وي او د مذهب د امام دریځ بل وي نو باید څه وسي؟ او دا ولي؟ او بل دا چي مستقمیاً د احادیثو څخه اخذ کول د محدیثینو او مجتهدینو په آند څنګه دی؟ او په فقه کي مهارت لرل د احادیثو په فهم کي څومره ارزښت لري؟ دې ته ورته نوري مهمي پوښتني په تفصیل سره جواب سوي دي.
 
دا کتاب په عربي ژبه هم کښته کولای سی: اثر الحدیث الشریف في اختلاف الائمة الفقهاء

  


زندگی نامه امام ابو حنیفه نعمان بن ثابت رحمه الله

زندگی نامه امام ابو حنیفه نعمان بن ثابت رحمه الله

پيامبر صلى الله عليه و سلم اينگونه درباره ي ايشان بشارت داده است «لو كان الإيمان عند الثريا لذهب به رجل من فارس» يعني: «اگر ايمان در ثريا باشد، مردي از سرزمين فارس به سوي آن خواهد رفت.» و عبارتي که در صحيح مسلم آمده چنين است: «لو كان الإيمان عند الثريا لذهب به رجل من أبناء فارس حتى يتناوله» يعني: «اگر ايمان در ثريا باشد، مردي از اهالي سرزمين فارس به سويش مي رود تا بدان دست يابد.» ثابت، پدر امام ابوحنيفه، که از بزرگان سرزمين فارس بود در كوفه اقامت گزيد و به کار تجارت پرداخت که در اين کار مهارت زيادي داشت و توانست موقعيت اجتماعي خانوادگي پيش تر خود و توانگري و آسايش آن را بازيابد. ثابت کسي بود که با امام علي کرم الله وجهه ملاقات نموده و حضرت علي رضي الله عنه براي او و فرزندانش دعاي برکت و فزوني نموده بود.

الفت هاشمی

فرهنگ اسلامی


فتوا: دلایل در باره حجاب و ستر چیست؟


مسلسله شمېره : (۵۰۹)

نوم: وحید الله

د اوسېدو ځای: سویدن 

سوال : من در کشور سویدن اقامت دارم ومحصل فاکولته طب این کشور استم. وسویدن کشور است که مامردم از نگاه مذهبی آزادی کامل دارم ومفتخرم که دین مبین اسلام را اجازه دارم که پیروی کنم....داکترصاحب سر اصل مطلب میایم و او اینکه من در صنف خود یک دختر که بیشتر از نصف عمرش در سویدن سپری کرده یعنی او فعلا 22 سال عمر دارد ودارای یک حجاب اسلامی خیلی منظم بوده و هفته قبل برای من گفت که میخواهد حجاب خود را دور کند ومن متحیر شدم وگفتم چرا شما خو مسلمان استید گفت بلی من هنوز هم مسلمان استم ولی طبق تحقیقات خود به این نتیجه رسیدم که خداوند ج هیچ چيزی درباره حجاب تذکر نداده و این یک چيزی خود انسان ساخته است وهمچنان علما یی عراب هم گفته که درباره حجاب خداوند چيزی یاد آورنشده  لطف نموده کدام معلومات مزید درباره حجاب اسلامی همرای بنده شریک نمایند, لطف تان خواهد بود....تشکر ازقبل...

جواب : 

حامداً و مصلیاً

تحقیقات خواهر تان غیر صحیح غیر منقول و نامشروع است ، و برای مسلمان این چنین عقیده نشاید و این چنین تحقیقات و عقائد در کتب غیر مسلم نصار  و یهود موجود است ، و یا از فساق و فجار و سفها و جهلا امت مسلمه شنیده میشود، ما از خواهر تان آرزو مند استم که تحقیق و شرح   وتفسیر این آیات قرآني را بکند و بَحالت قبلي باز ګردد،  و برایش معلوم میشد که حجاب شرعي نزد قرآن و حدیث و اجماع عقلاً و نقلاً خصوصاً در این دور شر القرون و پر فتن واجب است خداوندجل جلاله می فرماید:

(۱):  وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى(١) . حکم بالا برای زنان چرا و برای چه کرده است؟ 

(۲): يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلابِيبِهِنَّ(۲). جلابیب چه معنی دارد آیا این حکم خاص به ازواج مطهرات است یا برای همه زنان ایماندار؟ 

(۳): وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ... (۳). تا اخر و در این ایت: وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ. علت سوال کردن پس پرده چیست؟ 

(۴): و در حدیث آمده است الْعَيْنَانِ تَزْنِيَانِ (۴) .  چشم ها نیز زنا میکند وقتکه حجاب نه باشد و وجوب حجاب ثابت نه باشد زنا چشم و ګناه چشم چه معنی دارد؟ 

(۵): پیغمبر اسلام صلي الله عليه وسلم  به ام سلمه و میمونة رضي الله عنهما  امر می فرماید:  (احتَجبا) از ام مکتوم رضى الله تعالي عنه پرده کن ، ام سلمة رضي الله تعالي عنها  گفت  ایا  او نابینا نیست یا رسول الله صلى الله عليه وسلم؟ پیغامبر صلي الله عليه وسلم  جواب داد:  او نابینا است ولی شما خو نا بینا نیست (۵).

فرق درمیان پرده و حجاب اینست که حجاب از بیگانه گان می باشد و درین حکم همه بدن زن داخل است و پرده بمعنی ستر عورت برای زن و مرد یکسان است پوشیدن او فرض است.  فرق اینکه مرد از ناف تا زانو و عورت زن از ګردن تا پا چهره دستها و پاها را پوشیدن از محارم خویش  فرض نیست (مثل پدر، برادر، کاکا...) و از غیر فرض است. چنانکه در آیت الا ما ظهر منها مستثنی است و دیګر اعضاء سوائ چهره و دستها و پاها را از محارم هم پوشیدن فرض است . این بود مشت نمونه خروار

جواب : مولوي سيد عبدالباري 
الجواب صحيح : مولوي عبدالهادي اغا 
تعليم الاسلام دارالافتاء
کندهار افغانستان 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱): سورة الاحزاب: ایت: ۳۳، پاره ۲۲
(۲): سورة الاحزاب: ایت: ۵۹، پاره ۲۲
 (۳): سورة النور: ایت: ۳۱، پاره ۱۸
(۴): سورة الاحزاب: ایت: ۵۳، پاره ۲۲ 
(۵): مشکوة صفحه: ۲۶۹، کتاب النکاح  . باب النظر الی المخطوبة
(۶): المرأة عورة فإذا خرجت استشرفها الشيطان. مشکوة: ص۲۷۰، باب النظر الی المخطوبة. الترمذي
(۷): آپ کی مسائل: ۷۹/۸ فتاوی حقانیه: ۴۸۳/۲ 
(۸): اعلاء السنن: ۴۰۷/۱۷ الفقه الاسلامي : ۳۳۶/۷  حجاب               
(۹) مشکوة: صفحه ۲۷۰ باب النظر الی المخطوبة

د ژوند پنځه درسونه

د ژوند پنځه درسونه
ژباړه: عبدالباقي سلطاني
يوه ورځ ټولو کليوالو د استسقا لمانځه او د باران د غوښتلو پريکړه وکړه؛ د لمانځه په ورځ ټول خلک سره راټول شول، خو يوازې يو هلک چترۍ ورسره راوړې وه. (همدا عقيده او ايمان دي)
کله چې تاسو يو ماشوم په فضا کې پورته، پورته اچوئ، هغه خاندي. هغه پوهېږي چې تاسو يې نيسئ. (همدا باور دى).
هره شپه پداسې حال کې ويده کېږو، چې ډاډه نه يو چې سبا سهار به ژوندي وو، خو بيا هم د ويښيدلو لپاره زنګ برابرو.(همدا هيله او اميد دى).
مونږ د سبا لپاره لوى لوى پلانونه جوړو، پداسې حال کې چې د راتلونکي په اړه زمونږ پوهه ضرب د صفر ده.(همدا اعتماد دى).
موږ د دنيا سختۍ او ستونزې وينو. موږ پوهېږو چې کېداي شي موږ هم د داسې ستونزو او سختيو سره مخ شو، خو بيا هم واده کوو.(همدا فوق الاعتماد

رالیږونکی الفت هاشمی

فرهنګ اسلامی


دیګر موضوعات .. نور موضوعات


1. کتاب عشره مبشره

2. عشره مبشره کی ها هستند؟

3. خلفای راشدین ۰ عشره مبشرة ۰

4. د وابیانو، کمیو نستانو، ډیموکراتانو

5. په خپل لاس سره ځان انزالول 

6. اسلام و ساینس ... اسلام او ساینس پست ثابت 

7. د مور شيدې د سرطان مخه نيسي

8. قرانكريم دساينس هڅونكى اولارښود

9. د اوښانو پۍ او ځانګرتياوې -


کتاب عشره مبشره

کتاب عشره مبشره

 

ماموستا ملا محیی الدین صالحی

 

در دورانی که افتخار تحصیل مقدمات دینی و عربی را در مدرسه مبارکه ی دولت آباد روانسر در مصاحبت همکلاسان و دوستان گرامی در خدمت استاد بزرگوارم جناب ماموستا ملا عبدالمجید موحد نادری مدرس اعظم  مدرسه دینی قریه مذکور را داشتم ، علاوه بر دروس عربی ، یک درس فارسی یعنی درس تاریخ معجم علامه قزوینی را در محضر استاد می خواندم

 و ضمن تعلم و حفظ دیباچه و بعضی از مطالب این کتاب ، دو بیت در حاشیه چاپی آن توجه مرا بخود جلب کرد که در همان تاریخ آن دو بیت را حفظ کردم .که این رباعی چنین است:



ده یار بهشتی اند در میدان               بوبکر و عمر ،علی و عثمان

طلحه است و زبیر و بو عبیده    سعد است و سعید وعبد الرحمن

 

در حافظه داشتن این دو بیت محرک خوب و محکمی بود که من در صورت توفیق مطالعات و شرح وبحثی درباره ی آن رباعی و مفاد مهمش که در مورد ( عشره   مبشره ) بود داشته باشم و در تمام کتابهای صحاح و سیرت نبی اکرم (ص) مژده بهشت را  به ده یار مزبور داده است و تمام مورخین تاریخ اسلان آن را اجماعا نقل کرده اند . لذا توفیق این خدمت فراهم شد که این مهم را با توجه به مطالعاتی که در تاریخ اسلام داشتم به انجام برسانم و علاوه بر  سعادت بزرگی که نصیبم شد ، خواسته ی علاقه مندان نیز بر آورده شد

 

 

و در ادامه نمونه هایی از صفحات کتاب

 

 

ماموستا ملا محیی الدین صالحی

ماموستا ملا محیی الدین صالحی

ماموستا ملا محیی الدین صالحی

ماموستا ملا محیی الدین صالحی

ماموستا ملا محیی الدین صالحی



عشره مبشره کی ها هستند؟


عشره مبشره کی ها هستند؟
   
گرد آورنده:احمد صیام روؤفی

در احادیث زیادی مژده ای بهشت به آنها داده شده است فقط چند حدیث مشهور را در این مضمون نوشته کرده ام تا شما (عشره مبشره) را خوبتر بشناسید، ناگفته نباید گذاشت که در مورد فضیلت هر کدام کتابهای بزرگی چاپ شده است. که امکان نوشتن آنها در این مضمون کوتاه محال است... اینها همه ای شان جوانان بودند. و شما بهتر می دانید که،  دین مقدس اسلام همیشه به همت جوانان پیشرفت کرده است. امیدوارم جوانان امروزی هم همت نموده جهت گسترش دین مبین اسلام سعی همه جانبه نمایند. و ارزش ها و شعایر دینی خود را احترام بگذارند و جهت اعلای کلمة الله به مانند اصحاب پیامبر (ص) جانهای خود را قربان کنند تا باشد که در جمع خیر امت قرار بگیریم در غیر آن خداوند این ارزش ها را از نزد شان خواهد گرفت (خدای ناخواسته)

1 – ابوبكر صديق رضي الله عنه – پیامبر (ص) فرمودند: (خداوند مرا به سوي شما مبعوث كرد شما گفتيد تو دروغ مي گويي، اما ابوبكر گفت راست مي گويد ومرا با جان ومالش ياري داد)، (هيچ كسي را به اسلام دعوت ندادم مگر ابتدا در پذيرفتن دعوتم دچار ترديد وشك مي شد به جز ابوبكر، هنگامي كه او را دعوت دادم چهره اش را برنگرداند ودر حقانيت اسلام شك نكرد).

2 – عمر بن خطاب رضي الله عنه – پیامبر (ص) فرمودند: (بار خدايا هريك از اين دومرد، ابوجهل وعمر بن الخطاب را بيشتر دوست داري اسلام را به وسيله او كمك كن)، (من شيطانهاي انس وجن را مي بينم كه از عمر فرار مي كنند) (پيامبر صلي الله عليه وسلم به عمر رضي الله عنه مي گفت: اي فرزند خطاب! سوگند به ذاتي كه جانم در دست اوست شيطان از راهي كه تو از آن گذر كني نخواهد رفت).

3 – حضرت عثمان بن عفان رضي الله عنه – پیامبر (ص) فرمودند: (آيا ازمردي حيا نكنم كه فرشتگان از او شرم مي كنند)

4 – حضرت علي ابن ابي طالب رضي الله عنه – خود حضرت علی (رض) فرموده است که « مرا از كتاب خدا بپرسيد، چون در قرآن آيه اي نيست مگر اينكه من مي دانم كه در شب نازل شده است يا در روز، در كوه نازل شده است يا در دشت» هم چنان علي (رض) مي گويد: «پيامبر صلي الله عليه وسلم روز دوشنبه مبعوث شد ومن روز سه شنبه ايمان آوردم»

5 – ابو عبيده بن جراح رضي الله عنه – پیامبر (ص) فرمودند: (هر امتي اميني دارد و امين امت من ابوعبيده بن جراح است)

6 – زبير بن عوام رضي الله عنه – پیامبر (ص) فرمودند: (هر پيامبري در بهشت ياري دارد وتو اي زبير يار مني )

7 – طلحه بن عبيد الله – پیامبر (ص) فرمودند: (هركس دوست دارد به مردي نگاه كند كه روي زمين راه مي رود و وظيفه اش را انجام داده به طلحه بن عبيدالله نگاه كند)

8 – حضرت سعيد بن زيد رضي الله عنه – سعيد بن زيد يكي از ده نفري است كه پيامبر صلي الله عليه وسلم به بهشتي بودن آنها گواهي داده است واو را از سابقين واولين و بدري است و از كساني است كه خداوند در قرآن فرموده است من از آنها و آنها از من خشنودم

9 – حضرت عبدالرحمن بن عوف رضي الله عنه – پیامبر (ص) فرمودند: (عبدالرحمن بن عوف در حالي كه به خود پيچيده ونشسته وارد بهشت خواهد شد)


10 – حضرت سعدبن ابي وقاص رضي الله عنه – پیامبر (ص) فرمودند: (اكنون مردي از اهل بهشت بر شما وارد مي شود)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حديث عشره مبشره ( ده يار بهشتى)

قال رسول الله صلى عليه وسلم: أبوبكر في الجنة وعمر في الجنة وعثمان في الجنة وعلي في الجنة وطلحه في الجنة وزبير في الجنة وعبدالرحمن بن عوف في الجنة وسعد بي أبي وقاص في الجنة وسعيد بن زيد في الجنة وأبو عبيدة بن الجراح في الجنة

پيامبر صلى الله عليه وسلم  فرمودند ابوبكر بهشتي است، عمر بهشتي است، عثمان بهشتي است، علي بهشتي است طلحه و زبير بهشتي است، سعد بن ابي وقاص بهشتي است، سعيد بن زيد بهشتي است و ابو عبيده بن جراح بهشتي است

مصدر

مشكاة المصابيح ص ۵۶۶

فرهنگ اسلامی


ده یار بهشتی اند در میدان               بوبکر و عمر ،علی و عثمان

طلحه است و زبیر و بو عبیده    سعد است و سعید وعبد الرحمن

 

لطفا این قسم نه گوید حمید بن عبدالرحمن در آن وخت یک ساله بود

این یک دلیل شده نمیتواند چرا که در وخت پیامبران بعضی طفل های پاک و جود داشت که به اسلام بسیار فایده رسانده است

مثلا: در وقت یو سف علیه السلام یک طفل به یو سف علیه السلام شاهدی داد که یوسف علیه السلام معصوم است

و همچنان در وقت فرعون که موسی علیه السلام دست به ریش فرعون زد چرا که عقل وی مکمل بود

و همچنان در وقت عیسی علیه السلام که عیسی علیه السلام  گویا شد بخاطر مادر خود بی بی مریم

و همچنان طفل های وجود دارد در این عصر که نابغه هستند

این چی جوری میشود که ان صحابه طفل یک حدیث شریف را نقل کرده نمی تواند

این یک تهمت به یک صحابه هم شده میتواند در باره لیاقت و اندیشه وی


خلفای راشدین ۰ عشره مبشرة ۰

خلفای راشدین ۰ عشره مبشرة ۰ او هغه صحابه کرام او صحابیاتې رضی الله تعالی علیهم اجمعین چي دبدر په غزاکښي یې ګډون کړئ وو

 دیادولو وړده چي دبدر غزا په اسلام کښي لومړنۍ غزاده چي پېښه شوه

او ددنیا په تاریخ کې یواځینۍ غزاده چي ملایکو پکښي په جنګي توګه سره برخه واخیستله

یعنی ملایکې هم دصحابه کراموترڅنګ له کفاروسره  په جنګ اخته وې

۰۰۰۰

 

شپږصحابه کرام رضی الله تعالی عنهم چي

په اسلام کې خلیفه ګان تېرشوي

۰۰

حضرت ابوبکرالصدیق رضی الله تعالی عنه

حضرت عمرفاروق رضی الله تعالی عنه

حضرت عثمان ذالنورین رضی الله تعالی عنه

حضرت علی کرم الله وجهه

حضرت حسن ابن علی رضی الله تعالی عنه

حضرت امیرمعاویه رضی الله تعالی عنه

۰۰۰۰

عشره مبشره

 

یعنی لس نفره هغه صحابه کرام چي نبي کریم صلی الله علیه وسلم هغوته په دنیا کښي

دجنت زیرئ ورکړئ دئ یعنی دغه لس نفره صحابه کرام رض به خامخا وجنت ته ورداخلیږي۰ ددې لس نفره صحابه کرامو نمونه په دې ډول دي

 

 

حضرت ابوبکرالصدیق رضی الله تعالی عنه

حضرت عمرفاروق رضی الله تعالی عنه

حضرت عثمان ذالنورین رضی الله تعالی عنه

حضرت علی کرم الله وجهه

حضرت طلحه بن عبیدالله رضی الله تعالی عنه

حضرت زبیر بن عوام رضی الله تعالی عنه

حضرت عبدالرحمان بن عوف رضی الله تعالی عنه

حضرت سعد ابن ابی وقاص رضی الله تعالی عنه

حضرت سعید بن زید رضی الله تعالی عنه

حضرت ابی عبیده عامر ابن جراح رضی الله تعالی عنه

۰۰۰۰

اصحاب بدر

یعنی دبدر په غزاکې برخه اخیستونکي صحابه کرام

 

حضرت ابوبکررض ۰ حضرت ابوعبیده عامر ابن جراح رض ۰ حضرت الاخنس بن خبیب رض ۰ حضرت ارقم بن ارقم رض ۰ حضرت انس بن مالک رض حضرت ایاس بن الاوس رض ۰ حضرت انیس بن قتادة رض حضرت ابی  ابن معاذ رض ۰ حضرت اسعدبن یزیدرض ۰ حضرت اوس بن صامت رض ۰ حضرت ایاس بن بکیر رض ۰  حضرت اسیدبن حضیر رض ۰ حضرت انس بن معاذرض ۰ حضرت ابی بن کعب رض۰ حضرت اوس بن ثابت رض ۰ حضرت اوس بن خولي رض ۰ حضرت بلال ابن رباح المهاجررض ۰ حضرت بحاث بن ثعلبه رض ۰ حضرت براء بن معرور رض ۰ حضرت بشیر بن البراء رض ۰ حضرت بجیرابی بجیر رض ۰ حضرت بسبسه  بن عمرورض ۰ حضرت تمیم مولی بني غنم ابن السلم رض ۰ حضرت تمیم بن یعار رض ۰ حضرت تمیم مولی خراش رض ۰  حضرت ثقف بن عمرو رض ۰ حضرت ثابت بن ارقم رض ۰ حضرت ثابت بن خالدرض ۰ حضرت ثابت بن هزال رض ۰ حضرت ثعلبه بن عمرو رض ۰ حضرت ثعلبه  بن حاطب رض ۰ حضرت ثابت بن ثعلبه رض حضرت ثابت خنساء رض ۰ حضرت ثابت بن عمروررض ۰ حضرت ثعلبه بن غنمة رض ۰

 

ج

حضرت جبربن عتیک رض ۰ حضرت جابربن عبدالله بن عمرورض ۰ حضرت جبیربن یاسر رض۰ حضرت جباربن صخررض ۰ حضرت جابر بن خالدرض ۰ حضرت جبلة بن ثعلبه رض ۰ حضرت جبیر بن ایاس رض ۰

 

ح

 

حضرت حمزه بن عبدالمطلب رض ۰ حضرت حاطب بن عمرورض ۰ حضرت حارث بن انس رض ۰ حضرت حارث بن اوس بن رافع رض ۰ حضرت حارث بن خزمة خزرجی رض ۰ حضرت حارث  بن عرفجة رض ۰ حضرت حارث بن عتیک رض ۰ حضرت حارث بن سراقه شهید رض ۰ حضرت حارثه بن مالک رض ۰ حضرت حارث بن صمة رض ۰ حضرت حریث بن زید رض ۰ حضرت حبیب بن اسود رض ۰ حضرت حمزه بن حمیره رض ۰ حضرت حاطب بن ابی  بلتعة رض ۰ حضرت حصین بن حارث رض ۰ حضرت حارث بن حاطب رض ۰ حضرت حارث بن اوس بن معاذ رض ۰ 

حضرت  حارث بن ابی خزمة اوسی رض ۰ حضرت حارث بن قیس خزرجی رض ۰ حضرت حارث بن نعمان رض ۰ حضرت حارثه بن نعمان رض ۰ حضرت حارث خزمة رض ۰ حضرت حارث  بن قیس اوسی رض ۰ حضرت حباب بن منذر رض ۰ حضرت حرابن ملحان رض ۰ 

 

خ

 

حضرت خالد بن بکیررض  ۰ حضرت خباب مولی عتبه رض ۰ حضرت خزیم بن فاتک رض ۰ حضرت خوات بن جبیر رض ۰ حضرت خراش بن صمة رض حضرت خارجه بن  زید رض ۰ حضرت خلادبن رافع رض ۰ حضرت خلادبن عمرورض ۰ حضرت خباب بن الارت رض ۰ حضرت خنیس بن حذافه رض ۰ حضرت خولی بن خولی رض ۰ حضرت خداش بن قتادة رض ۰ حضرت خارجة بن حمیرا رض ۰ حضرت خلادبن سویدا رض ۰  حضرت خلادبن قیس رض ۰ حضرت خالدبن قیس رض ۰ حضرت خلیدة بن قیس رض ۰ حضرت خبیب بن عدی رض ۰ حضرت خلیفه بن عدی رض ۰ حضرت خبیب بن اساف رض ۰ 

 

د ذ

 

حضرت دکین بن سعد رض ۰ حضرت ذکوان بن عبدالقیس رض ۰ 

حضرت ذی الشمالین بن عبد عمرورض

 

ر

 

حضرت ربیعة بن اکثم رض ۰ حضرت رفاعة بن عبدالمنذر رض ۰ حضرت رافع بن عنجدة رض ۰ حضرت رافع بن مالک رض ۰ حضرت رفاعة بن حارث رض ۰ حضرت رفیع بن الایاس رض ۰ حضرت  رفاعة بن عمرو ۰ حضرت ربعی بن رافع رض ۰ حضرت رافع بن یزید رض ۰ حضرت رافع بن معطلی شهید رض ۰ حضرت رافع بن حارث   ۰ حضرت رفاعة بن رافع رض ۰ حضرت راشد بن الملا رض ۰ حضرت زحیلة بن ثعلبة رض ۰

 

ز

 

حضرت زید بن خطاب رض ۰ حضرت زید بن حارثه رض ۰ حضرت زیادبن السکن رض ۰ حضرت زیاد بن لبید رض ۰ حضرت زید بن معلی رض ۰ حضرت زید بن خارجه رض ۰ حضرت زبیر بن عوام رض ۰ حضرت زید بن اسلم رض ۰ حضرت زیادبن عمرورض ۰ حضرت زیدبن مزین رض ۰ حضرت زید بن ودیعة رض ۰ 

 

س

 

حضرت سعید بن زید رض ۰ حضرت سائب بن مطعون رض ۰ حضرت سالم مولی ابی حذیفه رض ۰ حضرت سنان بن ابی سنان رض ۰ حضرت سویط بن سعد المهاجر رض ۰ حضرت سعدبن خولة رض ۰ حضرت سعدبن معاذ رض ۰ حضرت سعدبن زید۰ حضرت  سلامة بن سلمه رض ۰ حضرت سالم بن عمیررض ۰  حضرت سهل بن عتیک رض ۰ حضرت سهیل بن رافع رض ۰ حضرت سعد بن عثمان رض ۰ حضرت سماک بن سعد رض ۰ حضرت سراقه بن کعب رض ۰ حضرت سلیم بن کعب رض ۰ حضرت سلیم سلیم بن ملحان رض ۰ حضرت سبیع بن قیس رض ۰ حضرت سنان بن ضیفی رض ۰ حضرت سواد بن غزیة رض ۰ حضرت سعد بن ابی وقاص رض ۰ حضرت سائب بن عثمان رض ۰ حضرت سبرة بن فاتک رض ۰ حضرت سهیل بنوهب رض ۰ حضرت  سعدمولی حاطب رض ۰ حضرت سعدبن خیثمة شهیدرض ۰ حضرت سعدبن عبیدرض ۰ حضرت سلمة بن  ثابت رض ۰ حضرت سلمة بن السم رض ۰ حضرت سهل بن حنیف رض ۰ حضرت سعد بن سهیل رض ۰ حضرت سعدبن عبادة رض حضرت سعدبن سعد رض ۰ حضرت  سفیان بن بشر رض ۰ حضرت سراقه بن عمرورض ۰ حضرت سلیم بن حارث رض ۰ حضرت سلیم بن قیس رض ۰ حضرت سلیط بن قیس رض ۰ حضرت سوادبن درن رض ۰ حضرت سائب  بن خلاد رض  

 

ش ص  ض

 

 

حضرت شجاع بن وهب رض ۰ حضرت شریک بن انس رض ۰ حضرت شهیب بن سنان رض ۰ حضرت  صیفی بن سواد رض ۰ حضرت ضحاک بن عبد عمرو رض ۰ حضرت  شماس بن عثمان رض ۰ حضرت صفوان بن وهب رض ۰ حضرت صبیح مولی ابی العاص رض ۰ حضرت ضحاک بن حارثه رض ۰ حضرت ضمرة بن عمرو رض ۰ 

 

ط  ظ

 

حضرت طلحه بن عبیدالله رض ۰ حضرت طفیل حارث رض ۰ حضرت طفیل بن مالک رض ۰ حضرت ظهیربن رافع رض ۰ حضرت  طلیب بن عمیر رض ۰ حضرت طفیل بن مالک رض ۰ حضرت طفیل بن نعمان رض ۰ 

 

ع

 

حضرت عمر بن خطاب رض ۰ حضرت علی  ابن ابی طالب رض ۰ حضرت عمران بن حصین رض ۰ حضرت عبیده بن حارث رض ۰  حضرت عمیربن عوف ۰ حضرت عبدالله بن سهل رض ۰ حضرت عبدالله بن سهیل رض ۰ حضرت عبدالله بن  مخزمه رض ۰  حضرت عبدالله بن مظعون رض ۰  حضرت عثمان  بن مطعون رض ۰ حضرت عقبه بن وهب رض ۰ حضرت عامر  بن البکیررض ۰ حضرت  عامر بن فهیرة رض ۰  حضرت  عمرو بن حارث رض ۰ حضرت عمروبن حارث رض ۰ حضرت عمروبن ابی  ابی سرح رض حضرت عامر بن یزید رض ۰ حضرت عویم بن ساعدة رض ۰ حضرت  عبید بن عبید رض حضرت عبدالرحمان بن جبررض ۰ حضرت  عبدالله بن شریک رض ۰ حضرت عبدالله بن سلمه رض ۰ حضرت عاصم بن قیس رض ۰ حضرت عاصم بن ثابت رض ۰ حضرت عمیر بن حمام شهید رض ۰ حضرت عمیر بن حارث رض ۰ حضرت عبید بن ابی عبیدرض ۰ حضرت  عبدالله بن حق رض ۰  حضرت عمربن حارث رض ۰ حضرت  عمروبن قیس رض ۰ حضرت  عمروبن جموع رض ۰  حضرت عامر بن سلمة رض حضرت عامر بن مخلد رض ۰ حضرت  عائد بن ماعض رض ۰ حضرت  عصمة بن حصین رض ۰  حضرت  عبس بن عامر رض  ۰ حضرت  عبادبن قیس  بن عبشه رض ۰ حضرت  عبادة بن صامت  رض ۰ حضرت  عبدالله بن عبدمناف رض ۰ حضرت  عبدالله بن عمرو رض ۰  حضرت  عبدالله بن قیس  بن صیفی رض حضرت  عبدالله بن رواحه رض ۰ حضرت عبدالله  بن ثعلبة رض ۰ حضرت عبدالله بن زید بن عاصم رض ۰ حضرت عبدالله بن نعمان رض ۰ حضرت  عتبان بن مالک رض رض حضرت  عتبه بن عبدالله  رض ۰ حضرت  عقبه بن وهب رض ۰ حضرت عطیه  بن نویرة رض ۰ حضرت عثمان بن عفان رض ۰ حضرت عبدالرحمان  بن عوف رض ۰ حضرت عاقل بن البکیررض ۰ حضرت عمیر بن ابی  وقاص رض  عبدالله  بن جحش رض ۰ حضرت  عبدالله بن جحش رض ۰  حضرت  عبدالله  بن سراقه رض ۰ حضرت عبدالله بن مسعود رض ۰ حضرت  عیاض بن زهیررض ۰  عتبه  بن غزوان رض ۰ حضرت عکاشة بن  محصن رض ۰ حضرت  عامر بن ربیعة رض ۰ حضرت عماربن یاسر رض ۰  حجضرت عمر بن سراقه رض ۰ حضرت عمیر بن معبدرض ۰ حضرت  عمار بن  زیاد رض ۰ حضرت عبادبن بشر رض ۰ حضرت عبید بن  نهان رض ۰ حضرت عبدالله بن جبیررض ۰ حضرت عبدالله بن سهل  رض ۰حضرت  عبدالله بن  طارق رض ۰ حضرت عاصم بن عدی رض ۰ حضرت  عوف بن حارث رض ۰ حضرت  عمیر بن  عامررض ۰ حضرت عمارة بن عامر رض ۰ حضرت  عبید بن زید رض ۰ حضرت  عبدالله بن  حمیری رض ۰ حضرت عمروبن ایاس رض ۰ حضرت  عمروبن طلق رض ۰ حضرت  عمروبن ثعلبه رض ۰ حضرت  عامربن امیه رض ۰  حضرت عامربن سعد رض ۰ حضرت  عاصم بن عکی رض رض ۰ حضرت  عصمیمة بن الاشجعی رض ۰  حضرت عبادبن  قیس  بن عامر رض ۰ حضرت  عبادبن الخشخاش رض ۰ حضرت  عبدالله بن الربیع رض ۰ حضرت  عبدالله بن کعب رض ۰ حضرت عبدالله بن   عمیر رض ۰ حضرت  عبدالله بن قیس بن خلدة رض ۰ حضرت عبدالله بن  عرفطة رض ۰ حضرت عبدالله بن زید بن ثعلبه رض ۰ حضرت  عبدالله  بن  عامررض ۰  حضرت  عجلان بن نعمان رض ۰  حضرت عتبه بن ربیعة رض ۰ حضرت عقبه بن عثمان رض ۰ حضرت  عدی بن ابی رغباء رض ۰ حضرت  عنترة مولی سلیم بن عمرورض ۰ 

 

غ  ف   ق

 

 

 

حضرت غنام بن اوس رض ۰ حضرت فروة بن عمرو رض ۰ حضرت قتادة بن نعمان رض  حضرت قیس بن   عمرو رض ۰  حضرت  قیس بن مخلدرض ۰  حضرت فاکة بن بشررض ۰ حضرت قدامة بن مظعون رض  ۰ حضرت قطبة  بن عامر رض  ۰ حضرت  قیس بن محصن رض ۰ حضرت  قیس بن سکن رض 

 

 

ک  ل

 

 

حضرت کعب بن جماز رض ۰ حضرت  کعب بن زید رض ۰ حضرت  کعب بن مالک رض ۰ حضرت  کلفة بن ثعلبه رض ۰

حضرت لبدة بن قیس رض

 

 

م

 

مهج بن صالح شهید رض ۰ حضرت مالک بن عمرو  رض ۰ حضرت  مصعب بن عمیررض ۰ حضرت مرثد بن ابی  مرثد رض  ۰ حضرت  مسطح بن اثاثة رض ۰ حضرت  محرز بن فضلة رض ۰ حضرت معز بن یزید رض  حضرت  معن  بن عدی رض حضرت مظهر بن رافع رض ۰ حضرت  محمدبن مسلمه رض  حضرت منذرین بن  محمدرض ۰ حضرت  مالک بن نمل رض ۰ حضرت  معتب بن قشیررض ۰  حضرت  مسعودبن عبدسعدرض ۰ حضرت معوذبن عمرورض ۰ حضرت  معاذبن جبل رض ۰  حضرت معاذبن صمة رض  حضرت مالک بن رفاعة رض ۰ حضرت مالک بن مسعود رض ۰ حضرت  مسعودبن زید رض ۰  حضرت معبدبن عباد رض ۰ قل بن منذر بن عمرو رض حضرت محرز بن  عامر رض ۰ حضرت  مناف  بن  حبیب رض ۰  حضرت مالک بن  ابی خولی رض ۰ حضرت مدلاج  بن عمرو رض ۰ حضرت معمر بن حارث رض ۰ حضرت مقدادبن الاسود رض ۰ حضرت مسعودبن ربیعة رض  حضرت معتب بن عوف رض ۰ حضرت  مبشربن عبدالمنذررض ۰ حضرت  معن بن یزید رض  ۰ حضرت مرارة بن ربیع رض ۰  حضرت  منذربن قدامة رض ۰ حضرت مالک بن قدامة رض ۰ حضرت  معز بن عدی رض ۰ حضرت  مغیث بن  عبید رض ۰  ۰ حضرت  معوذبن حارث شهیدرض ۰   حضرت  معاذبن عمرو رض ۰ حضرت  معاذبن ماعص رض ۰ حضرت مالک بن دخشم رض حضرت  مسعودبن اوس رض ۰ حضرت  مجذربن زیادرض ۰ حضرت  معبدبن قیس رض ۰  حضرت منذربن  عمرورض ۰ حضرت ملیل بن زیدرض

 

 

ن

 

نضربن حارث رض ۰ حضرت نعمان بن ابی  خزمة رض  ۰ حضرت نعمان بن اعرج رض ۰ حضرت  نعمان بن عبدعمرورض ۰ حضرت  نعیمان بن عمرورض ۰ حضرت  عصر رض ۰ حضرت نعمان بن سنان رض ۰ حضرت  نعمان بن مالک رض  ۰ حضرت نعمان بن  عمرورض ۰ حضرت  نوفل بن  عبدالله رض

 

 

و  ه

 

حضرت واقدبن عبدمناف ر ۰ حضرت ودیعة بن عمرورض ۰ حضرت  واقدبن  عبدالله رض ۰ حضرت هبیل بن وبرة رض ۰ حضرت  هلال بن  معلی رض ۰ حضرت  وهب بن سعدرض ۰ حضرت ورقة  بن ایاس رض ۰ حضرت  هانئي بن نیاررض ۰ حضرت  هلال بن امیه رض ۰ حضرت  هلال بن ابی  خولی رض 

 

 

 

ی

 

حضرت  یزیدبن االاخنس رض ۰ حضرت یزیدبن سکن رض ۰ حضرت یزیدبن خدام رض ۰ حضرت  یزید بن  رقیش رض ۰ حضرت یزیدبن حارث رض ۰  حضرت یزیدبن منذررض ۰ 

 

ــــــــــــــــــ

اخذ 

کتاب

رهنمای اسلامي کے نام

۰۰۰

په درناوي

محمدعلی عمری

سهیلی پښتونخوامسلم باغ


د وابیانو، کمیو نستانو، ډیموکراتانو


د وابیانو، کمیو نستانو، ډیموکراتانو، لبرالانانو او نورو باطلو فلاسفرانو د نویو باطلو افکارو ګډ هراړخیز تحریک هغه تحریک چی دلامذهبیت عنصر پکښی پیاوړی دی یو مهم اړخ یی دعلماوو بدنامول او ده هغوی عیبونه رابرڅیره کول دی، په دی موخه چی له مسلمانانو څخه د حق د لاری ښودونکی ورک کړی، او مسلمانان د خپل ځان څخه د اسلامی احکامو او مفاهیمو اجتهاد وکړی، او د هیڅ راز مذهبی حدودو پروا ونه کړی.
ده دوی دارنګه تړاوو سابقه لری!
کچیرته څوک ځیرشی نوداکار یعنی ده ربانینو بدنامول اصلا ده یهودو کاروو چاچی ده موسی علیه السلام ده بدنامی کوشش وکړو او دسخی (ګیلګی) عبادت ته یی خلګ مجبوره کړل.
د تیر په څیر دوی هم د علماء او اسلافو په بدنامولو کی خپل وس ونه دریغوی، او تر خپلی وسه پوری یی د مسلمانانو عقیده تحریف کړل، تیره علمی سرمایه یی بیکاره وګڼل او هر عالم یی جاهل، ګمراه معرفی کړ.
او تلاښ کوی چی د اوسنی وخت مسلمانان هم د اسلافو به بدنامولو د سخی (ګیلګی) او مرزا قادیانی عبادت ته قایل کړی.

خالد احمدزی

فرهنگ اسلامی


1. په خپل لاس سره ځان انزالول 

2. اسلام و ساینس ... اسلام او ساینس پست ثابت 

3. د مور شيدې د سرطان مخه نيسي

4. قرانكريم دساينس هڅونكى اولارښود

5. د اوښانو پۍ او ځانګرتياوې

6. ختيځ او لويديځ

7. مندرونو ترمنځ مائعي پردې

8. دحنفي سړي لمونځ په غيرحنفي پسې

9. د امام ابوحنيفه رحمه الله لنډه پېزندنه

10. د کافر سره مينه او محبت جايز دی ؟

11. د موسيقي اوريدل څه حکم لري او په دې حالت کې مرګ څنګه دی ؟

12. د سوېلي افريقا يونليک

13. دعاء از قران مجید

14. تروریست کیست؟

15. فکري پوهنه

16. ځوان نسل ته نصیحتونه

17. مولوی مجیب الرحمن انصاری (امام جمعه هرات) پست ثابت

18. نفس انسان

19. تربیت اولاد قبل از تولد تا مرحله جوانی (1)

20. تربیت اولاد قبل از تولد تا مرحله جوانی (2)

21. روز قدس -

په خپل لاس سره ځان انزالول

سوال:

محترم مولوي صاحب اسلام عليكم ورخمة الله وبرکاته
مولوی صاحب یو پوښتنه لرم هغه داسی چی که یو څوک ددی ویری څخه چی په فحش او فحشا او زنا اخته نسی خپله خپل ځان انزال کړی آیا په دی کی کومه ګناه سته

رالیږونکی: نور احمد

ځواب:

بسم الله الرحمن الرحيم

الاستمناء : د استمنی له مصدر څخه دی چې په لغت کې د منيو ايستلو ته وايي او په اصطلاح کې بغير د جماع څخه د شهوت د پاره د مني اخراج هغه که د لاس په ذريعه ، نظر او فکر سره وي يا کومه بله طريقه .

د استمناء حکم : استماء يا خپله انزال د جهورو علماوو له نظره حرام دی ځکه الله تعالی د مؤمنانو د صفاتو په بيان کې فرمايي :

« وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (٥)إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (٦)فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (٧)»[مؤمنون:7-5]

(په باورې ډول هغو مؤمنانو بری ميندلی دی ) کوم چې د خپل شرم ځايونو ساتنه کوي ،پرته له خپلو ښځو او مينځو چې په هغه باره کې پر دوی ملامتيا نشته ، لکن څوک چې له دې څخه پرته بله لاره اختياروي ، نو دا راز خلک زياتي کونکي شميرل کيږي .

په پورته آيت شريف کې دا بيان وشو چې څوک علاوه له شرعي ښځې او وينځې پر بله کومه لاره جنسي غريزه ارضا کړي له حد نه تيريدونکی بلل کيږي .

علماء کرامو له همدې پورتني آيت شريف څخه د استمناء حرمت استنباط کړی دی ،او له بلې خوا د طب له نظره هم دا ثابته شوی ده چې استمناء ډير جسمي او روحی زيانونه لري .

جاء فی الموسوعة الفقهية : الاستمناء باليد إن كان لمجرّد استدعاء الشّهوة فهو حرامٌ في الجملة ، لقوله تعالى : { والّذين هم لفروجهم حافظون ، إلاّ على أزواجهم أو ما ملكت أيمانهم فإنّهم غير ملومين ، فمن ابتغى وراء ذلك فأولئك هم العادون } . والعادون هم الظّالمون المتجاوزون ، فلم يبح اللّه سبحانه وتعالى الاستمتاع إلاّ بالزّوجة والأمة ، ويحرم بغير ذلك .

نو څوک چې قدرت لري نکاح دې وکړي او که د نکاح قدرت نه لري صبر به کوي .

رسول الله صلی الله عليه وسلم د اسلامې امت ځوانانو ته داسې ارشاد فرمايي :

 [ يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمُ الْبَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ؛ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ] متفق علیه

ای ځوانانو ! د تاسې نه چه هر څوک د نکاح توان لري نکاح دې وکړي ، ځکه نکاح د سترګو او عورت د حفاظت سبب ګرځي ،او که څوک د ازدواج توان نه لري روژه دې ونيسي ځکه روژه شهوت کنترولوي ، (روژه خپله د صبر تمرين دی) .

الله جل جلا له فرمايي : وَلْيَسْتَعْفِفْ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ( النور 33) .

ژباړه : او څوک چې د نکاح (اسباب ) و نه مومي هغوی بايد پاک لمني غوره کړي تر دې چې الله په خپلې پېرزوينې سره هغوی شتمن کړي .

نتجه دا شوه چې توانا کسان به نکاح کوي او څوک چې توان نه لري هغه به صبر کوي تر څو  الله تعالی هغوی په خپل فضل غنيان وګرځوي يا نکاح يا صبر بله لاره وجود نه لري .

که څوک د نکاح دپاره په لاس کې څه نه لري نو قرض دې وکړي په دې بايد پوره يقين ولري چې الله (جل جلا له ) به ده ته د قرض د خلاصولو اسباب برابر کړي ،لکه څنګه چې په حديث شريف راغلي چې  پيغمبرصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وفرمايل: [ثَلَاثَةٌ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَوْنُهُمْ: الْمُكَاتَبُ الَّذِي يُرِيدُ الْأَدَاءَ، وَالنَّاكِحُ الَّذِي يُرِيدُ الْعَفَافَ، وَالْمُجَاهِدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ]

«دری ډلې دي چې الله تعالی حتماً د هغه سره مرسته او مدد کوي ،غلام چې غواړي د آزادۍ اسباب برابر کړي او ځان له مالک څخه خلاص کړي ،هغه څوک چې غواړی خپل عفت او عزت په شرعي ازدواج سره وساتي (نکاح ) ، او د الله تعالی د لارې مجاهد .»

د زنا د وېرې استمناء څه جکم لري :

د زنا د وېرې نه د استمناء په اړه د مذاهبو د فقهاؤ تر مينځ اختلاف نظر دی ځنې وايي په داسې وخت کې جايز ده او ځنې وايي په هر حال استماء حرام عمل دی و الله اعلم ( شخصاً په دې باره کې سقوط اختياروم ) .

كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ

ژباړه: تاسی بهترین امت یاست په امتونو کښی چی په نیکو کارونو به امر کوی، د بدو کارونو نه به منع کوی او پر الله به ایمان لری.

موږ بهترین امت هغه وخت یو چی خلګ ښی لاری ته راوبولو د بدی لاری څخه یی وساتو او پر الله جل جلا له ایمان ولرو.

منبع اسلام په پښتو

فرهنګ اسلامی


اسلام و ساینس ... اسلام او ساینس پست ثابت


1. د مور شيدې د سرطان مخه نيسي 

2. قرانكريم دساينس هڅونكى اولارښود

3.د اوښانو پۍ او ځانګرتياوې

4. ختيځ او لويديځ -

5. مندرونو ترمنځ مائعي پردې -

6. تفاوت گوشت حلال و حرام

7. طبي څېړنه : تلاوت ددماغي ناروغیو موثر درمل دي

8. قرانکریم او نوي ساینس

9. نبوي رازونه - (طب نبوي ۲برخه ) 

10. واښـــــــــــه «ترکاري » قرآني بوټي او دهغوي طبي ګټې(۱۳برخه) 

11. دطبواصول (نبوي طب ۳برخه) 

12. دالله لپاره دوستي کول

13. وربشــي،قرآني بوټي او دهغوئ طبي ګټې (۱۴برخه)

14.دطبواصول (نبوي طب۴برخه)

15. روژه په اسلام اوساینس کی

16. خُرمااونوې ساینسي څیړنې-روژه په اسلام اوساینس کی

17. دمورشیدي دماشوم لپاره په اسلام اوساینس کې -



د مور شيدې د سرطان مخه نيسي


د مور شيدې د سرطان مخه نيسي

 

 

له ماسكو خپرېدونكې مياشتنۍ انګريزي ( اپنيټك ) مجلې د ۱۹۶۸ ميلادي كال د اګست دمياشتې په ګڼه كې د ډاكټر الېګز ينډر يو څېړنېزه ليكنه خپره كړې ،نوموړي په خپله ليكنه كې دا اندېښنه څرګنده كړې  وه چې دلويديځې نړۍ اوپه ځانګړي ډول امريكايي مېرمنې د سينې په سرطان اخته دي اودا وبا په ډېره بيړه خپريږي، چې له امله يې ډېرې ميندې ژوند له لاسه وركوي .

نوموړي ډاكټر ددې وبا ترټولو ستر لامل داښودلى چې د لويديځ ميندې خپلو كمكيانوته له شودو وركولو نټه ( انكار  ) كوي اودشيدو وركولو دود دلويديځې نړۍ مېرمنې ورځ تر بلې له لاسه وركوي او نژدې ده چې د نه وركړې دود نړۍ وال وګرځي، په داسې حال كې چې د مسلمانانو قرآن كريم ميندو ته لارښوونه كوي چې كوچنيانوته تر دوو كلونو پورې شيدې وركړي ، چې له امله يې په مسلمانو ميندو كې اولادونو ته دشيدو وركړه تراوسه هم دود لري.

د مور شيدې كه څه هم ډېرې لږې وي خو هر وخت د كمكي له پاره ډېرې ګټورې وي، كه د نه وركړې دود عام شي نوپه مېرمنو كې به د سينې د سرطان وبا ډېره په بيړه خپره شي. په ۱۹۵۶ كال كې چې د سرطان دڅېړنې له پاره دريم نړۍ وال كنفرانس رابلل شوى و او امريكا يې كوربه و، په هغه كنفرانس كې هم ګډون كوونكو په مېرمنوكې د سينې د سرطان د پيدا كېدو لامل همدا ښوولى و، تردې وروسته هم بې شمېره څېړنو ددې خبرې پخلى كړى دى، [ ۸۳ مخ \ اګست\ ۱۹۶۸ م ]

( د مولانا تقى صاحب له ( تراشى ) كتاب څخه ۳۴ مخ )



قرانكريم دساينس هڅونكى اولارښود

قرانكريم دساينس هڅونكى اولارښود

   دهارون يحى ليكنه

اسلام دعقل اوپوهې مذهب دى څوك چې له عقل څخه كارواخلي هغه دمذهب رښتياوى اوصداقتونه پيژندلى شي خوددې صداقت اورښتيانه دپايلو ترلاسه كولو له پاره خپله پوهه اوعقل په كاراچول غواړي ،كه يوكس دمخلوقاتوديوه شي په ځانګړتياوو اوخصوصياتوباندې غوراوفكر وكړي كه څه هم هغه مهارت اووړتيا ونه لري يواځې دعقل اوشعوردوړتياپه ذريعه په دې خبره پوهيدلى شي چې داشى داسې چاتخليق اوپنځولى دى  چې هغه زبردست عقل اوپوهه لري اودډيرزيات ځواك خاونددى .

    په زمكه باندې دژوندكولودشونتياله پاره په زرهاوو لاملونه پيداكړل شوي دي، له دې زياتولاملونو څخه كه ديوڅوپه اړه علم ترلاسه شي هغه په دې خبره باندې دپوهيدلو له پاره كافي اوبس دي چې ددنيا دجوړولو موخه دلته ژوندكول اودهه په خپل حال ساتل دي، له دې كبله څوك چې له خپل عقل نه كارواخلي اود خپل ضمېراوشعوراوازته لبيك ووايې هغه ته به داخبره دلمرپه څېرروښانه شي چې ددې نړۍ اتفاقاً

اويو په يورامنځته كيدلودعوه بيخي پوچه اوسراسرغلطه ده ، لنډه داچې څوك خپل ذهن په كارواچوي اودسوچ كولو له وړتياڅخا كارواخلي هغه دخداى جل جلاله  په نښوباندې په ډيره ښكاره توګه سره پوهيدلىشي ،په دې لاندې ايت كې دداډول خلكو يادونه په داسې توګه شوې ده :الذين يذكرون قياماً وقعودا وعلى جنوبهم ويتفكرون فى خلق السموات والارض ربنا ماخلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب االنار،سورت ال عمران ايت 191

ژباړه : هغه خلك  چې په ولاړه ،ناسته اوپروتې باندې خداى جل جلاله  ياد وي اوداسمانونواوځمكو په خلقت اوجوړښت كې غوراوفكركوي ( هغه ناڅاپه ووايې ) لويه څښتنه ! داهرڅه تابيكاره ساوبې ګټې نه دي پيداكړي، ته له دي نه پاك يې چې بې ګټې كاروكړي نواى ربه ! مونږ د دوزخ له عذاب نه وژغورې، قران كريم انسانانوته لارښودنه كړې چې په خپل چاپېريال كې دتخليق اوكائناتونښې وګورى اوپه هغوباندې غوراوفكروكړى،دخداى جل جلاله رسول حضرت محمدص هم خلكوته امركړى دى چې علم اوپوهه حاصله كړى په ډيرټنګارسره ويلي دي چې دعلم ترلاسه كول زمونږ فريضه ده مونږ دالاندې دوه صحيح حديث سره لولو: 1 دعلم زده كړه په هر مسلمان باندې فرض ده گ ( ابن ماجه.ج1_ص 224،اوترمذى ج1_ ص218،له انس بن مالك نه روايت كړى )

      2_ علم ترلاسه كړئ اونوروته يې ورزده كړئ. ( ترمذى ص 279_ دارمى اودارقطنى رواه عبدالله بن مسعود)

  څوك چې دمخلوقاتوپه داخلي جوړښت اوپه ساه لرونكو اوبې سامادو باندې غوركوي اودخپل چاپيريال دشيانوپه اړه له تحقيق اوپلټنې سره دلچسپي لري هغه به خامخا دلوى څښتن په كامله حكمت دهغه په بې پايه علم اودهغه په تلپاته ځواك ؛ايمان رواړي .

ځينې هغه ټكى چې خداى Y په ځانګړى توګه انسانان هڅوي څو په هغوباندې غوروكړي په دې لاندې ايت شريف كې سره لولو: افلم ينظروا الى السماء فوقهم كيف بنينها وزينّها ومالها من فروج ° والارض مددناها والقينا فيها رواسي وانبتنا فيها من كل زوج بهيج ° تبصرة وذكرى لكل عبد منيب° ونزلنا من السماء ماءً مباركاً فا نبتنا به جنت وحب الحصيد° والنخل بسقت لها طلع نضيد° سورۍ ق ايت 6-10

ژباړه: ايادوى په دوى باندې له پاسه اسمان ته نه ګوري ؟ مونږ هغه څه ډول جوړكړي دي اوښايسته كړى مودى اوپه هغه كې څه چولې نه شته ، اوځمكه مونږغوړولې ده ادغرونوميخونه موپرې ټك وهلي دي، اوپه هغه كې موهرډول ښكلې ګياه راشنه كړې ده، داهرڅه دسړي سترګې خلاصوي اوپندوركونكي دي دهغه بنده له پاره چې دحق لوري ته مخه كړي ، اومونږ له اسمان نه مباركې اوبه رانازلې كړې دي، په هغوسره موباغونه اودفصلونو دانې شنې كړې دي اولوړې اودنګې كجورې موپيداكړي دي چې هغه د ميوو يوپربل دپاسه وښكالي لري.

) الذى خلق سبع سموات طباقاً ماترى فى خلق الرحمن من تفوا ت فارجع البصر هل ترى من فطور(، سورۍ ملك ايت 3،  

ژباړه : هغه ذات چې يوپربل دپاسه يې اووه اسمانونه پيداكړي دي، ته به درحمن خداىY په تخليق كې هيڅ توپير پيدانكړې بياسترګې وغړوه! اياته څه خلل وينې؟ . )فلينظرالانسان مم خلق( لږدې انسان دېته  وګوري چې له څه نه پيداكړل شوى دى، ) افلاينظرون الى الابل كيف خلقت ° والى السماءكيف رفعت ° والى الجبال كيف نصبت° والى الارض كيف سطحت(ا لغاشيه،17_20 ، ژباړه: اياداخلك اوښانوته نه ګوري چې څه ډول پيداكړل شوي دي، اسمان ته نه ګوري چې څه ډول پورته كړى شوي دي، غرونوته نه ګوري چې څه ډول درول شوي دي، اوځمكې ته نه ګوري چې څه ډول اواره كړل شوي ده.

دپورتنيو ايتونو مطلب بيخي روښانه دى، چې الله پاك انساني نوعې ته ددې نړۍ په ګڼ شمېر اړخونو كې دنظراوغوركولو بلنه وركوي، دبيلګې په توګه بايدپه اسمانونو، بارانونو،بوټيو،څارويو ددوى دخلقت په لارو اودځمكوپه جغرافيايې جوړښت باندې غوركول انسان دې ته رسوي چې ددې څيزونودخالق حكمتونه وپيزني اوپه دې مخلوقاتوكې كتنه يامشاهده ،دسوچ اوفكرلارواودهغوپه حكمت باندې دپوهيدلوهڅې ته لكه مخكې هم چې مونږ وويل ؛ سائنس  وايې .

دسائنسي كتنواومشاهداتو په بركت سره انسان دخلقت له اسرارو اوپټورازونو سره اشناكېږى ،اوپه ده سره دخداى جل جلاله دبى پايه علم دهغوپوهه اوحكمت اودهغه ځواك اوطاقت پيژندل كيدلى شي.

سائنس يوه داسې لاره اوكړندود دى چې په هغه سره دخداى جل جلاله دصفتونو ښايسته توازن اوپخې اندازې پيزندل كيدلى شي، له دې كبله چې مونږ په ټول تايخ كې څومگره ښه اوغوره سائنسپوهان وينو هغه چې بشريت په يې رښتياګټې رسولي دي ، هغوى په خداى جل جلاله باندې كلك ايمان لاره.

په سيائنسي څېړنو دايمان اغيز:

 لكه مخكې موچې وويل مذهب دسائنس هڅوونكىدى اوڅوك چې دسائنسي څېړنوله پاره عقل اوپوهه په كارواچوي دهغوايمان به لامزبوت اوپوخ شي، ځكه هغه دالله پاك نښې ډيرې له نږدې ويني ځكه هغه دخپلو پلټنو اوڅيړنو په هرګام كې يوه كره اوكامل نظام ته ډبر ورنږدې كيږي، هره ګړۍ هغه دباريكه اونازك انكشافات مخته ورځي لكه رسول الله ص  چې وايي: دعلم ترلاسه كولو له پاره وتلى سړى چې ترڅوپورې بېرته نه وي راستون شوى دهغه داټول ژوندپه عبادت كې شمېرل كېږ ( ترمذى ص 220 ) په دې توګه ايمانداره سائنسپوه ته به خداى جل جلاله دهغه په څيړنيزوكارونو باندې خورا زيات ثوابونه وركوي، دبيلګې په توګه په سترګه باندې څيړنې كوونكي سائنسپوه ته داحقيقت روښانه كېږي چې داپيچلى نظام هيځكله داتفاق اوناڅاپي له مخې په تدريجي توګه نه دى رامنځته شوى ، په دې اړه نورې څيړنې اوزياتې پلټنې انسان ته دا حقيقت مخته ږدي چې دسترګې دجوړښت هره برخه يوه معجزه لرونكى تخليق دى ،اوپه دې كې دننه ګڼ شمېربرخې دي چې په منځ كې خورا ښه اوپه زره پورى يووالى لري ، په دې توګه سره دسترګې دخالق اوپيداكونكي په كامل حكمت باندې په ايمان كې لازيات پوخوالى راځي .

 دا راز دفلكياتو په څانګه كې دڅيړنې په مهال يوو سائنسپوه ته عجيب ځواكونه رامخته كېږى اودهغو په منځ كې حيرانوونكې توازن ته سړى هك پك پاتي شي ، هغه چې يوه په سلهاوو لكه كهكشانونه ويني اوپه هغه كې دننه په بيلنونوستوري ويني اوپه هغوبې شمېره پراخيوكې دخوځنده اجسامو زبردست يوالى ومومي نوپه هغه كې دزياتې پوهې تنده نوره هم زياته شي  دا راز په يوايماندار انسان كې دمخلوقاتو دسرپټو رازونو دلوڅولو نوره ولوله اوجزبه هم راوپاريږي..........

"البرټ اّئن سټائن" دمخكني پيرنابغه بلل كيږي دى په خپله يوه ليكنه كې په سائنسپوهانو كې دمذهبى ولولونه دراپيداكيدونكى تجسس اودهغه ذوق په اړه كاږى: زه په دعوه سره وايم چې مذهبي ولولې اوجذبات دسائنسي څېړنو له پاره ځواكمن او سپيڅلى محرك جوړدې شي داسې هڅې يواځې داډول خلق رامنځته كولى شي په دې برسيره هغه جذبه چې له  هغې پرته په عقيدوي سائنس كې دقيادت او مشر تابه كارنه شي كيدلى هغه له دې ځايه ځواك ترلاسه كولى شوى هغه كه څه هم دژوند له نږدې حقيقتونو څخه هر څومره لري ليدل كيږي خودكار په تكميل كې خورا زياته مرسته كولى شي.

دكپلر  Kepler  اونيوټن  Ne wton   دكائناتو په ظاهرى معقوليت باندې څومره ژور اوپوخ يقين وو اوپه هغوباندې دپوهيدلو سره يې څومره زياته مينه لرله ،دوى له نړۍ نه په ګوښه كې په سلهاوو كلونه هڅې اوخوارۍ وكړې اودفلكياتي جوړښتونو له معلوماتونه يې دپېچگلتيا پردې پورته كړې اودهغه له پاره يې اصول وټاكل څوك چې دسائنسي څيړنو په پرتله خپل زياته پوهه په عملي پايلو باندې راڅرخوي هغوى په ډيره اساني سره دهغو خلقوپه څېرپه غلطو تصوراتوكې اخته كيږي چې هغه دشك اودوه زړى توب په نړۍ كې ژوندكوي ، داتصورات له څوپېړيو مخكې مافوق الفطرت خيالاتو په څيردي ، حتمى برياليتوب دهغه چاپه برخه دي چير خپل ديوې روښانه موخې له پاره ټاكلي وي ، اوله خپل پگټ ځواك سره دګڼ شمېر ناكاميو په شتون كې مخ په وړاندې روان وي ، هغه ته داځواك دمذهب دپيژندګلوي له كبله ترلاسه كيږي لكه زمونږ يوه معاصر چې ويلي دي اودهغوداوينا بيځايه نه وه دى وايې: زمونږ په ماده پرسته پېر كې پوه كارګرهغه دى چې مذهبي ولولې ولري .( البرټ ائن سټائن _افكاراونظريات.خپرونكي كراون نيويارك 1954ء )

دجرمنى فلكيات اورياضي پوه "جوهنزكيپلر" وايې: زه په سائنسي هڅوځكه بوخت شوم څودحقيقي خالق په صفتونو په اسرارو اورازونو خبر شم ، دبرتانيې سترفلسفې اورياضي پوه "انرك نيو ټن" وايې چې په سائنس كې زما ددلچسپي اوليوالتيا ترشا اصلي محرك دخداى جل جلاله دقدرت په اړه پوهه اوزيات معلومات ترلاسه كول وو.

 دنړۍ په تاريخ كې دوتلواونامتو سائنسپوهانو له جملې نه يواځې ددې دوواعترافات مونږ  راواخستل په راتلونكوپاڼوكې به مونږ دسلهاوو سائنسپوهانو دنظرياتواوخيالاتو جائزه واخلو،هغه چې دكائناتو په پراخيو كې يې دخپلوافكارو نيلى ځغلولى دى اودلوى څښتن په ذات يې ايمان واړى دى اودهغه دتخليق له مظاهرواودهغوله اړوندقوانينو څخه خورا زيات اغيزمن شوي دي اودنورې پوهې ترلاسه كولو له پاره يې لاملاوې تړلې .

داراز به مونږ ووينو چې دخداى جل جلالهدتخليق كړيو كائناتو په اړه دنوروزياتو معلوماتو ليوالتيا په تاريخ كې دډيرو سائنسپوهانو له پاره سترمحرك وو، داځكه چې څوك په دې خبره پوهه شي چې داټول كائنات اوپه هغو كې نورموجودات مخلوق دي نوهغه په دې حقيقت پوهيږي چې داتخليق به خامخا څه موخه لري ، پيادا موخه دې دهغه معناووته كشوي اوددې معناپلټنه دهغوله نښو څيرى پردې پورته كوي اودهغوپه اړه نورو نفصيلاتوته يې هڅوي اوپه دې توګه دسائنسي مطالعې ذوق اومينه  زياتيږي .

   څوك ددې كائناتو اوپه هغوكې دننه موجودوشيانوله مخلوق كيدلونه انكاروشي نوبيادهغومعنا ته رسيدل هم نشي كيدلى ، په ماده پرسته فلسفه اوډارونيزم باندې ايمان لرونكي سائنسپوهان خامخا دا معروضه وړاندې كوي چې داكائنات بې موخى اوىبى مقصده دي، اوپه دې كائناتوكې ټول موجودشيان مازې دړانده اتفاق  Brind    Chenceله مخې رامنځته شوي دي بناءً په كائناتواونوروموجوداتو باندې تحقيق كول دكومې معنى دپلټنې له پاره نه شو"ائن سټائن" دې حقيقت ته په نغوتې كولو سره ليكي:

تركومه ځايه چې انساني عقل رسيږي ماته دفطرت په حائقاقو ديقين كولو له پاره له مذهبي توجيه پرته بل حقيقت نه په سترګوكېږي هركله چې دا احساس ختم شي سائنس له خپل مقام نه رالويږي اويوبې خونده اوبې رنګه تجرباتي شي، Uhins pired    Empiricism ورنه جوړيږي

( دلومړى مارنيس سولووين په نامه يوليك 1_1 1951ء ائن سټائن اركائبوز.178،80،174 21.صفحه 119) ،كله چې داحالت وي بياديوه سائنسپوه د انكشافاتواوپلټنوموخه ياخوشهرت ترلاسه كول اوپه تاريخ كې دځان يادپيدكول وي ،اويايې موخه شتمن كيدل وي، چې داموخه به دخلوص اوسائنسي سپيڅلتيا له لارې نه كوږ كړي ،دبيلګې په توګه كه دى دخپل څېړنيزوهڅو په بركت يوې داسې پايلې ته ورسيږي چې دسائنسپوهانو په ټولنه كې دوخت له رواجي نظرياتوسره ټكرولري ؛نودى دې ته اړكيږي چې هغه پټې كړي چې هسې نه شهرت يې زيانمن شي اوياله نيوكو ترټنواودچاله خندا نه ځان وژغوري .

 دسائنس په نړۍ كې چې د"ارتقاء نظريه "داوږدې مودي له پاره دمنلووړ پاتې دي سائنسي كيدل دهمدا ډول نه اخلاص يوه بيلګه ده ، اصلا ډير سائنس پوهان په دې سائنسي حقيقت پوهيږي چې دانظريه دژونددپيل كيدو دروښانولو په لاره كې له سختې ناكامي سره مخ شوې ده . خوپه ښكاره توګه ددې خبرې څرګندونه نه شي كولى، ځكه دوي ويريږي چې هسې نه له منفي غبرګون سره مخ شي له دې سوچ سره سم يوبرتانوى طبيعيات پوه .ايچ ،اس، لسپسن  H_S_ Lispson دا ا عتراف كوي: مونږ دژوندۍ مادې په اړه د"ډارون" ددپوهې په پرتله زيات معلومات نلرومونږ پوهيږو چې اعصاب څه ډول كاركوي، زه هره عصبه داليكترويكل انجئيرنګ يوشهكاربولم اومونږ په بدن كې هغه دبلينونو په شمار وجودلري ، زما په ذهن كې چې په ناڅاپى توګه دهغه له پاره كوم تورى  راڅرخيږى هغه د"ډيزاين"تورى دى خوزما بيالوژى پوه ملګرى يې نه خوښوى .

( ايچ.ايس. لپسن.دډارون دارتقاء دنظريې په اړه ديوه طبعيات پوه نظردبوټو پرمخيتايې نمايلات دويم ټوك نمبر1، 1988_مخ 6،

      دسائنسي ادب څخه د"ډيزاين" تورى يواځې ددې له پاره ايستل شويدي چې داڅوك نه خوښوي ، ځكه ډيروسائنسپوهانو دتجربې ضدعقيدې په وړاندې وسلې غورځولې دي، لكه لپسن چې په دې اړه كاږي : په حقيقت كې دارتقاء نظريې ديوه سائنسې مذهب شكل غوره كړى دى ، اوډيرسائنسپوهان خپلې پلټنې اوشاهدات په ګوډه ماته توګه په هغه كې دځاى كولو هڅو ته تياردى،(فزكس بلټين لومړى ټوك،نمبر13. 1980،لپسن )دابداحلت دبى خدايه (  Unqodly ) سائنس د دروهوپه نتيجه كې رامنځته شوىده چې دنولسمې پيړۍ په منځ كې پيل شوى دې، اوتراوسه پورې يې په سائنسي تړۍ باندې سورى پروت دى، خولكه اّئن سټائن چې ويلى: سائنس له مذهبه پرته ګوډ مات دى، په دې حالت باندې بايدغوروشي، دى دروهى اوفريب نه يواځې سائنسپوهان په غلطولارو روان كړي دي بلكې داسې سائنسپوهان يې هم زيږولى دي چې سره له دي چې په دې غلطي پوهيږي هم خو بيايې  هم خولې پگټى نيولې دي، اويايې له هغه سره داړيكې نه لرلو لاره غوره كړې ده، مونږ به په دامخكې بيان شوې مسئله باندې په دا روستيوپاڼوكې په تفصيل سره رڼاواچوو.

دايمان لرونكو سائنسپوهانوله عبادت سره مينه

په تيرو پاڼوكې ديوډول سائنسپوهانو يادونه شوې ده خوالحمدالله داسې سائنسپوهان هم شته چې دخداى Y په وحدانيت اودهغه په بيپايه ځواك باندې پوخ ايمان لري، دوي ددنياله مال اومتاع نه يې پروا، اوچوكيو،رتبواوشهرت په څيرپاتې كيدونكو دبدبوكې رى نه وهي ، اوهروخت په څيړنو اوپلټنو بوخت وي ، دوي پوهيږي چې څومره دقدرت له رازونوڅخه پردې پورته كيږي هغومره دخداى Y په بيپايه ځواك اوبى انتها علم اوپوهه باندې دانسانانو يقين اوباور زياتيږى ، اوهمدومگره دهغه په واجب الوجود كيدلوباندې ددوي ايمان پخيږي ، اوهمدومره دتخليق حقايق رابرسيره كيږي چې داكار ديوه بنيادم له پاره په رښتيا سره هم عبادت دى،  ايمان لرونكي سائنسپوهان چې په داسې  مخلصانه ولولوسره دكائناتو دقوانينو،دفطرت دمعجزه لرونكو اډانو، دخداى جل جلاله دكامله قدرت په اسرارو اودژونديو اجسامو په معنى لرونكو رويو؛ باندې چې كله په پراخه پيمانه څيړنيزو كاركوي نوهغوى ته خورا ګران بيه ملغلرې په لاس ورځي ، ددوى ترلاسه كړې پايلې په حقيقي توګه سائنسي پرمختګ ثابتيږي  دوى ته چې كوم ستونزمندمسائل رماخته كيږي دهغوله كبله ددوى په هڅوكې څه تيروتنې نه رامنځته كيږي، له نورو خلكو نه دستاينو نه ليدلوپه صورت كې ددوي همتونه نه كمزوري كيږي ، ځكه دوى په خپل هڅو سره يواځې خداى جل جلاله خوشاله كول غواړي ، دوى هڅه كوي څودنورو ايمانوالو په ايماني ځواك كې زياتوالى رواولي اوپه دې سره يې هم موخه دخداىY درضاترلاسه كول وي، دوى دخپل هڅوله پاره كوم حدنه ټاكې اودنورو دګټې له پاره خپلې هرڅومره هڅې چي وي په كاريې اچوي، ددوى بې غرضه هڅې خامخا ګټورې ثابتيږىاود دوى څيړنو اومطالعو څخه خامخا ګټورې پايلې منځته راځى.

كوم خلك چې له مذهب نه دسائنس په بيلولو باندې ټينګاركوي هغوى ډير غلط كاركوي ددې لومړى لامل دادى چې په خداى جل جلاله ايمان نه لرونكي خلك دمذهب دروحاني لوړتياوو دخوندله احساس كولو څخه بې برخې پاتي كيږي ،چې په نيتجه كې دهغوى په ډيره جذبه سره پيل شوې پروسې نيمګړې اونيمژاونده پاتي كيږي. ځكه دمتخيله ځواك په نشتوالي سره له هغوىنه مړىجوړشي اوړواهدافودنه لرلو په صورت كې ددوى هڅې په لنډمهاله ګټوپورې وتړل شي، ددنيوي غوښتنو ترلاسه كول لكه مال پيداكول، رتبه ،شهرت ياعزت ترلاسه كول اودخپلو ارزوګانو پروه كول ددوى مهمې موخې وي اوخپل څيړنيز كارونه يواځى دهمدى موخوله پاره پرمخ بيايې دبيلګى په توګه دكاروباري ګټو Career  Intersts ارزمن سائنسپوهان يواځى په هغوبرخوكې څيړنى كوى چې ددوي په شخصى پرمختګ كې مرسته ورسره وكړى دوي په داسى موضوع باندى څيړنوته هيڅكله زړه نه ښه كوى چې دګردبشريت له پاره ګټوروي  اوداډول څيړنې كوې بياپه هغه صورت كې يې كوې چې خپلى ګټې په كې وويني ، اوكه په دا ډول دوه څيړنيزوموضوعاتوكې هغه ته اختياروركړل شي نودوى يواځې هغه موضوع غوره كوي چې په هغه كې يې ډيرې مالي ګټې پرمختګ اوشهرت نغښتى وي ، اوپه كومه موضوع كې چگې دګردبشريت له پاره ګټې پرتې وي هغه سمدستي ردوي لگنډه دا چې داډول سائنسپوهان دبشريت دسوكالۍ له پاره بيخي كم كاركوي اوداډول كارونوته دوى يواځې په هغه صورت كې زگړونه ښه كوي چگې كله څوك  دښومرستو يازياتې مزدوري وعده ورسر ه وكړي ،كله چې له شخصى ګټونه نااميده شي يانى دزړه راښكونكو مادى منصب اومرستوچانسونه يې له لاسه ووزى نوپه دوي كې دبشريت دسوكالى له پاره دكار كولوجذبه هم سړه شي،

     دسول الله صلى الله عليه وسلم دداډول سوچ اوذهنيت ضرر ته په اشاره كولو سره وايې: له نورو علماو اوپوهانو سره دمناظرى اوشخړوله پاره، ياپه هغوباندى دځان لوړګڼلوله پاره ،يادكم علم وال دډارولوله پاره، ياددى له پاره چې دخلكو دتوجه وړشي ؛ علم مه زده كوئ!( نرمذى ص،225.اوابن ماجه دعبدالله بن عمر اوكعب بن مالك په روابت )

    بل ځاى رسول الله صلى الله عليه وسلم دګټورعلم خپروونكى ستايلى دي چې ددې حديث معنى تقريباً داسى ده: څوك چې خلكوته ګټورعلم ورښيى خداى جل جلاله  په هغوعلماوورحمتونه اوروى.( نرمذى ص 1392)

 څوك چې دخداى جل جلاله درحمتونو په اوريدلو باندې يقين لري هغه په ډير جوش اوجذبه اومينه سره څېړنيزاوتحقيقي كارونه پرمخ بيايي اوخداى جل جلاله  به ستراجروركوي هغه به دې كارسره يواځى دسائنسي علومو لاره نه پرانيزى بلكې دژوند دنوروډيرو اړخونو لكه فن اوتهذيب اونوروواقعى موخې هم روښانه كوي ، دداډول لورينو دوړتيا ارزومنو سائنسپوهانو دڅيړنو مينه اوجذبه هيځكله نه شي مړه كيدلى بلكې په پرپسى توګه نوره هم تازه كيږي اوزياتيږى.­

 

د اوښانو پۍ او ځانګرتياوې

د اوښانو پۍ او ځانګرتياوې


د ډاکټرانو څېړنو ښودلې ده چې د اوښانو پۍ د ډېرو ناروغيو دپاره درملنه ده، په دې وروستيو کې د امريکايوې علمې ورځپاڼې ثابته کړه چې د اوښانو پۍ د ډول ډول خطرونو مخنيوى کوي، دوى واي: د اوښانو پۍ د يوشمېر خطرناکو ناروغيو مخنوى کوي، او د انسان بدن ته ډېره ګټه رسوي.
 پيغمبر عليه السلام په ګڼو حديثونو کې خپل امت ته د اوښانو شېدو پر چيښلو امر کړى دى او ډېر ګټې يې بيان کړي دي. الله تعالى فرمايي: (أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ؟) [الغاشية: 17].
 (ايا دوى اوښانو ته نه ګوري چې څه ډول پيدا شوي ؟) په دې ايت کې الله تعالى دې ته اشاره کوي چې اوښ يې په څه ډول پيداکړى دى چې انسان ډېرې ګټې ترې اخلي.
 
دغه راز الله تعالى موږ ته امرکوي چې د هغه جل جلاله په مخلوقاتو کې سوچ او فکر وکړو ترڅو د الله تعالى ستره خدايې په واضحو د لائلو و پيژنو. الله تعالى فرمايي: (أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ؟) [الغاشية: 17] (ايا دوى اوښانو ته نه ګوري چې څه ډول پيدا شوي ؟)  په دې ايت کې الله تعالى د اوښ په شمول ډېرو مخلوقاتو ته اشاره کوي چې د الله په ستره خدايې کې فکر و کړئ هغه جل جلا له څه ډول مخلوقات پېدا کړي  که موږ د اوښ پرځانګړتياوو غور وکړو الله تعالى په دې ژويې کې ډېرې په زړه پوري نښې نښانې ايښي دي. اوښ کولاى شي په ٧٠ درجې تودوښه کې ژوند وکړي ، همدا راز کولاى شي په صفر ٤٠ يخه درجه کې ژوندى پاتي شي، د تندي پر وخت خوږې او مالګيني اوبه دواړه څښلاى شي، د تندي پرمهال که اوبه نه وي تر يوې مياشتي زيات وخت تېرولاى شي او په سحراء کې چې هر ډول باران ، ګرد او طوفانونه وي او که ګرمې وي ژوند کولاى شي. سبحان الله ! دا د الله تعالى د ستري خداىي يوه څرګنده نښه ده.


ختيځ او لويديځ


ختيځ او لويديځ

وروسته له دې چې ثابته شوه ځمکه هګۍ ته ورته کروې شکل لري، معلومه شوه چې د ځمکې پر مخ د دې د ورځني ګرد ش له امله هره لمحه ختيځ او لوديځ منځ ته راځي ؛ نو په کومه سيمه چې لمر راخيځي په هغه وخت کې پر بله سيمه لمر لويږي او دا په هره سيمه کې په هره ثانيه کې لېدل کيږي چې په پايله کې بې شمېره ختیځونه او لویدیځونه منځ ته راځي ، الله تعالی ختیځ او لويدیځ په درې ډوله یاد کړی دی:

۱- رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلا ً ژباړه: هغه د ختيځ او لويدیځ څښتن دی، له هغه نه پرته بل خدای نشته؛ نو هماغه خپل وکيل ونیسه. ۲- رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ ژباړه: هغه د دواړو ختیځونو او لويدیځونو رب دی.

۳- فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ * عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ ژباړه: نو نه، زه قسم کوم د ختیځونو او لویدیځونو په رب چې موږ بالکل قادر یو، په دې کار چې د دوی بدل کې ترې غوره خلک راولو اوموږ بایلونکي عاجز نه یو.

په لومړي ایت کې د مفرد صیغه ذکر شوې ده ، په دویم کې د تثنیی صیغه ذکر شوې ده  او په درېیم کې د جمع صیغه ده، په دې کې څه حکمت دی؟ او دا ټول ختیځونه او لویدیځونه چېري دي؟ څرګنده ده چې ځمکه په ۳۶۵ ورځو او د یوې ورځي په څلورمه برخه کې  په خپل چورلیز کې د لمر ګیر چاپیر يوه  دوره پوره کوي چې په خپل محور بدلېدو سره په کال کې څلور فصلونه بدلوي او دغه راز د کال په اوږدو کې د ځمکې پرمخ د لمر ختیځونه او لویدیځونه په لاندې ډول بدليږي: ـــ هره ورځ لمر له یوې خوا راخیځي او بلې خوا ته لویږي. ـــ  په  اوړي او ژمې کې لمر له بیلا بېلو خواوو راخیځي. ـــ  د ځمکې پر سره هره ثانیه په هره سیمه باندې لودیځ او ختیځ بدلیږي

اوس دا چې سبب یې څه دی چې په بېلا بېلو صیغو سره یې یادونه شوې ده؛ نو که موږ درې واړه ایاتونه د وړاندې او وروسته ایاتونو سره و ګورو او په معنا کې یې فکر وکړو سبب یې څرګند دی. په لومړي ایت کې الله تعالی فرمایی وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلا ً * رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلا ً ژباړه: او د خپل رب نوم یادوه او د هغه ‌لور ته پوره ګوښی شه،  هغه د ختيځ او لويدیځ څښتن دی، له هغه نه پرته بل خدای نشته؛ نو هماغه خپل وکيل ونیسه. دلته د ختیځ او لویدیځ سره یوځای د الله تعالۍ مبارک نوم ذکر شوی دی ، الله تعالۍ خپل خوږ پیغمپر ته امر کوي چې د خپل رب لور ته ګوښی شی او د هغه ذکر وکړي ، په ورپسې ایت کې وایي چې هغه جل جلاله هیڅ شریک نه لري او نه هم کوم اولاد لري ، په دې ایاتونو کې د الله تعالی یو والي او یوازې د هغه عبادت کولوته اشاره ده؛ نو له دې امله چې د الله تعالی د وحدانیت یادونه شوې ده د مفرد صیغه راوړل د قرآن کریم ستر بلاغت دی. په دویم ایت کې بیا خبره بل ډول ده، ځینی وړاندې او وروسته ایاتونه یې ذکر کوو: الله تعالی فرمایي: خَلَقَ الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ * وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ * فَبِأَيِّ آلاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ * رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ * فَبِأَيِّ آلاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ * مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ * فَبِأَيِّ آلاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ * يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ * فَبِأَيِّ آلاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ. ژباړه: انسان یې کودړي غوندي ټنګېدونکي خټې نه پیداکړ، او پېریان یې د اور لمبې نه، نوتاسې دواړه (انسانان او پېریان) د خپل رب کوم کوم نعمت دروغ ګڼی، هغه (جل جلاله)  دوه سېندونه داسې بهولي چې سره نښتي دي، خو ترمنځ یې یوه پرده ده چې یوپربل نه ورګډیږي ، نو د خپل رب له نعمتونو کوم یو دروغ ګڼی؟ ، له هغو دواړو ملغلري او مرجان راوځي، نو د خپل رب د نعمتونو کوم یودرغ ګڼی؟. دلته په ټولو ایاتونو کې د دوو شیانو یادونه شوې ده: الله تعالی فرمایي چې انسانان او پېریان یې پېدا کړي دي، د دوو ختیځونو او دوو لویدیځونو رب دی، او هغه ذات دی چې دوه سمندرونه یې سره یوځای کړي دي چې پر یوبل هیڅ تېری نشي کولای او له دواړو سمندرونو نه ملغلري او مرجان راوځي؛ له دې امله چې مخکې او وروسته د دوو دوو شیان شوې ده د دوو ختیځونو او لویدیځونو یادونه د قرآن کریم اعجاز څرګندوي. دغه راز که په درېیم ایت کې وګورو هلته بیا مخکې او وروسته د جمعې صیغې ذکر شوې دي، الله تعالی فرمایی: فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ * عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ *أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ * كَلا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ * فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ * عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ ژباړه: نو دا کافران له څه امله ستا په لور ځغلېدونکي دي، چې له ښي او کیڼ لوري ډلې ډلې ناست دي، آیا د دوی هر کس هیله لري چې چې نعمتونو والا جنت ته به ننوېستل شي؟، هیڅکله نه، بې شکه دوی مو له یو داسې شي پیداکړي چې دوی پرې پوهيږي، نو نه، زه قسم کوم د ختیځونو او لویدیځونو په رب چې موږ بالکل قادر یو، په دې کار چې د دوی بدل کې ترې غوره خلک راولو اوموږ بایلونکي عاجز نه یو.

په پورتني آیاتونو کې ختیځ او لویدیځ په بېلا بېلو صیغو ذکر کول د قرآن کریم د ستر بلاغت او فصاحت څرګندونه کوی، او دغه راز د ځمکې ګردش، ګڼ شمېر ختیځونه او لویدیځونه او د ځمکې کرویت ترې په څرګند ډول ثابتیږی چې دا د قرآن کریم ستره معجزه ده.

عزام  

مندرونو ترمنځ مائعي پردې

مندرونو ترمنځ مائعي پردې

 (وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخاً وَحِجْراً مَّحْجُوراً) [الفرقان: 53] (او دى هغه ذات دى چې دوه سمندرونه يې خوشې کړي چې دا يو ډېر خوږ خوندور دى او دا بل مالګين تريخ او د دواړو ترمنځ يې يوه پرده واچوله او يو بند چې منع کړې شوى دى)
په دې ايت کې الله تعالى د خپلو نعمتونو يادونه کوي، د خوږ نهر  او تريخ سمندر  ترمنځ هغه پرده يادوي چې يو بل منع کوي اودځمکې پرمخ د اوبوتوازن ساتي ، په ايت کې د (بَرْزَخاً) او (حِجْراً ) توري راغلي دي ، برزخ هغه پردې ته وايي چې د خوږ خوندورسيند او تريخ مالګين سمندرترمنځ واټن ساتي او حجر بند ته واى . فيروز آبادي(رح)  فه خپل کتاب معجم القاموس المحيط کې وايي: "الحَجْرُ: المَنْعُ، (حجر منعي ته وايي) عرب وايي: نشأَ في حِجْره أي: في حِفظِه" (په ساتنه کې يې رالوى شو)
ابن کثير (رح) د همدې ايت په تفسير کې وايي: الله تعالى هغه ذات دى چې دوه سمندرونه ( خوږې او ترخې اوبه)  يې پيدا کړې لکه سيندونه ،چينې اوکوهيان ، چې همدا خوږ سمندر دى،  اود دواړو ترمنځ يې بند پېدا کړى ترڅو يوله بل نه وساتل شي
پلټونکو تر اوږدې پلټني وروسته په سمندر کې مائعې پردې کشف کړې دي چې د خوږو اوبو او تريخ سمندر ترمنځ واټن راولي، دوى وايي دا معلومات د انسان په ژوند کې ډېر نه وي او دعجائبو طبعياتو څخه دي ،خو دې حقيقت ته الله تعالۍ په سلګونه کاله وړاندې اشاره کړې ده، هغه جل جلا له فرمايي چې موږ خوږ خوندور نهر او مالګين تريخ سمندر پيدا کړل او د دواړو ترمنځ مو يوه پرده واجوله او يو بند ترڅو يو له بل نه منع  شي. اوس په عملي ډول ثابت شوي چې د سمندر اوبه پرته له کوم تجاوز نه نهرونوته ننوځي او د همدې کلکې پردې له لارې خپل توازن ساتي.
دغه راز څرګند شوي چې د ځمکې پرمخ د ټولولويوسمندرونو ترمنځ مائعي پردې دي، د بيلګې په ډول هغه نقطه چې سور سمندر ګى او هندې سمندر سره يوځاى کوي د باب المندب په تنګه دروازه کې ده، هغه يوه اوږده سيمه ده چې د دواړو سمندرونو ترمنځ يوشمير کلو متره واټن لري همدا د برزخ سيمه ده،  دا راز هر سمندر د بل سره پردې لري او هيڅکله نه سره يوځاى کيږي
الله تعالى فرمايي: (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ) [الرحمن: 19-20]. (هغه (الله) دوه سيندونه داسې بهولي چې سره نښتي دي خو ترمنځ يې يوه پرده ده چې يو پر بل نه ور ګډيږي) مرج ګډيدلو او برزخ پردې ته واي، اوس دانځورونو اخيستلو اوپلټنو وروسته څرګنده شوې ده چې هر سمندر د بل سره واټن لري چې له امله يې د اوبو په جريان کې ګډون رامنځ ته کيږي، توازن ساتي او د يو بل سره ګډيږي خو عجيبه داده چې په زرګونه کلونو تېريدو بيا هم سمندر د خپلو ځانګړتياوو سره سم روان دى هيڅ ډول بدلون پکې نه راځي او دا د الله تعالى د سترې واکمنۍ يو لوى دليل دى.!!!

عزام  


دحنفي سړي لمونځ په غيرحنفي پسې

دحنفي سړي لمونځ په غيرحنفي پسې


پوښتنه :  دحنفي المسلک مقتدي لمونځ په غيرحنفي المسلک امام پسې روادى اوکه يه ؟


مستفتي:عبدالاحد


ځواب :    هو!روادي ،خوچې داختلاف ځايونوته پاملرنه کوي .


ماخذه :فتاوى حقانيه ٣/١٣٤
في سنن ابي داود١/٣٤٣حقانية
عن ابي هريرة قال قال رسول لله صلى الله عليه وسلم الجهادواجب عليکم مع کل اميربراکان اوفاجرا والصلوة واجبة عليکم خلف کل مسلم براکان اوفاجراوان عمل الکبائروالصلوة واجبة على کل مسلم براکا ن اوفاجراوان عمل الکبائر .
في الردالمحتار١/٥٦٣(سعيد)
واما الاقتداء بالمخالف في الفرو ع کالشافعى فيجوزمالم يعلم منه مايفسدالصلاة على اعتقادالمقتدى عليه الاجماع __والذي يميل اليه القلب عمدم کراهة الاقتداء بالمخالف مالم يکن غيرمراع في الفرائض لان کثيرامن الصحابة والتابعين کانوائمة مجتهدين وهم يصلون خلف امام واحدمع تباين مذاهبهم
وفي غنية المستملى بشرح منية المصلي ٤٤٠(حقانيه)
واماالاقتداء بالمخالف في الفروع کالشافعي فيجوز مالم يعل منه مايفسدالصلوة على اعتقادالمقتدي عليه الاجماع وانمااختلف في الکراهة قيل يکره وقيل لايکره حرى قالو الوشاهدمن الشافعي انه افتصدثم غاب عنه ثم راه يصلي يجوزله الاقتداء امالوعلم منه المقتدي مايفسدالصلوة في العتقادالامام کماروراى الشافعي مس ذکره اوامراته وصلى ولم يتوضا هل يجوزله الاقتداء به فالاکثرعلى انه يجوزوهوالاصح واختارالهندواني وجماعة منهم صاحب النهاية عدم الجوازلان اعتقادالامام انه ليس في الصلوة ولابناء على المعدوم قلناالمقتدي يرى جوازهاالمعتبرفي حقه را نفسه لاراى غيره والله اعلم.
وفي الهندية ١/٨٤(رشيديه)
والاقتداء بشافعي المذهب انمايصح اذاکان الامام يتحامي مواضع الخلاف بان يتوضامن الخارج النجس من غيرالسبلين کالفصدوان لاينحرعن القبلة انحرافافاحشاهکذافي النهاية والکفاية في باب الوتر.


والله سبحانه وتعالى اعلم
حرره:محمداکبرعظيمي
٢٧-٦-١٤٣١هـ




د امام ابوحنيفه رحمه الله لنډه پېزندنه

امام اعظم صاحب څوک د کوم ځای او مکمل معلومات راکرئ مننه

عمران

ځواب

بسم الله الرحمن الرحيم

امام ابوحنيفه رحمه الله چې اصلي نوم يې نعمان ، کنيت يې ابوحنيفه د پلار نوم يې ثابت ؤ ، د هجرت په ۸۰ کال د عراق د کوفې په ښار کې زږيدلی دی ، د امام صاحب د پلار د اصلي وطن په باب دوه مشهور روايتونه دي :

اول داچې : د پلار اصلي وطن يې افغانستان دی وروسته يې کوفې ته هجرت کړی دی ، دوهم قول دا دی چې د امام صاحب اصلي وطن فارس (ايران) دی او وروسته يې کوفې ته هجرت کړی دی مګر ډيرو تاريخ ليکونکو ويلي دي چې د ابوحنيفه پلار اصلاً د افغانستان په کابل کې زږيدلی دی [۲ ]  .

د امام صاحب زده کړه :

امام ابوحنيفه د ښه اسعداد او فکر خاوند ؤ چې په سبق کې په بيړه مخ پر وړاندې روان شو ،عربي ژبه او ادب يې پوره زده كړل، احاديث يې روايت کړل ،او وروسته له دې يې د كلام علم ترلاسه كړ تردې چې پدې علم كې لوړې پوړۍ ته ورسېد او د بې لارو ډلو له سرخېلو سره به يې په عقيدوي مسائلو كې مجادلې او مباحثې كولې چې تل به پكې بريالې راووت، وروسته يې فقهې ته مخه كړه او د حماد بن ابي سليمان په حلقه كې ورګډ شو ان تردې چې ۱۸كاله يې ورسره تېر كړل. امام صېب  به هركال د حج فريضه ترسره كوله آن تردې چې ځينې پوهان وايي چې امام صېب ۵۵ځله د حج فريضه ادا كړې وه. د امام صاحب دا سفرونه هغه دې ده ته اړ كړ چې د بېت الله الحرام او نبوي مسجد له فقهاؤ پوهانو سره وګوري او د هغوي له پوهو څخه برخمن شي، له هغوي څخه نبوي احاديث ترلاسه كړي، فقهي مسائل ترې وپوښتي، او د هغوي له درس او تدريس څخه ګټه پورته كړي، پدې ډله كې چې هغه له چا سره كتلي او د هغوي له پوهې څخه يې ګټه اخيستې نوموړې تابعي عامر الشعبي (۱۰۳هجري- ۷۲۱)، عكرمه مولى ابن عباس (۱۰۵هـ- ۷۲۳)، نافع مولىبن عمر (۱۱۷هـ – ۷۲۵) او زېد بن علي زېن العابدين (۱۲۲هـ – ۷۴۰) دي. ځيني پوهان د امام صاحب ښوونكي آن تر ۴ زرو پورې رسوي، امام صاحب له تابعينو څخه ؤ، هغه پدې مانا چې ده په خپل ژوند كې د پېغمبر صلى الله عليه وسلم له سپېڅلو اصحابو سره كتنې شوي او د هغوي له ويناؤ څخه يې ګټه ترلاسه كړې، له هغوي څخه يې مبارك احاديث روايت كړي، لكه انس بن مالك، عبدالله بن ابي او سهل بن سعد او ابو الطفيل عامر بن وائله رضي الله عنهم.

د انس رضی الله عنه سره د امام ابوحنيفه په کتنې باندې د جمهورو اهل علمو اتفاق دی .

ابوحنيفه رحمه الله  د حنفي مذهب مؤسس دی :

امام ابوحنيفه د درس او سبق ويلو وروسته په تدريس او د علم په خپرولو پيل وکړ د اسلامې فقهې اساس يې کيښود ، د فقهاؤ څلويښت کسيزه هيئت يې وټاکلو ، چې د قرآن او سنتو څخه به يې د اسلامې شريعت مسائل را ايستل چې بلاخره يې د حنفي فقهې د شرعي مسائلو يوه لويه مجموعه تياره کړله .

د امام ابوحنيفه په پوهه د امت اتفاق دی :

د رياض جيد عالم شيخ محمد صالح المنجد په خپل سايت الاسلام سوال او جواب کې د امام ابوحنيفه رحمه الله په اړه ليکي :

الإمام أبو حنيفة النعمان بن ثابت الكوفي إمام من أئمة المسلمين ، اتفق أهل العلم على إمامته وجلالة قدره . قال علي بن عاصم : لو وزن علم أبي حنيفة بعلم أهل زمانه ، لرجح عليهم . وقال ابن المبارك : أبو حنيفة أفقه الناس . وقال الشافعي : الناس في الفقه عيال على أبي حنيفة . وقال الخريبي : ما يقع في أبي حنيفة إلا حاسد أو جاهل . قال الذهبي رحمه الله : ” الإمامة في الفقه ودقائقه مسلمة إلى هذا الإمام ، وهذا أمر لا شك فيه. وسيرته تحتمل أن تفرد في مجلدين ، رضي الله عنه ، ورحمه . توفي شهيدا مسقيا في سنة خمسين ومئة ” انتهى . راجع : “سير أعلام النبلاء” (6 /390-403)

يعنې : علی بن عاصم وايي : که د ابوحنيفه علم د زماني د اهل سره پرتله شي د ابوحنيفه علم به ور باندې وزمين شي .

ابن المبارک وايي : ابوحنيفه پوه ترين د خلکو ؤ ، امام شافعي وايي : د خلکو پوهه  د امام ابوحنيفه د پوهې په نسبت د هغه د عيال مثال لري .

الخريبي وايي : څوک چې د ابوحنيفه مخالفت کوي هغه يا کينه او حسد کوي او يا جاهل دي .

د علم حديث مؤسس امام الذهبي رحمه الله وايي : د ابوحنيفه په پوهه ، دقت او امامت کې هيڅ شک نشته او يو مسلم حقيقت دی .

د هغه مکمل سيرت په دوو جلدونو کې بيان شوی دی ، الله د ده څخه راضي شي ، د الله رحمت دې وي په ده باندې هغه په ۱۵۰ هجري سنه کې شهيد وفات شو ( تر ورستی سلګۍ د دين د قیام او نصرت په جد و جهد کې ؤ ) .

“سير أعلام النبلاء” (6 /390-403) نقل من موقع الاسلام سوال جواب

امام ابوحنيفه رحمه الله د نورو امامانو مشر ؤ :

امام ابوحنيفه (رح) په ۸۰ هجري سنه کې پيدا شوی دی او حضرت امام مالک (رح) په ۹۵ هجري سنه کې پيدا شوی دی او حضرت امام شافعي (رح) په ۱۵۰ هجري سنه کې پيدا شوی دی او حضرت امام احمد بن حنبل (رح) بيا په ۱۲۶ هجري سنه کې پیدا شوی دی .

ابوحنيفه د څلورو امامانو مشر او د اسلامې امت اولين مجتهد بلل کيږي ، حنفي مذهب يوازنی مذهب دی چې په دور عثماني کې يې په ټول اسلامې امت ۶۰۰ کاله حکم کړی دی همدا وجه ده چې دا مذهب نظر دريو نورو مذاهبو ته زيات پيروان لري .

اللجنة الدائمة (عربستان ) په اړه ليکي :

ومذهب الإمام أبي حنيفة رحمه الله قد يكون أكثر المذاهب انتشاراً بين المسلمين ، ولعل من أسباب ذلك تبني الخلفاء العثمانيين لهذا المذهب ، وقد حكموا البلاد الإسلامية أكثر من ستة قرون ، ولا يعني ذلك أن مذهب أبي حنيفة رحمه الله هو أصح المذاهب أو أن كل ما فيه من اجتهادات فهو صواب . فتاوى اللجنة الدائمة 5/56

اسلامې امت ته د امام ابوحنيفه ورستی وصيت :

( إذا صح الحديث فهو مذهبي ) . ( ابن عابدين في ” الحاشية ” 1/63 )

يعني کله چې تاسې ته صحيح حديث ثابت شو ، نو په هغه عمل کویء ځکه چې دغه زما مذهب دی .

( لا يحل لأحد أن يأخذ بقولنا ما لم يعلم من أين أخذناه ) . ( ابن عابدين في ” حاشيته على البحر الرائق ” 6/293 ) .

د هيچا د پاره جايزه نه ده چې زما په قول فتوی ورکړي حال دا چې ده ته ددې علم نه وي چې دا قول مې له کومه ځای څخه اخيستي

ياهغه کس چې زما په دليل نه پوهيږي مناسبه نه ده چې زما په قول فتوا ورکړي .

( إذا قلت قولا يخالف كتاب الله تعالى وخبر الرسول صلى الله عليه وسلم فاتركوا قولي ) . ( الفلاني في الإيقاظ ص 50 )

کله مو چې زما کوم قول د قرآن او سنتو خلاف و ليد هغه پريږدئ په قرآن او سنتو عمل وکړئ .

و الله سبحانه وتعالی اعلم

آن لاين اسلامې لارښود

[۲ ] امام اعظم په اصل کې د کابل او د هغه د اصل په باب په ډېرو تاريخي ماخذ تذکرو او مناقبو کې راغلی دی چې مشهور يې دا دي:

الخېرات الحسان في مناقب الامام الاعظم ابوالحنيفه النعمان: د حجاز د مفتي علامه ابن حجرالهيتمی تاليف: چې په ۹۷۳ هـ کې مړ دی.

مناقب الامام ابو حنيفه د ابوالمويدالموفق المکي تاليف چې په ۵۱۸ هـ کې مړ دی

مناقب ابي حنيفه: د ابن البزازالحنفي الکردري چې په ۸۲۷ هـ کې مړ دی.

الدرمنظم في مناقب الامام الاعظم: د نوح افندي چې په ۱۰۷۰ هـ کې مړ دی د دې کتاب خطي نسخه د مصر د الازهر د کتابتون په ۳۳۸ لمبر کې قيد دی.

العقود الجماد في مناقب ابي حنيفه نعمان: د صالح دمشقي چې خطي نسخه يې د مصر د الازهر په کتابتون کې شته

لغتنامه: د دهخدا تاليف ا – ر ۴۳۹ مخ.

سکةالفضلا: ۱۲ مخ. (نور په ۳۱۸ مخ کې)



د کافر سره مينه او محبت جايز دی ؟

په اسلام کې د الله جل جلا له  سره مينه او د هغه د رسول الله صلی الله عليه وسلم  سره د مسلمان مينه له واجباتو څخه ده ځکه چې د الله جل جلا له  او د هغه د رسول الله صلی الله عليه وسلم  سره مينه د دين آساس بلل کيږي .

 قال الله تعالی : وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (البقرة 165 ) (او هغه کسان چې (پر الله ) ايمان لري د دوی مينه د الله سره ډيره زياته ده ).

او د رسول الله صلی الله عليه وسلم  سره محبت کولو په اړه فرمايي :

قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ ( ال عمران 31)

(ووايه (ای محمده ) !: کچيرې تاسې له الله سره محبت لرئ نو زما پيروي وکړئ چې الله له ستاسې سره محبت وکړي) .

همدارنګه رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فرمايي : لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَلَدِهِ وَوَالِدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ . (المسلم ۴۴ ) .

(ستاسې نه څوک تر هغه پورې د کامل ايمان څښتن نشي کيدای څو پورې زه ور ته له خپل پلار ، اولاد او ټولو خلکو محبوب نشم )

او همدارنګه مسلمان به د الله جل جلا له  د رضا په خاطر له صالحو مؤمنانو سره محبت ساتي او د هغه ملګرتيا به کوي .

الله جل جلا له  فرمايي : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ (التوبه ۱۱۹)

(ای مؤمنان له الله څخه وويريږی او له صالحانو خلکو سره ملګري شی ).


مسلمان به د الله جل جلا له د دوښمنانو سره دوستي او محبت نه کوي ځکه چې د هغوی باطل عقائد ، نا مشروع کړنې به يې د ګمراهۍ طرف ته مايل کړي ، او مسلمان به د الله جل جلا له  د دوښمنانو سره د هغه د رضا په خاطر بغض کوي او له هغوی څخه به بيزاري اعلانوي ځکه چې دا طريقه د رسولانو عليهم السلام او د هغه د پيروانو وه .

الله تعالي فرمايي:« قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ » (الممتحنه 4 ) 

(يقيناً چې تاسې لره د ابراهيم او د هغو کسانو په چال چلند کې چې له هغه سره وو ، ښه نمونه (او طريقه ) ده ، کله چې دوی خپل قوم ته وويل : بې شکه مونږ له تاسې او له هغه څه نه چې تاسې پرته له الله څخه عبادت کوئ بيزاره يو ، مونږ تاسې څخه منکران شوي يو او زمونږ او تاسې تر مينځ تل تر تله دښمني را مينځته شوې ده څو پر واحد الله ايمان راوړئ ).

او فرمايي:« لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » «مجادله/22»

(هيڅکله به دا و نه مومې ، کوم خلک چې پر الله او آخرت ايمان لرونکي دي چې هغوی له هغو خلکو سره مينه کوونکي اوسي چې د الله او د هغه د رسول مخالفت يې کړی دی ، که څه هم د هغوی پلرونه وي يا يې زامن وي او يا يې وروڼه وي او يا يې ټبر او کورنۍ وي . دا هغه کسان دي چې الله د دوی په زړونو کې ايمان خوندي کړی دی او له خپل لوري د يو روح په ورکولو سره يې دوی پياوړي کړی دي ).

همدارنګه فرمايي :« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ » «ممتحنه/1»

(ای مؤمنانو ! زما دوښمنان او خپل دوښمنان په دوستۍ مه نيسئ ( په داسې توګه ) چې دوی ته د دوستۍ پيغام و لېږئ ، حال دا چې هغوی د هغه څه نه چې تاسې ته له حق (دين) څخه راغلی دی منکران دي) .

د پورته لارښوونو په رڼا کې مسلمان ته جايزه نه ده چې د الله جل جلا له  د دوښمنانو سره مينه او دوستي ولري .

مګر د کفارو سره په دې خاطر نرمي کول چې زړه یې د اسلام طرف ته مايل شي باک نه لري .

همدارنګه د غير مسلمو سره په مباح معاملاتو کې عدل ، وفا او رښينولي کول پکار دي

الله جل جلا له  فرمايي : [ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ] [المائدة:8]

( ای مؤمنانو ! شی قايم د الله تعالی د پاره ګواهي ورکونکي په انصاف او د کوم قوم د دوښمنۍ په وجه انصاف مه پريږدی عدل کوﺉ دا خبره ډيره نږدې ده تقوی ته او ويره کوﺉ له الله نه او کوم اعمال چې تاسې يې کوی الله تعالی په هغه باندې ښه خبر دی ) .

او همدارنګه د هغوی سره د خپلوی پالل جايز دي په حديث شريف کې راغی دي : وعن أسماء بنت أبي بكر رضي الله عنهما قالت : قدمت عليَّ أمي وهي مشركة في عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم فاستفتيتُ رسول الله صلى الله عليه وسلم ، فقلت : إن أمي قدمت وهي راغبة أفأصلها ؟ قال : ” نعم ، صِلي أمك ” . رواه البخاري ( 2477 ) ومسلم ( 1003 ) .

بی بی اسماء د ابوبکر رضی الله عنه لور وايي : د رسول الله صلی الله عليه وسلم  د حيات په وخت کې زما مور مشرکه وه ، هغه زمونږ لره راغله له رسول الله صلی الله عليه وسلم  نه مې و پوښتل چې : مور مې کور ته راغلی او هغه زما څخه د (نېکۍ او هديې ) هيله لري .

آيا له هغې سره صله رحمي وکړمه ؟ رسول الله صلی الله عليه وسلم  وفرمايل : هو ، له مور سره دې صله رحمي وکړه (د هغې د خپلوی حق ادا کړه ) .

نور د هغوی سره دوستي او محبت کول ، د هغوی سره په ديني او مذهبي شعائرو او مراسمو کې کډون او مشابهت کول حرام دي .

و الله اعلم

آن لاين اسلامې لارښود




د موسيقي اوريدل څه حکم لري او په دې حالت کې مرګ څنګه دی ؟

د اسلامی لارښود محترمو مسولینو ته اسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته محترمو که مهربانی وکری او راته ووایی چی موسیقی د اسلام له نظره خه حکم لری مو سیقی از نظر اسلام

احمدالله

اسلام عليکم ورحمة الله وبرکاة دیره زیاته مننه چی تاسو زموږ سوالونو ته جواب راکوی الله پاک ج دی اجر در کړی زما پوښتنه داده چی اوس شرک کوم شیان دی او که میزیک اوریدل حرام دی که د میوزیک اوریدولو په حال کی مړ سی نو څه شی یی حکم دی دیره مننه؟

ثواب رحمي

ځواب

بسم الله الرحمن الرحيم

د موسيقي اوريدل په قرآن ، سنتو او د امت په اجماع حرام دي :

قال الله تعالی : وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه بِغَيْرِ عِلْمٍ ِ  وَيَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ (لقمان 6 ) .

د ابن مسعود رضی الله عنه څخه د لهو الحديث په اړه وپوښتل شول هغه يې په اړه داسې فرمايلي :

قال : الغناء و الله الذي لا إله إلا هو – دری ځله يې دا کلمات تکرار کړل  چې پر الله قسم د لهو الحديث نه مراد سندرې او موسيقي ده .

قال ابن عباس رضي الله عنه : هوالغناء،وقال مجاهد رحمه الله: اللهوالطبل (تفسيرالطبري) وقال الحسن البصري رحمه الله: “نزلت هذه الآية في الغناء والمزامير” (تفسيرابن كثير). قال ابن القيم رحمه الله: “ويكفي تفسيرالصحابة والتابعين للهو الحديث بأنهالغناء .

غنا سندرو ته وايي چې له درواغو،فحشآء او عشق بازۍ ته جذب او نور لهو لعب پکې وي او مزامير د موسيقی آلات يا سندری + د موسيقی آلات ته وايي .

ولی په دې کې شک نشته چې ځنې کسان موسيقي ته د روا والي دلائل لټوي ځکه د دا ډول کسانو په اړه رسول الله صلی الله عليه وسلم له  پخوا څخه وړانديز کړي دی او فرمايي :

ليكونن من أمتي أقوام يستحلون الحرو الحرير والخمر والمعازف، (البخاری 5590 )

ژباړه : يقيناً زما په امت کې به داسې کسان پيدا شي چې دوی به د زنا فاحش عمل ،ابريشم ،شراب،ساز او موسيقي حلال بولي .

د موسيقی ټول آلات حرام دي  بغير له دف يا چمبه او يا دائره څخه هغه هم د ښځو د پاره د خاصو شرايطو په چوکات کې په نکاح كې چې د خاصو شرايطو بيان به ان شآءالله وروسته خپور شي .

او همدارنګه په اختر کې د وړو نجونو سندرې د غيرت او شهامت د تشويق د پاره نه د فحشاء ، يارۍ ، عشق بازۍ د جذب د پاره په دليل د لاندې حديث شريف  :

عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: دَخَلَ عَلَيَّ رَسُولُ الله صلی الله عليه وسلم وَعِنْدِي جَارِيَتَانِ، تُغَنِّيَانِ بِغِنَاءِ بُعَاثَ، فَاضْطَجَعَ عَلَى الْفِرَاشِ وَحَوَّلَ وَجْهَهُ، وَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ فَانْتَهَرَنِي، وَقَالَ: مِزْمَارَةُ الشَّيْطَانِ عِنْدَ النَّبِيِّ صلی الله عليه وسلم ؟ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ رَسُولُ الله صلی الله عليه وسلم فَقَالَ: «دَعْهُمَا». فَلَمَّا غَفَلَ غَمَزْتُهُمَا فَخَرَجَتَا. (بخارى:949)

ژباړه : ام المومنين عايشه رضی الله عنها وايي : (د اختر په ورځ ) دوو وړو نجونو زمونږ په کور کې د بعاث د جګړی سندرې ويلې چې دا مهال جناب رسول الله صلی الله عليه وسلم راغی او د آرام  د پاره خپل استراحت ځای ته لاړ او مباركه چهره يې تغير کړه .څو لحظې وروسته ابوبکر رضی الله عنه کور ته راغی او ددې صحنې په ليدلو يې زه سرزنش کړمه او ويې فرمايل : د پيعمبر په کور کې د شيطان آواز ؟ رسول الله صلی الله عليه وسلم ابوبکر ته مخ واړولو او يې فرمايل : هغوی پر خپل حال پريږده . عايشه رضی الله عنها وايي : وروسته له دې چې ابوبکر رضی الله عنه په بل کار مشغول شو ، ما په اشاره سره هغوی ته وويل چې ځئ لاړې شئ . او هغوی لاړې .

نو اوس تاسې وواياست چې پورته حديث شريف د ننۍ بې شرمه او فاحشې موسيقۍ چې زمونږ د ځوان نسل د اخلاقي ، علمي او اقتصادي زوال سبب شوی ده د جواز او رواوالی دليل جوړيدای شي  ؟ نه هيڅکله هم نه .

حتې کوم بدعتي صوفيان چې د نعت ذکر وغيره لپاره د موسيقۍ آلات کاروي حرام دي هنديه يې په اړه ليکي :

السماع وقول و رقص الذی يفعله المتصوفة فی زماننا حرام لایجوز القصد الیه والجلوس علیه وهو الغناء والمزامير سواء .

كَذَا في التَّتَارْخَانِيَّة قال رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى السَّمَاعُ وَالْقَوْلُ وَالرَّقْصُ الذي يَفْعَلُهُ الْمُتَصَوِّفَةُ في زَمَانِنَا حَرَامٌ لَا يَجُوزُ الْقَصْدُ إلَيْهِ وَالْجُلُوسُ عليه وهو وَالْغِنَاءُ وَالْمَزَامِيرُ سَوَاءٌ (فتاوی هنديه 5/351 ) .

لکه مخکې مو چې وويل ځنې کسان د موسيقي د رواوالی کوښښ کوي ، کتابونه يې ليکلي دي ، بيانونه کوي ، او ددې کتابونو څخه يو نمونه په بينوا پاڼه کې د اسلام او موسيقۍ په نوم کتاب دی چې سراسر د اسلام خلاف .

ددې ډول کتابونو او ليکنو  په رد کې تاسې دغه لاندې کتاب ولولئ :

د موسيقي مکمل بيان د پاره دغه کتاب د موسيقۍ حرمت په کتاب الله سنتو او اجماع سره خپل کمپيوټر ته ښکته کړئ

و الله سبحانه وتعالی

آن لاين اسلامې لارښود



د سوېلي افريقا يونليک


ژباړه: مولوي نورالله عزام
د سوېلي افريقا يونليک
ليکنه: مفتي محمد تقي عثماني:
د افريقا لويې وچې سويلي ګوټ جنوبي افريقا ته د اسلام رڼا خپرېدل او د هغه ځای مسلمانانو ټينګ عزم او د دين په لار کې کم سارې سرښندنې رښتياهم چې له حيرانتيا او عبرته ډک داستان لري ، د دې هېواد مسلمانانو کلک هوډ او پياوړې عقيده د نړۍ په ګوټ ګوټ کې د اسلام خپرولو او ساتلو په موخه د مسلمانو اسلافو د بې سارې قربانۍ يوه څرګنده بېلګه ده.
دا هېواد د افريقا لويې وچې پر سويلي څنډه تر ټولو وروستی هېواد دی، ، شمال ته يې \"بوتسوانا\" او ختيځ ته يې \"زيمبابوې\" او هندي سمندر دی او پر لوېديځ او سويل يې اتلانتيک سمندر را څرخېدلی دی.
سويلي افريقا د دې وچې تر ټولو ډېر پرمختللی هېواد دی، جوهانسبرګ، پريټوريا، ډربن او کيپ ټاون يې هغه ښارونه دي چې په لوړو سترګو د اروپا او امريکا له پر مختللو او لويو ښارونو سره سيالي کوي، خو له بده مرغه دا هېواد لسګونه کاله د توکميزو شخړو په تيارو کې ډوب و، او د دې ځای نوي سلنه ۹۰٪ تورپوستي افريقايان د لس سلنه سپين پوستو ګوريانو له خوا د تاريخ تر ټولو سختو شکنجو او تېري ښکار ول چې بالاخره تورپوستو د \"نيلسن منډيلا\" په مشرۍ د ګوريانو له منګولو او تېرې ځان خلاص کړ او په ټاکنو کې يې بری تر لاسه کړ.
\"نيلسن منډيلا\" چې د آزادۍ تر مزله کوم اوږد صبر او له ازموينو ډک پړاوونه وګالل رښتيا هم چې د يو عادي انسان له وسه لوړ کار دی ، نوموړي د خپل ولس د ازادۍ لپاره اووه ويشت کاله يواځې په زندان کې تېر کړل او د خپل ژوند ټولې لوړې ژورې يې په خپل کتاب \" The Long Walk To The Freedom\" (ازادۍ ته اوږد مزل) کې ليکلي دي.
ددې هېواد اصلي وکړي تورپوستي قبائل دي. په ۱۷۰۰ ز کال کې د هالينډ \"ډيچ\" قوم پر سويلي افريقا او دغه راز \"ملايا\" او هغې ته څېرمه ټاپوګانو خيټه واچوله، د دې ټاپوګانو زياتره وګړي مسلمانان ول چې تل به يې له همدې ځايه دازادۍ او جهاد تکبيرونو غږ پورته کولو، او بيا به ډيچ قامونو له خپل عادت سره سم تر سختو شکنجو او ربړونو لاندې راوستل، دوی به يې ونېول او بيا به يې خپل غلامان کړل. که څه هم چې مسلمانان به د دوی په لاس کې اسيران او غلامان ول؛ خو له دې ډاره چې شونې ده يو مهال دا خلک د خپلې آزادۍ غږ پورته کړي ډيچيانو سلګونه مسلمانان له خپل ټاټوبي جلاوطنه کړل او د سويلي افريقا ستر ښار \"کيپ ټاون\" ته يې ولېږدول، تر څو دا خلک له خپل ټاټوبې زرګونه مېله لري بې لاس او پښو ژوند تېر کړي، په دې لړ کې په لومړي ځل دوی د \"ملايا\" او خواوشا ټاپوګانو درې سوه مجاهدين ونيول او لاس تړلي يې \"کيپ ټاون\" ته ولېږدول.
دا لومړني مسلمانان وو چې د سويلي افريقا ستر ښار \"کيپ ټاون\" ته ولېږدول شول، هلته به دا سپېڅلي او بې وزله مسلمانان د وسېلې په توګه کارول کېدل ، سخت کارونه به پرې کېدل او ناوړه او بې رحمانه چلند به ورسره کېدلو ، ډيچ واکمن پوهېدل چې د آزادۍ جذبه د دې خلکو په زړونو کې د ايمان د هغه څراغ رڼا ده چې هيڅکله د مړ کېدو نه دی؛ نو له همدې امله به يې هر ډول هڅې کولې چې د خپل دين او ايمان له رڼا يې لري وساتي، لمانځه ته نه پرېښودل خو پرېږده، د ډېچي بادارانو په مخکې ورته د خپلې کلمې ويلو اجازه هم نه وه، درسته ورځ به يې ګران کارونه پرې کول او چاچې به لمونځ يا بل عبادت کاوه؛ نو سخته جزا به يې ورکوله.
خو له دې هرڅه سره سره ډيچيان ونه توانېدل د دې بې وسه او بې وطنه مسلمانانو په زړونو کې د دين ډېوه مړه کړي، دوی خپل دين په خپلې سېنې پورې کلک نېولی و، او په داسې سختوحالاتو کې به يې هم د خپل رب لمانځنه نه پرېښودله ، خدای بخښلو او هوډمنو ملايي مسلمانانو به د ورځې له خدمت وروسته د ستړياوو او کړاوونو د بې تابۍ سره سره د خپلو ساتونکو انتظار يوست، او چې کله به هغوی وېده شول؛ نو له خپلو هستوګن ځايونو به راووتل، غره ته به ولاړل او هلته به يې د شپې په تياره کې خپل رب ته سرونه ټيټول او د ټولې ورځې لمونځونه به يې په يوځای راګرځول، نن د \"کيپ ټاون\" ټول مسلمانان د هغو مظلومو او بې وسه مؤمنانو عبادت ځايونه پېژني چې د شپې په تياره کې به يې خپل رب ته سرونه په سجده کېښودل، ما هم دا ځای وليد، دا د زاړه ښار څخه په ښه لري فاصله د غرونو په منځ کې يو پراخه مېدان دی ، له دې امله چې ډيچيان پوه نشي دوی دا ځای د خپل عبادت لپاره غوره ګڼلی و، د ورځې له سختې ستړيا او ستومانۍ وروسته هره ورځ د دې پاکو مسلمانانو هغه ځای ته ورتلل او خپل رب ته سر ټېټول، داسې ګران او له کړاوونو ډک کار دی چې په يوازې تصور يې هم سترګي اوښکې تويوي او هلته د همدې پر خدای مينو مسلمانانو د عبادتونو او سجدو اثرات اوس هم محسوسيږي.
دوی شاوخوا اتيا کاله د غلامۍ په ځنځېرونو کې همداسې کړاوونه وګالل، په دې ټوله موده کې هغوی نه يوازې دا چې د جمعې لمانځه اجازه نه درلوده بلکې په انفرادي توګه يې هم لمونځ نشو کولی، بالاخره داسې وخت راغی چې برتانوي ګوريانو پر \"کيپ ټاون\" برېد وکړ او غوښتل يې دا سېمه له ډيچيانو څخه ونېسي، هغوی يو ستر لښکر تيار کړ او د \"راس اميد\" تر ساحل پورې را ورسېدل، ګواکې دادی د دوی د کور دروازې ته غله راورسېدل، اوس نو ډيچيانو داسې زړه ورو خلکو ته اړتيا درلوده چې خپل ځانونه قربان کړي او د دوی مخنېوی وکړي، او دې ستر کار ته له سرښندونکو پر دېسې ملايې مسلمانانو پرته بل چاته سترګې نه ور اوښتې ، له همدې امله ډيچيانو له دې بې وزله او بې وسه مسلمانانو غوښتنه وکړه چې له ډيچ قوم سره ودريږي او په جګړه کې برخه واخلي.
لومړنی جومات ودانول:
دا لومړی ځل و چې مسلمانانو د ډيچيانو له خوا يوه اسانتيا تر لاسه کړه، دوی دا موکه د ځان لپاره غنيمت و ګڼله او د ډيچيانو د غوښتنې په ځواب کې د دې پرځای چې د کومې اسانتيا يا پېسو غوښتنه وکړي خپلو بادارانو ته وويل: که څه هم موږ ته ډيچيان او انګريزان دواړه يوډول دي، خو موږ ستاسو لپاره په يوه شرط ځانونه قرباني کوو چې له جګړې پای ته رسېدو وروسته به موږ ته په \"کيپ ټاون\" کې د يوه جومات ودانولو او په هغه کې په جمعه د لمانځه اداکولو اجازه راکوئ، ډيچيانو دا شرط و مانه، او په همدې توګه شلګونه مسلمانانو ځانونه قربان کړل برتانوي ګوريانو ته يې ماتې ورکړه او هلته يې د يوه جومات ودانولو اجازه تر لاسه کړه، دا په سويلي افريقا کې لومړنی جومات و چې بې وزله او بې وطنه ملايي مسلمانانو د خپلو پاکو وينو نذرانې په بدله کې ودان کړ.
دا جومات ما هم ليدلی ، شاوخوا درې سوه کاله دمخه جوړ شوی جومات اوس هم پر هغو بنيادونو ولاړ دی چې سرښندونکو ملايي مجاهدينو پخپلو لاسونو ودان کړی دی ، محراب يې هم پر خپل ځای دی او له دروازو او دېوالونو يې د هغو پاکو مسلمانانو د اخلاص اثرات له ورايه څرګنديږي. د جومات په انګړ کې د کجورو يوه ونه ولاړه وه، په افريقا کې د کجورو ونې نه تر سترګو کيږي، له پوښتنې وروسته مې معلومه کړه چې د کجورو دا نيالګی د دې جومات يو امام د حج له سفره د بېرته راستنېدو پر مهال له مدېنې منورې راوړی و چې اوس خورا دنګه ونه ده.
دا افريقا ته د لومړني مسلمانانو د ورتلو کيسه وه ، په پيل کې مسلمان لږه کي يوازې په \"کيپ ټاون\" ښار کې وو؛ خو وروسته د دوی شمېر زيات شو او له نورو اسلامي هېوادونو هم مسلمانان ور کډه شول، چې اوس په هر ښار کې ښکلي جوماتونه ودان دي، زه د نړۍ ډېرو داسې هېوادونو ته تللی يم چې هلته لږه کي مسلمانان ميشت دي ، خو دسويلي افريقا مسلمانانو دينداري تر نورو هغو ډېره د ستاينې وړ ده، دوی د نورو مسلمانانو په پرتله ډېر دينداره، رښتوني او ډاډه معلومېدل، داسې جوماتونه يې ودان کړي دي چې په ور ننوتلو يې د انسان زړه د خوښۍ احساس کوي، ډېر پاک او هر ډول پرمختللې وسائل پکې کارول شوي دي، په هر جومات کې د مسلمانانو اولادونو لپاره د زده کړي ځانګړي حلقې جوړي شوي دي، د مسلمانانو داسې کور به نه وي چې اولادونه يې د ورځني کار تر پيل د مخه په جومات کې درس و نه وايي، او د هغه ځای مسلمانان خپل اولادونه د لوړو ديني زده کړو لپاره نورو اسلامي هېوادونو ته ليږي، دوی له اسلامي زده کړي تر لاسه کولو وروسته بېرته خپل هېواد ته ستنيږي او هلته ديني خدمتونه کوي. اوس پخپله په سويلي افريقا کې هم يو شمېر سترې مدرسې ودانې شوي دي چې هلته د مسلمانانو اولادونه لوړې زده کړي کوي.
کله چې \"نېلسن منډيلا\" واک ته ورسيد؛ نو مسلمانانو غوښتنه وکړه چې له دې آزادۍ دې دوی هم برخمن کړل شي او د خپلو شخصي قوانينو لکه نکاح، طلاق، ميراث ، وصيت او نورو په اړه دې په رسمي توګه اجازه ورکړل شي، او د مسلمانانو هر ډول ستونزې دې د يو قانون له لارې حل کړل شي، د منډيلا حکومت د دوی غوښتنې په رسمي توګه ومنلې، مسلمانانو يوه قانونې مسوده تياره کړه او د پارلمان تر تاييد وروسته په رسمي توګه د خپلو ديني چارو او لمانځنو اجازه ورکړل شوه. اوس هلته د مسلمانانو بېلابېلو تنظيمونو په ګډه يوه اداره جوړه کړې چې هره پرېکړه يې د همدې ادارې له لارې کيږي.
دا د هغو يوڅو دينداره او هوډمنو پاکو مسلمانانو د سرښندنې برکت و چې اوس د دې هېواد پر هره برخه د ايمان رڼاوې خپرې دي او ورځ تر بلې د مسلمانانو شمېر زياتيږي.

فرهنګ اسلامی


دعاء از قران مجید

دعاء از قران مجید
________________________________________
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِِ
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ 2:186

وهنگامی که بپرسند ترا بندگان من در باره من پس هر آيينه من نزديکم اجابت می کنم دعای طلب کننده را وقتيکه سوالی کند مرا پس بايد قبول کنند حکم مرا و بايد ايمان آرند بمن تا ايشان براه نيک آيند
________________________________________
رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ 2:201
ای پروردگار ما بده ما را در دنيا خوبی و در آخرت خوبی و نگهدار ما را از عذاب دوزخ
________________________________________
رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ 2:250
ای پروردگار ما بريز بر ما شکيبا يی و استوار دار قدم های ما را و مدد ده ما را بر گروه کافران
________________________________________
رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ 2:286
ای پروردگار ما مگير ما را اگر فراموش کرديم يا خطا کرديم
ای پروردگار ما و بار مکن بر ما بار گران چنانکه نهادی آنرا بر کسانيکه پيش از ما بودند
ای پروردگار ما و منه بر ما آنچه نيست طاقت ما را به آن و در گذر از ما و بيامرز ما را و رحم کن بر ما تويی پروردگار ما پس نصرت ده ما را بر گروه کافران
________________________________________
رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ 3:193
ای پروردگار ما هر آيينه شنيديم ندا کننده را( به آواز بلند) ندا می کرد بسوی ايمان که ايمان آريد به پروردگارتان ( پس ) ايمان آورديم ای پروردگار ما پس بيامرز بما گناهان ما را و دور گردان از ما بدی های ما را و بيمران ما را با نيکوکاران
________________________________________
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ 3:194
ای پروردگار ما و بده ما را آنچه وعده کرده ای ما را به واسطه پيغمبران خود و رسوا مکن ما را روز قيامت هر آيينه تو خلا ف نمی کنی وعده را
________________________________________
رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ 7:23
ای پروردگار ما ستم کرديم بر نفسهای خود و اگر نيامرزی ما را و مهربانی نکنی بر ما البته ميباشيم از زيان کاران
________________________________________
رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ 7:47
ای پروردگار ما مگردان ما را با گروه ظالمان
________________________________________
رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ 7:89
ای پروردگار ما فيصله (حکم) کن در ميان ما و در ميان قوم ما براستی و تو بهترين حکم کنند گانی
________________________________________
رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ 7:126
ای پروردگار ما فيصله (حکم) کن در ميان ما و در ميان قوم ما براستی و تو بهترين حکم کنند گانی
________________________________________
رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ 10:85-86
ای پروردگار ما ( نگردان ما را محل عذاب ) زور آزمايی مکن با ما برای گروه ستمگاران و نجات بخش ما را برحمت خود از گروه کافران
________________________________________
رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللّهِ مِن شَيْءٍ فَي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء 14:38
ای پروردگار ما هر آيينه تو ميدانی آنچه پنهان ميداريم وآنچه آشکار ميکنيم و نيست پوشيده بر خدا هيچ چيزدر زمين و نه در آسمان
________________________________________
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ 14:41
ای پروردگار ما بيامرز مرا و مادر و پدر مرا و مسلمانان را روزيکه قايم شود حساب
________________________________________
رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا 18:10
ای پروردگار بده ما را از نزد خود بخششی و آماده ساز برای ما در کار ما درستی ( راه يا بی )
________________________________________
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ 59:10
ای پروردگار ما بيامرز ما را و آن برادران ما را که سبقت کردند بر ما بر ايمان و مگردان در دل ما هيچ کينه به نسبت آنانکه ايمان آورند. ای پروردگار ما هر آيينه تويی بخشاينده با رحم
________________________________________
رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ 60:4
ای پروردگار ما خاص بر تو توکل کرديم و بسوی تو رجوع نموديم و بسوی تست بازگشت همه
________________________________________
رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَاإِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 66:8

ای پروردگار ما تمام ده برای ما نور مارا و بيامرز مارا هرآيينه تو بر هر چير توانايی

د نړی تمدن ورور

فرهنګ اسلامی


1. تروریست کیست؟
2. فکري پوهنه
3. ځوان نسل ته نصیحتونه 


تروریست کیست؟


تروریست کیست؟
در بسیاری از مناطق جهان حقوق مسلمانان تهدید می شود و خونشان را به نا حق می ریزند . اما چناچه مسلمان بر ضد متجاوزان از خود اندک مقاومتی نشان دهند و با دست خالی در مقابل کشنده ترین سلاحها از خود دفاع نمایند، سر و صدای آشنایی بر می خیزد:


"مسلمانان تجاوزگرند...مسلمانان تروریستند ...مسلمانان به جاهلیت گذشته خویش برگشته اند ..."و به تانکها دستور داده می شود که کودکانی را که تجاوزگران را با سنگ می زنند، زیر آتش سنگین خود قرار دهند.اما ظاهرا" رشته این تهمت سر دراز دارد و هرگز پاره نمی شود و هر سر این دروغ در دست گروهی از گروها، اعم از مبلغان مسیحی ،روزنامه نگاران، بازیگران، بازرگانان کتاب و اسلحه و فروشندگان نوارهای کاست و ویدیو سیاستمداران ناپاک و پیروان نادانشان قرار دارد اصرار بر این امر که اسلام تروریست است به قول روانشناسان به یک "فرافکنی روانی" بر می گردد که شخص را وادار می کند تا دیگران را به آن شری که در درون دارد و با آن گناهی که خودش مرتکب می شود، متهم سازد. من در اینجا به ذکر عباراتی که لوقا در انجیلش از مسیح ع روایت می کند بسنده می کنم . عباراتی که تمام ادوار تاریخ صلیبی بر محور آن می چرخد البته ما مسلمانان این عبارت را از ان ((عیسی بن مریم)) نمی دانیم ولی آنها باورش دارند و اجرایش می نمایند و در فضای آن زیسته اند و می زیند،انجیل لوقا از زبان مسیح نقل می کند که:" من آمده ام تا بر روی زمین آتشی افکنم ومن چیزی جز این نمی خواهم که آن آتش برافروخته شو د اما پیش از آن باید از تجربیاتی سخت بگذرم و من چقدر در رنجم تا آن به پایان برسد آیا گمان می کنید که من آمده ام تا بر روی زمین آشتی برقرار کنم ولی من به شما می گویم خیر بلکه آمده ام تا اختلاف افکنم ...و از این پس پنج نفر در یک خانواده به دو دسته تقسیم می شوند سه نفر بر ضد دو نفر و دو نفر بر ضد سه نفر، پدر با پسر، پسر با پدر، مادر با دختر ،دختر با مادر، شوهر با عروس و عروس با مادر شوهر به دشمنی بر می خیزند" البته این عبارت تنها از آن لوقا نیست بلکه متی و یوحنا نیز آنرا تایید می کنند پس هنگامی که دوگانگی در یک خانواده هدفی دینی باشد و آنگاه که نیت سوء به آینده سرزمین بزرگی تعلق می گیرد چه می شود ؟ شام -که سرزمین واحدی بود- به چهار حکومت سوریه، لبنان ،اردن و فلسطین تقسیم می شو د و این نقشه برای تقسیم کردن فلسطبن و لبنان هر کدام به دو حکومت نیز اجرا می شود. چون دوگانگی و از هم جدا کردن به نظر صلیبی ها یک خواست الهی است و وسیله ای است برای کشتار و نیرنگ ومتهم کردن مسلمانان ساکن در جای جای کره زمین به اینکه ضد صلح و آرامش هستند و بر پا کننده آتش جنگند .

__________________________________
د نړی تمدن
فرهنګ اسلامی

فکري پوهنه

بسم الله الرحمن الرحيمhttp://www.dawat610.com/wp-content/uploads/2012/05/ghthg5y56tg54gh5.jpg

ګرانو وروڼو او خوندو ! اسلام عليکم ورحمة و برکاة

په ننۍ حالت کې کوم چې زمونږ کړېدلی ولس ور سره مخامخ دی هغه زمونږ پر مظلوم ولس باندې د نړيوال کفري حشر يرغل دی کوم چې غواړي اسلام له مينځه يوسي ، ټولنه کې فساد او فحشاء رواج کړي ځوان نسل مو د ديني ،علمي ، اقتصادي ، کلتوري او اخلاقي پرمختګ پر ځای د ديني ، علمي ، اخلاقي او اقتصادي زوال سره مخ کړي .

ددې کفري يرغل د اسلام ضد تبلغاتو او د کفارو د فکري جګړي پر وړاندي د فکري مقابلې غوره او بهترين کتاب (فکري پوهنه ) ده چې په دغه کتاب کې د کفري يرغل ټول تبليغاتي وسائل او فکري تبليغات په تفصيل بيان شوي دي .

د ټولو مسلمانانو وروڼو او خوندو په خاص توګه له ځوانانو څخه او په خاصه توګه د پوهنتونو او مدارسو د استاذانو او ګرانو محصلينو څخه هيله کيږي چې دغه کتاب په غور ولولي او د کفري يرغل پر وړاندې ودريږي يا حد اقل خپل ځان د کفري عقائدو ، فساد او د اخلاقي زوال له سخت طوفان څخه وساتي .

د پوهنتونو هغو استاذانو ته چې خپل دين او ولس ته وفادار وي وړانديز کوو چې د محصلينو د فکري اسلامي روزنې تر څنګ د هغوی علمي سويې ته ډير پام وکړي خپل لکچر نوټونه آپډيډ کړي او په نورو هيوادو کې چې د پوهنتونونو محصلين کومې پرمختللی تنالوژی ته لاس رسۍ لري خپل محصلين هم ور سوي .

په څومره اندازه چې استاذ فعال ، پوه او با احساسه وي په همغه اندازه به د محصلينو علمي سويه لوړه وي او که استاذ غافله وي نو محصلين فطرتاً استراحت طلبه وي له خپل علمي دورې څخه په تيزی سره فراغت غواړي خو کله چې فارغ شي پر خپل غفلت او د استاذ په غفلت پوهيږي او سخت پښيمانه کيږي بيا هغه وخت د دعا پر ځای خپل استاذ ته ښيراوي کوي .

له الله تعالی څخه ووېريږي د ولس په ځوان نسل زړه وسوځوئ او د هغوی پر وړاندې خپل مسئوليت ادا کړی .

او هغه محصلين چې د استاذ احترام نه کوي خپل درسونه روزانه نه تکراروي ، کورنی کار نه اجرا کوي د لکچر تر څنګ نوره مطالعه نه کوي له خپل ځان له خپلو والدينو او کورنۍ او له خپل ولس سره خيانت کوي او ددې خيانت پايلې ډيرې خطرناکي دي .

ټول له الله څخه ووېرېږي ځکه چې هغه ته مو ورتګ دی .

خپلو ټولو ديني او دينيوي مسئوليتونو متوجه شي ، د وخت قدر وکړئ ځکه چې وخت په تېږی سره تيريږي .

د کتاب د کښته کولو لپاره دلته کليک وکړئ

آن لاين اسلامي لارښود

کابل – افغانستان



ځوان نسل ته نصیحتونه

ځوان نسل ته نصیحتونه
 
۱- د موراو پلاراحترام کوی ځکه مور تاسی ۹ میاشتی په ګیډه کې دوه کا له په غیږکې او څلور کاله په څنګ کې ساتلی او روزلي یې او همدارنګه پلار مو ستاسو لپاره هر ډول احتیاجونه، تکلیفونه او مسافرت پر ځان اخیستی تر څو اولاد مو په آینده کې ددنیا او آخرت عزت اوآرامی تر لاسه کړی (داسلام د ستر پیغمبر حضرت محمد ص قول دی د مور او پلار مخ ته په خوشحالی کتل د حج او عمری برابر ثواب لری) .
 
۲- د خپل استاذ احترام ساتی چاچې د خپل استاذ احترام  ساتلی  الله پاک  لوړ و در جوته پورته کړي او چا چی د استاذ  بې احترامې کړی  وي که  عالم  هم شي فاضل  به نوی  یعنی په علم که به یې هیڅ برکت نه وی په دنیا او آخرت که به ذلیل او بد بخته وي .
 
 
۳- تقوا، ادب او اخلاقو ته  مو ډیر پام کوی ځکه  له علم سره چی تقوا  ،ادب او اخلاق نه وي له هغه کس څخه به غیر له یو کبرجن ،بدمعاش ځناور بل څه نه جوړیږي .
 
۴- سهار وختی  پاڅیږی  لمونځ  کوی او د قرآنکریم تلاوت کوی بیا خپل درسونه  مطالعه کوی د قرآن تلاوت دوماغ ته انکشاف ورکوی او سهار وختی درس او مطالعه دوماغ ښه برداشت کولای شی .
 
۵- په پنځه  وخته لمانځه او  ټولو دینی  اموروځان کلک  عادت کړﺉ ځکه دځوانۍ عبادت د پیغمبرانو عادت دی ا و خدای ج  ته د تنکیو ځوانانو عبادت او زارۍ د ډیرې خوښۍ وړ دي او دغه کسان به دقیامت د ورځې په سختو ګرمیو کې د خدای ج د عرش تر سیوری لاندی وي .
 
۶- د اسلام  دوښمنان غواړی  چی زمونږ ځوان  نسل  بې  لاری کړی او ددوی  د بې لارې  کولو تګلاری زیات فشار په عیاشی دی پام کوی چی یوه لویشت مو هم بې لارې نه کړی او یا هم د نړی د اوسنی ځل او بل تر تاثیر لاندی را نشی که خدای ج مکړه څوک بې لاری شی نو انجام به یی ډير خراب  وي چی د تل لپاره په دغه پاکه خاوره کې بې لاری او طاغوتی عناصر نسکور او سخت ډبول  شوی دي  .
 
۸- کلکه دينداري ،اخلاق ،ادب د موراوپلار،استاذ او عامو مسلمانانو حقوق يواځې په
 
ديني زده کړه کې زده کيږي نوځکه تاسې اول بايد د دين ضروري احکام زده کړي
 
وروسته چې د نيا هرعصري علم ته لاس اچوي خدای ج دې ستاسې مل او ملګری شي دا
 
به نو نور علی نور وي ځکه زمونږ ولس د اوسنی تنالوجی په برخه کې ډيرورسته پاتی
 
دی زمونږ دواړه سترګی د ستاسې د هڅواو خدمت لپاره انتظار کوي .
 
۹-  د درس  د تکرار لپاره مو چه استاذ کوم کورنی کار(کارخانګی) در کوي ضرور یې کوی ځکه کورنی کار په تاسې واجب او ډیر برکتی دي چی ددرس د زده کړی لپاره یو اساسی جز ګڼل
کیږي .
 
۱۰- پوه شئ چې عاق د استاذ  یا مور  او پلار د دنیا او آخرت  ذلت دی چی عاق ځنو علماؤ له دریو لاندنیو حروفو څخه تشکیل بللی  دی .       
اول حرف (ع) عیب دی  چې  د استاذ عیب ښکاره  کول دي .
دوم حرف (الف)اهانت دی چې استاذ ته اهانت سپکاوی دی .
دریم حرف(ق ) قهر دی چی  په استاذ  باندې قهر  کیدل دی .
په پورتنیو دريو حالاتو کې سړی عاق کیږی چی یوه کبیره ګناه ده .
 
۱۱- دځان لپاره بې کاري  مه غوره کوی ځکه د بې کاره سړی  مغز دشیطان دوکان  وي  او بې کاری لویه بد بختی ده باید خپل وختونه په عبادت،کار،درس او مطالعه تیر کړو.
 
۱۲- بياهم په تاقيد سره درته وايم تاسې ته به د افغان کړيدلي ولس قيادت او داسلام د ستر دين ساتنه او دهغه نورو ته رسول پاتې شي .
پام کوي ددی سترو مسئولتونو لپاره خپل ځانونه سمبال کړﺉ ،ځکه تاسې ته به تاسې ولس درپاتې شي چې پدې ولس کې به ډيرې مظلومې او بې وسه ګونډې وي ، دلته سپره يتيمان دي ،دلته داسې بې وزله کسان دی چې په يوه لمړۍ ډوډی پورې حيران دي .
يواځې په لوی خدای ج توکل کوه الله ج به ستا مددګار وي .
 
دستاسو دکاميابی په هيله

مولوی مجیب الرحمن انصاری (امام جمعه هرات) پست ثابت



  • توبه نصوح
    36:3
    توبه نصوح
    مولوی مجیب الرحمن انصاری (امام جمعه هرات)




  • سحر و جادو
    47:17
    سحر و جادو
    مولوی مجیب الرحمن انصاری (امام جمعه هرات)




  • اخلاص
    40:59
    اخلاص
    مولوی مجیب الرحمن انصاری (امام جمعه هرات)





  • 59:27
    نفس انسان
    مولوی مجیب الرحمن انصاری (امام جمعه هرات)


  • روز قدس
    01:08:7
    روز قدس
    مولوی مجیب الرحمن انصاری (امام جمعه هرات)




شیخ محمد رحیمی: پاسخ به شبهه ازدواج رسول الله (صلی الله علیه و سلم) با ام المومنین عایشه ( رض

ویدیو درباره شناخت اهل بیت به صورت انلاین مشاهد نماید در همین سایت

New Muslim Video

21 سوالهای امور دینی و جوابهای آن -


نفس انسان


تربیت اولاد قبل از تولد تا مرحله جوانی (1)



تربیت اولاد قبل از تولد تا مرحله جوانی (2)


روز قدس


حلال و حرام


دوستی با رسول الله (صلی الله علیه و سلم)


زکات و کیفیت پرداخت و مستحق آن


اخلاص


مقدمات نماز


نقش جوانان در دعوت اسلامی (3)


سحر و جادو


نقش جوانان در دعوت اسلامی (2)


حیا و تأثیرات آن


توبه نصوح


نقش جوانان در دعوت اسلامی (1)


یو لنډ حکایت .دعقیدي درس ورکول د لا إله إلا الله کلمه

یو وخت یوه استاد خپلو شاګردانو ته دعقیدي درس ورکاوه او د لا إله إلا الله په اړه یې معلومات او تشریحات ورکول ، دي استاد له پیشوګانو او مرغانو سره مینه لرله یوه ورځ یې یوه شاګرد طوطي ورته راوړ دوخت په تیریدلو سره د استاد مینه له طوطي سره زیاته شوه آن چې د درس په مهال به یې هم له ځانه سره لاره او تردې پوري چې طوطي د لا اله الا الله کلمه ډیره په خوند زده کړه اوشپه او ورځ به یې دا کلمه ویله .
یوه ورځ شاګردانو خپل استاد په داسي حال کې وموند چې ډیر سخت یې ژړل
کله چې هغوی دژړا دلامل پوښتنه وکړه ده ورته کړه : یوي پیشو زما طوطي مړ کړ
هغوی ورته وویل : ایا په طوطي باندي دومره زیات ژاړې !!
که غواړې موږ به همدا اوس تر هغه ښه اوښایسته طوطي درته راوړو ، استاد ورته وویل : پرطوطي نه ژاړم ، ژاړم پردي چې کله زما طوطي پیشو ونیو نو هغه په چغارو پیل وکړ اوتر مرګه یې چغې وهلي
زما د طوطي لا اله الا الله ډیره ښه زده وه او هرو خت به یې ویله هم خو
کله چې پیشو حمله پرې وکړه نو دا کلمه یې هیره شوه اویواځې چیغي یې پر
خوله پاته شوې ځکه دا کلمه ده یواځي په ژبه زده کړي وه اوزړه ته یې نه وه لویدلې او نه دزړه له تله پرې پوهیده.

اوبیا استاد وویل :
زه ویریږم چې موږ ددي طوطي په څیر نشو په ژوند کې خو لا اله الا الله ډیره وایو او ذکر یې هم کوو او خدای مکړه دمرګ په مهال یې هیره نه کړو ځکه داویره پکار ده چې هسي نه زموږ زړونه هم دهغه طوطي په څیر تش پاته وې ، په دي سره
یې ټولو شاګردانو هم وژړل
اللهم اجعل اخر كلامنا من الدنيا شهادة ان لا اله الا الله وان محمد رسول الله

رالیږونکی منصور افغان

فرهنګ اسلامی


نوری صفحی ته هم ولاړ شی ... به صفحات دیگر هم بردید!
بخاري اوشرح فضل الباري (۲۱) برخه،۳حدیث .
د ماشومانو له پاره څلویښت نبوی حدیثونه
مؤمن‌ واقعي‌ چه‌ كسي‌ است‌؟
حجاب چیست؟
چی بیا څوک ونه وایی چی مسلمان
نتايج بي‌حجابي در ستاره افغان -
د نوروز دورځې تحقیق اوددي ورځې دلمانځلو شرعي حکم -
روژه په اسلام اوساینس کی
خُرمااونوې ساینسي څیړنې-روژه په اسلام اوساینس کی
دمورشیدي دماشوم لپاره په اسلام اوساینس کې
زن مسلمان دارای تمدن و تاریخ است
آیا بهشتیان پروردگارشان را ملاقات می‌کنند؟ -
زنان اهل بهشت
سړی څنګه کولای شي په لمانځه د شيطاني وسوسو څخه ځان وساتي ؟
میزان رحمت خداوند برای هر مومنی به چه چیزی بستگی دارد
دانلود بعضی موارد برای دیزاین وبلاگ که دوستان که خواهش کرده بودن
آیا میدانی؟
خیلی فـوری لطفاً این ایمیل برای هرکسیکه
چگونه از روز ميلاد رسول الله صلى الله عليه وسلم استقبال کرد؟
روزه گرفتن در روز مولود (فتوى)
۱ [۲] ۳ ۴ >>



دوزخ و بهشت پست ثابت


آخرین کسی که به رحمت خدا از آتش بیرون می‌آید

وجود بهشت و جهنم در حال حاضر و مخلوق بودنشان

بهشت و جهنم، صفت آنها و كيفيت ايمان و دليل بر وجود آن دو

اولین کسی که وارد بهشت می‌گردد کیست؟

سدره المنتهی چیست و در کجا قرار دارد؟

اولین غذایی که مؤمنان بعد از دخول به بهشت می‌خورند چیست؟

منازل بهشت و ارتفاع آن چقدر است؟

کیفیت خاک بهشت چگونه است؟

غذای بهشتیان و خوردن و آشامیدنشان در آن

عطر و بوی بهشت چگونه است؟

بلندی و وسعت بهشت

بالاترین منزلت بهشت متعلق به کیست؟

ارتقای درجات فرزندان به درجات پدران

حوریان بهشتی

وصف میوه‌های بهشتی

وسعت سایه‌های بهشتی

کیفیت لباس بهشتیان چگونه است؟

بیست کیفیت فرش‌های بهشتی؟

طول خیمه‌های بهشتیان چقدر است؟

آیا بهشتیان پروردگارشان را ملاقات می‌کنند؟

بهشت قیمت اعمال نیست

بهترین پاداش اهل بهشت خشنودی خداوند و نگاه کردن به ذات حضرت حق است

درجات بهشت

مورد استهزاء قرار گرفتن اهل دوزخ از سوی اهل بهشت

ویژگی اهل بهشت

شفاعت در قیامت

کوثر چیست ؟


اوصاف جهنم به استناد قرآن و سنت نبوی


بسم الله الرحمن الرحيم

 

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏اما بعد ‏:‏

 

در این مقاله به بررسی خلاصه وار سیمای جهنم در قرآن و احادیث صحیح نبوی می پردازیم:

 

الف)سیمای جهنم در قرآن کریم :

 

خداوند تعالی می‌فرماید:

 « فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ »(البقره / 24)

«و اگر نتوانستید که چنین کنید و هرگز نخواهید توانست پس خود را از آتشی که افروزینه آن انسان و سنگ است به دور سازید، آتشی که برای کافران آماده شده است».

 

« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ » (البقره / 161)

«کسانی که کفر ورزیده و در حال کفر مرده‌اند، نفرین خدا و فرشتگان و همه مردمان بر آنان خواهد بود».

 

« أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ »(البقره / 175)

«آنان کسانیند که گمراهی را با هدایت، و عذاب را با آمرزش مبادله و خریداری کرده‌اند چقدر در برابر آتش دوزخ بردبارند».

 

« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ » (آل‌عمران / 91)

«کسانی که کفر می‌ورزند و با کفر از دنیا رخت می‌بندند اگر زمین پر از طلا باشد و آن را به عنوان فدیه بپردازند هرگز از هیچ کدام از آنان پذیرفته نخواهد شد، برای ایشان عذاب دردناکی بوده و یاوری ندارند».

 

« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآَيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا » (النساء / 56)

«بی‌گمان کسانی که آیات و دلایل ما را تکذیب نموده‌اند بالاخره آنها را به جهنم می‌بریم و می‌سوزانیم، هر زمان که پوست بدنشان بریان و سوخته شود آن را عوض می‌کنیم تا مزه عذاب را بچشند، خدا بس توانمند و حکیم است».

 

« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (36) يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ » (المائده / 36-37)

«بی‌گمان اگر همه آنچه در زمین است و همانند آن، مال کافران باشد و آن را برای نجات خود از عذاب روز قیامت بپردازند و بخواهند خویشتن را بدان بازخرید کنند از ایشان پذیرفته نمی‌گردد و دارای عذاب دردناکی خواهند بود * آنان پیوسته می‌خواهند از آتش دوزخ بیرون بیایند، ولی نخواهند توانست، و دارای عذاب دایم و مستمرند».

 

« إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآَيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ » (الأعراف / 40)

«بی‌گمان کسانی که آیات ما را تکذیب می‌کنند و خویشتن را بزرگتر از آن می‌دانند که بدان‌ها گردن نهند درهای آسمان بر آنها باز نمی‌گردد و وارد بهشت نمی‌شوند مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد (که محال است) این چنین ما گناهکاران را جزا و سزا می‌دهیم».

 

« فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ (106) خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ »(هود / 106-107)

«و در آن ناله و فریاد (در دم و بازدم) سر می‌دهند، آنان در دوزخ جاودانه می‌مانند تا آنگاه که آسمان‌ها و زمین برپا است مگر اینکه خدای تو بخواهد، بی‌گمان پروردگار تو هر کاری را که بخواهد انجام می‌دهد».

 

« وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا » (الأسراء / 97)

«و چون روز قیامت شود بر چهره‌هایشان به صورت کور و گنگ و کر محشورشان خواهیم کرد، جایگاهشان دوزخ خواهد بود، هر زمان که زبانه آتش فروکش کند، بر زبانه آتششان می‌افزاییم».

 

« هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ (19) يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ (20) وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ (21) كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ » (الحج / 19-22)

«اینان که دو دسته مقابل هم می‌باشند درباره خدا به جدال پرداخته و به کشمکش نشسته‌اند کسانی که کافرند جامه‌هایی از آتش برایشان بریده شده است و از بالای سرهایشان آب بسیار گرم و سوزان ریخته می‌شود * تا پوست بدنشان و آنچه در درون آنهاست با آن آب سوزان گداخته شود * و تازیانه‌هایی از آتش برایشان مهیا شده است * هر گاه بخواهند از دوزخ به درآیند و از غم و اندوه آن نجات یابند، بدان برگردانده شوند و گویند: باز باید عذاب آتش سوزان را بچشید».

 

« تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ (104) أَلَمْ تَكُنْ آَيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ (105) قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ (106) رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ (107) قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ (108) إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آَمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ (109) فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ (110) إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ » (المؤمنون / 104-111)

«شعله‌های آتش دوزخ صورت‌های ایشان را فرامی‌گیرد و آنان در میان آن با چهره‌‌ای درهم کشیده به سر می‌برند * خداوند خطاب می‌کند: مگر نه اینکه آیات من بر شما خوانده می‌شد و شما آنها را دروغ می‌پنداشتید * پاسخ می‌دهند: پروردگارا! بدبختی ما بر ما چیره گشته بود و ما مردمان گمراهی بودیم * پروردگارا! ما را از آتش دوزخ بیرون بیاور و اگر برگشتیم ستمگر نخواهیم بود * خداوند گوید: بتمرگید در آن، و با من سخن مگویید * گروهی از بندگانم می‌گفتند: پروردگارا! ایمان آورده‌ایم، پس ما را ببخش و به ما رحم فرما و تو بهترین رحم‌کنندگان هستی * شما ایشان را به باد مسخره گرفتید و این کار، ذکر و عبادت را از یادتان برده بود و همیشه فقط به آنها می‌خندیدند * من امروز به خاطر صبرشان به آنها پاداش داده‌ام و آنها حقیقاً رستگارند».

 

« إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا (12) وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَكَانًا ضَيِّقًا مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنَالِكَ ثُبُورًا (13) لَا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَادْعُوا ثُبُورًا كَثِيرًا »(الفرقان / 11-14)

«واقعیت این است که آنها قیامت را دروغ می‌پندارند و ما برای کسی که قیامت را تکذیب نماید آتش سوزانی مهیا کرده‌ایم * هنگامی که ایشان را از دور می‌بیند، صدای خشم‌آلود و جوش و خروشان آن را می‌شنوند * و وقتی که با غل و زنجیر به مکان تنگی از آتش دوزخ افکنده می‌شوند در آنجا مرگ را به فریاد می‌خوانند (آرزوی مرگ می‌کنند) * امروز نه فقط یک بار بلکه بارها مرگ را فراخوانید (ولی فایده‌‌ای ندارد)».

 

« الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (65) وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ (66) وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ » (یس / 64-67)

«به سبب کفری که می‌‌ورزیدید امروز به دوزخ وارد شوید و بدان بسوزید * امروز بر دهان‌هایشان مُهر می‌زنیم و دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان نیز بر اعمالشان گواهی می‌دهند * و اگر ما بخواهیم ایشان را در دنیا کور می‌گردانیم که هرگز نتوانند را را ببینند و از یکدیگر به جلو بزنند * و اگر بخواهیم ایشان را با وجود مقام و پستشان در جای خود مسخ می‌نماییم که نه بتوانند به جلو حرکت کنند و نه به عقب برگردند».

 

« احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ (22) مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِيمِ (23) وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ (24) مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ (25) بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ (26) وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ (27) قَالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ (28) قَالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (29) وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْمًا طَاغِينَ (30) فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ (31) فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ (32) فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ (33) إِنَّا كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ (34) إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ (35) وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آَلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ » (الصافات / 22-36)

«ای فرشتگان من، کسانی را که به خود ستم کرده‌اند همراه با همسرانشان جمع‌آوری کنید و همه معبودهایشان * به غیر از الله جمع نمایید و آنگاه آنان را به راه دوزخ راهنمایی کنید * آنان را نگاه دارید که باید بازپرسی شوند * ای مشرکان! شما چرا امروز همدیگر را یاری نمی‌دهید؟ * بلکه آنان امروز کاملاً مطیع و تسلیمند * در این حالت بعضی رو به بعضی کرده و از یکدیگر بازخواست می‌کنند * مستکبران به مستضعفان می‌گویند شما از راه خیرخواهی به سوی ما آمده بودید * آنان در جواب می‌گویند: بلکه خودتان بی‌ایمان و بی‌باور بودید * ما که هیچ‌گونه سلطه و قدرتی بر شما نداشتیم، بلکه خودتان مردمان سرکش و نافرمانی بودید * پس عذاب پروردگارمان گریبانگیرمان شده و ما باید آن را بچشیم * ما خودمان گمراه بودیم و شما را هم گمراه کردیم * در نتیجه آنان در عذاب با یکدیگر مشترکند * ما این‌گونه با بزهکاران رفتار می‌کنیم * چون وقتی که به آنان گفته می‌شد جز خدا معبودی نیست تکبر می‌ورزیدند * و می‌گفتند: ما برای چکامه‌سرایی دیوانه، معبودهای خویش را رها سازیم».

 

« وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آَيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ (71) قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ » (الزمر / 71-72)

«و کافران گروه گروه به سوی دوزخ رانده می‌شوند و هنگامی که بدانجا رسیدند، درهای آن به رویشان گشوده می‌شود و نگهبانان دوزخ بدان‌ها می‌گویند: آیا پیامبرانی از جنس خودتان به سویتان نیامده‌اند تا آیات پروردگارتان را برایتان بخوانند و شما را از رویارویی با چنین روزی بترسانند؟ می‌گویند: آری، ولیکن فرمان عذاب بر کافران ثابت و قطعی است * بدیشان گفته می‌شود: از درهای دوزخ داخل شوید، جاودانه در آن می‌مانید، جایگاه متکبران چه بد جایگاهی است».

 

« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ (10) قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ (11) ذَلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ » (غافر / 10-12)

«کافران ندا زده می‌شوند که قطعاً خدا بیش از اینکه خودتان بر خویشتن خشمگمین باشید بر شما خشمگین است چرا که دعوت به ایمان می‌شدید، ولی کفر می‌ورزیدند * کافران می‌گویند: پروردگارا ما را دوباره میرانده‌ای و دوباره زنده نموده‌ای و ما به گناهان خود اعتراف می‌کنیم آیا راهی برای رهایی از عذاب وجود دارد؟ * [به آنها گفته می‌شود: ] این عذابی که می‌چشید، بدان خاطر است که شما هنگامی که خدا به یگانگی خوانده می‌شد نمی‌پذیرفتند و اگر برای برای خدا شریک و انباز قرار داده می‌شد می‌پذیرفتید. پس در این صورت فرمانروایی و داوری از آن خداوند والامقام و بزرگوار است».

 

« إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (43) طَعَامُ الْأَثِيمِ (44) كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ (45) كَغَلْيِ الْحَمِيمِ (46) خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِيمِ (47) ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ (48) ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (49) إِنَّ هَذَا مَا كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ »(الدخان / 43-50)

«قطعاً درخت زقوم (درختی تلخ و بدبو) * خوراک گناهکاران است * همچون فلز گداخته در شکم‌ها می‌جوشد * جوششی همچون آب گرم و داغ * (به مأموران دوزخ دستور داده می‌شود) این کافر فاجر را بگیرید و به میان دوزخ پرتش کنید * سپس بر سر او آب جوشان بریزید بچش که تو قدرتمند و بزرگواری * این همان چیزی است که پیوسته درباره آن مشکوک و متردد بودید».

 

« مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ آَسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ » (محمد / 15)

«وصف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است در آن نهرهایی از آب زلالی است که گندیده و بدبو نگشته است، و نهرهای شیری که طعم و مزه آن متغیر نشده است، و نهرهایی از شراب سراپا لذت جهت نوشندگانش است، و نهرهایی از عسلی است که خالص و پالوده است و در آنجا از هر گونه میوه‌ای برخوردارند، و از همه بالاتر از آمرزش پروردگارشان بهره‌مندند آیا اینان همچون کسانی هستند که در آتش دوزخ جاویدان می‌مانند و از آب داغ و جوشان نوشانده شده به طوری که روده‌هایشان را پاره پاره کرده و از هم می‌گسلد».

 

و آیات در این باره بسیار زیاد است که ما فقط به ذکر نمونه هایی بسنده کردیم.والعیاذبالله من عذاب جهنم.

 

اوصاف جهنم به روایت احادیث نبوی :

در احادیث نبوی و آثار وارده از صحابه، تابعین و علمای سلف روایات بسیاری در وصف جهنم و کیفیت عذاب آن در حق تبهکاران وارد شده که بسیاری از آن صحیح و مقبول و بسیاری دیگر ضعیف و غیر قابل قبول می‌باشد و ما به ذکر روایات صحیح و ثابت بسنده نموده‌ایم. هر چند معتقدیم جهنم حق است و تمام عذاب و درد و رنج‌های آن حقیقت دارد؛ چه ما آن را بدانیم و چه از حیطه علم ما خارج باشد.

امام مالک در موطأ از ابوهریره رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«آتش دنیا که شما آن را روشن می‌سازید، یک هفتادم آتش جهنم است». گفتند: یا رسول‌الله صلی الله علیه وسلم ! هر چند این آتش نیز کافی است! فرمودند: «آن آتش شصت و نه برابر مضاف بر این آتش است». بخاری و مسلم.  

 

در روایتی دیگر فرموده است: «همه آنها همچون این یکی گرما و حرارت دارند». امام احمد.

 

امام بخاری از ابوسعید خدری رضی الله عنه  روایت کرده که فرمود: در حضور رسول‌الله صلی الله علیه وسلم  یادی از عمویش ابوطالب شد، ایشان فرمودند:

«شاید شفاعتم در قیامت به دردش بخورد. او در آتش کمی که به قوزک‌هایش رسیده قرار می‌گیرد و بر اثر آن وسط مغزش به جوش می‌آید».

امام مسلم از ابوسعید خدری رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«خوشبخت‌ترین معذب در جهنم کسی است که دو کفش آتشین را بر او بپوشانند، که بر اثر آن مغزش به جوش آید».

بخاری از نعمان‌بن بشیر رضی الله عنه  روایت می‌کند که از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  شنیده که می‌فرمودند:

«کمترین عذاب اهل آتش در قیامت، عذاب فردی است که یک پاره آتش را در گودی پایش گذارند و مغزش به جوش آید».

بخاری از نعمان‌بن بشیر رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«سبک‌ترین عذاب جهنم در قیامت عذاب فردی است که دو پاره آتش را در گودی پایش قرار می‌دهند و مغزش همچون دیگی بزرگ و ظرف‌هایی که در آن آب جوشانده می‌شود به جوش می‌آید».

مسلم از ابن عباس روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«سبک‌ترین عذاب جهنم به ابوطالب می‌رسد او دو کفش [آتشین] پوشیده که بر اثر آن مغزش به جوش می‌آید».

امام احمد از ابوهریره نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«اگر آنچه را که من می‌دانم شما نیز می‌دانستید، مسلماً کمتر می‌خندیدید و بیشتر گریه می‌کردید».

در روایتی از انس‌بن مالک رضی الله عنه  چنین می‌فرماید:

«سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، اگر آنچه را که من دیدم شما نیز می‌دیدید، یقیناً کمتر می‌خندیدید و بیشتر گریه می‌کردید». گفتند: یا رسول‌الله صلی الله علیه وسلم ! شما چه دیدید؟ فرمودند: «من بهشت و جهنم را دیدم».

 

امام احمد از حدیث زهری از ابوهریره رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«آتش به خدا شکوه نمود که خداوندا! خودم خودم را خورده‌ام اجازه فرما نفسی بکشم. خداوند اجازه داد که در هر سال دو بار تنفس نماید. شدیدترین سرمایی که به شما می‌رسد، از زمهریر جهنم است و شدیدترین گرمای شما از گرمای جهنم است». بخاری و مسلم نیز روایت کرده‌اند.  

 

احمد از انس‌بن مالک رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«در قیامت از میان اهل جهنم، خوشگذران‌ترین و خرم‌ترین فرد دنیا را احضار می‌کنند و او را یک بار در جهنم فروبرده (همان طوری که لباس یا هر پارچه‌ای را در رنگ فرومی‌برند.) از او می‌پرسند: ای فرزند آدم، آیا تا به حال به تو خیری رسیده است؟ آیا تا به حال در نعمت و خوشی بوده‌ای؟ گوید: به خدا سوگند هرگز! سپس بینواترین و بیچاره‌ترین فرد دنیا را از اهل بهشت احضار می‌کنند و او را یک بار در بهشت فروبرده، از او می‌پرسند: آیا تا به حال بینوا و بیچاره‌ بوده‌ای؟ آیا سختی و مشکلی داشته‌ای؟ گوید: به خدا سوگند نه بینوا بوده‌ام و نه هرگز سختی کشیده‌ام».

همچنین امام احمد از انس‌بن مالک روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«در قیامت کافری احضار می‌گردد و به او گفته می‌شود: اگر فرضاً به پُری زمین طلا داشتی آن را جهت نجات خود فدا می‌نمودی؟ جواب می‌دهد: آری خداوندا! به او گفته می‌شود: ما چیز کمتری از تو خواسته بودیم و این مضمون آیه‌ای است که می‌گوید:

 

« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ»(آل‌عمران / 91)

 

در صحیحین از طرق مختلفی از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  روایت شده که فرمودند: «پیوسته انسان‌ها به جهنم انداخته می‌شود و جهنم فریاد می‌زند: [هَلْ مِنْ مَزِيدٍ] {ق:30} ؟ (آیا بیش از این هم هست؟) تا اینکه رب العزه قدم در آن گذاشته که درهم می‌پیچد و فریاد می‌زند: سوگند به عزتت کافی است، کافی است.

مسلم از ابوهریره رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: «انسان گاهی سخنی را به زبان می‌آورد که به آن بی‌اهمیت است، ولی به سببش به عمقی دورتر از مابین مشرق و مغرب در جهنم فرومی‌رود و در روایت بخاری: «در جهنم به مسافتی دورتر از مشرق پرت می‌شود». (ابن عبدالبر می‌گوید : منظور این سخن، سخنی است که فرد نزد پادشاه ظالم جهت جلب رضایتش به زبان می‌آورد. و ابن بطام سخنانی که افراد علیه مسلمانان دیگر به زبان می‌آورند را نیز اضافه نمود، هر چند انسان هدفی نداشته، ولی به علت بی‌تفاوتی و بی‌بند و باری در سخن گفتن و تعرض به دیگران، به این مجازات می‌رسد)

در صحیحین از ابوهریره رضی الله عنه  روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: «در جهنم مابین دو کتف کافر به مسافت سه روز سریع رفتن است». (کنایه‌ای است از بزرگ شدن اجسام کفار جهت تعذیب بیشتر آنها)

امام احمد از طریق عبدالله بن عمروبن العاص حدیث را از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  روایت می‌کند که فرمودند: «متکبران در روز قیامت همچون مورچگانی به شکل انسان محشور می‌شوند. هر چیز کوچکی بر آنها چیره می‌باشد تا اینکه به زندانی در جهنم وارد می‌شوند که نامش (بولیس) است که در آنجا بزرگترین آتش‌ها بر آنها چیره شده و از چرک جسد دوزخیان نوشانده می‌شوند». ترمذی و نسائی.

ظاهراً این حدیث با حدیث قبلی تعارض دارد، ولی چنین نیست. چون کافران و متبکران در روز قیامت و وقت حشر این چنین خوار و زبون خواهند بود و هنگام ورود به جهنم جهت چشیدن عذاب بیشتر، اجسادشان بزرگتر می‌شود تا بهتر به جزای اعمالشان برسند «لیذوقوا العذاب».

 

« وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ »(آل‌عمران / 180)

 

«آنان که نسبت به آنچه خداوند از فضل و نعمت خود بدیشان عطا کرده، بخل می‌ورزند گمان نکنند که این کار برایشان خوب بوده و به سودشان است، بلکه این کار برایشان بد است و به زیان ایشان خواهد بود، در قیامت همان چیزی که بدان بخل ورزیده‌اند طوق گردنشان می‌گردد».

 

در صحیح بخاری از ابوهریره رضی الله عنه  ثابت گشته که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: «هر سرمایه‌داری که زکات اموالش را پرداخت نکند، در قیامت اموالش به شکل مار و یا اژدهایی نر و بی‌مود که دهانش کف کرده است، درآمده و دو طرف فکش را گرفته به او می‌گوید: من اموال تو هستم، من گنجینه‌های تو هستم».

در روایتی آمده است: او از آن ترسیده و فرار می‌کند، ولی به دنبالش رفته و او را با دستانش گیر انداخته و در گردنش آویخته می‌شود. سپس آیه فوق راتلاوت نمود.

امام در مورد این گفتة قرآن می‌فرماید:

« تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ »(المؤمنون / 104)

 

«شعله‌های آتش دوزخ، چهره ایشان را فراگرفته و به صورت چهره درهم کشیده در آن به سر می‌برند».

 

امام احمد از ابوسعید خدری روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: «وَ هُمْ فيها كالِحُون‏»، یعنی: تشویه چهره با آتش، لب بالاییش تا وسط سرش بالا آمده و لب پایینی‌اش کشیده شده تا به نافش برسد».

 

در مورد این آیة قرآن که می‌فرماید:

« فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ*وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ » (القارعه / 8-9)

«و اما کسی که ترازوی حسنات او سبک باشد * پس مادر او پرتگاه است».

 

گفته شده است: پناهگاه کافر و ملجأ و مأوای وی، پرت شدن در قعر جهنم است.

چنانکه در حدیث وارد شده گاهی انسان سخنی را به زبان می‌آورد که فکر می‌کند بی‌اهمیت است، ولی به خاطر آن هفتاد سال در جهنم پرت می‌شود.

گفته شده: درک اسفل را هاویه گویند (والله اعلم).

از ابوسعید خدری رضی الله عنه  روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  در مورد:

« سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا »(المدثر / 17)

«به زودی او را مجبور به بالا رفتن می‌کنم».

فرمودند: «کوهی است از آتش در جهنم که تبهکاران مجبور به بالا رفتن از آن هستند، با گذاشتن دست بر آن، دستان ذوب می‌شود. چون آن را بردارد، به حالت اصلی برگردد و با گذاشتن پا بر آن پاها ذوب شده و چون بردارد برگردد».( ابن جریر، ابن ابی‌حاتم، و ابن مردویه روایت نموده‌اند. )

 

قتاده از ابن عباس روایت می‌کند که می‌گوید: صعوداً: به معنی سنگ بزرگ یا پله‌ای است در جهنم که صورت کافر بر آن کشیده می‌شود.

سُدی می‌گوید: صخره‌ای لیز در جهنم است که مجبورند به بالایش بروند. مجاهد می‌گوید: مقصود عذابی طاقت‌فرسا است. قتاده می‌گوید: عذابی است که هیچ آسایشی در آن نیست.( ابن جریر این سخن را بیشتر پسندیده است. )

خداوند می‌فرماید:

« لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ (6) لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ » (الغاشیه / 6-7)

«آنان خوراکی جز ضریع نخواهند داشت * که نه فربه کند و نه از گرسنگی رها سازد».

ضریع: خاری است معروف در سرزمین حجاز که به آن شبرق نیز گویند.

 

« وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ (15) مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِنْ مَاءٍ صَدِيدٍ (16) يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ » (ابراهیم / 15-17)

«و پیامبران طلب فتح و پیروزی کردند و هر گردنگش منحرفی زیانمند گردید * جلو او دوزخ قرار دارد و از خونابه نوشانده می‌شود * آن را جرعه جرعه می‌نوشد و به هیچ‌وجه گوارایش نمی‌یابد و مرگ از هر سوی به او روی می‌آورد در حالی که نمی‌میرد و بر سر راهش عذابی سخت قرار دارد».

 

« ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (51) لَآَكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ (52) فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (53) فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (54) فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (55) هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ » (الواقعه / 51-56)

«سپس شما ای گمراهان تکذیب‌کننده * قطعاً از درخت زقوم خواهید خورد * و شکم‌ها را از آن پر خواهید کرد * و روی آن آب جوشان و سوزان خواهید نوشید * شما همچون شتران مبتلا به بیماری تشنگی از آن خواهید نوشید * این وسیله پذیرایی از آنها در دوزخ است».

 

« أَذَلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (62) إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ (63) إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ (64) طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ (65) فَإِنَّهُمْ لَآَكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (66) ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِيمٍ » (الصافات / 62-67)

«آیا آنکه بهشتیان را با آن پذیرایی می‌کنند بهتر است یا درخت زقوم * ما آن را مایه رنج و محنت ستمگران کرده‌ایم * زقوم درختى است كه از قعر آتش سوزان مى‏رويد * شکوفه و میوه آن انکار کله‌های شیاطین است * دوزخیان از آن می‌خورند و شکم‌ها را پر و آکنده می‌سازند * سپس آب داغ، کثیف و آلوده‌ای را بر آن می‌نوشند».

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 


سایت عصر اسلام

آخرین کسی که به رحمت خدا از آتش بیرون می‌آید

بسم الله الرحمن الرحيم

 

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏اما بعد‏:‏

 

امام بخاری از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«من آخرین فردی که از جهنم بیرون می‌آید و به بهشت داخل می‌شود را می‌شناسم. او فردی است که سینه‌خیز از جهنم بیرون می‌آید. خداوند به او می‌گوید: برو و به بهشت داخل شو. در هنگام ورود تصور می‌کند که بهشت پر شده است، برگشته و به خدا می‌گوید: خداوندا! بهشت پر شده است. خداوند می‌فرماید: برو و به بهشت داخل شو، ملک تو در آن به اندازه دنیا و ده برابر آن است. او می‌گوید: یا رب تو مالک و فرمانروا هستی و من را مسخره می‌کنی؟ رسول خدا صلی الله علیه وسلم  خندیدند تا اینکه دندان‌های آسیایش نیز نمایان گشت. گفته می‌شود: این پایین‌ترین منزلت اهل بهشت است».

 

مسلم از طریق زهری از عطاء بن یزید لیثی از ابوهریره حدیثی طولانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  روایت می‌کند که در آن آمده است:

وقتی که خداوند از قضاوت بین بندگان فارغ شود، تصمیم می‌گیرد هر آن کس را که بخواهد با رحمتش از جهنم بیرون آورد. به فرشتگان دستور می‌دهد: هر کس به خدا شرک نیاورده و با گفتن «لااله‌الاالله»، خداوند اراده رحمت به او کرده را از جهنم خارج سازند، فرشتگان آنها را در جهنم می‌شناسند، اثرات وضو آنها را مشخص می‌کند. چون خداوند سوزاندن اثرات وضو را بر آتش حرام کرده است، آنها در حالی که سوخته و سیاه گشته‌اند، از جهنم بیرون می‌آیند، آب زندگی بر آنان ریخته شده و آنان همچون دانه در گل و لای سیلاب می‌رویند.( دانه‌ای که در خاک‌هایی می‌روید که با سیلاب در جایی جمع شده و به علت عبور سیل از روی آن بسیار حاصلخیز و پربار شده است) سپس خداوند از قضاوت بین بندگان فارغ می‌گردد، مردی می‌ماند که رویش به طرف آتش است، او آخرین کسی خواهد بود که وارد بهشت می‌گردد. می‌گوید: خداوندا! رویم را از آتش دور ساز، بوی آن مرا مسموم کرده و شعله‌هایش مرا سوزانده است و عاجزانه مدتی به نیایش می‌ایستد. خداوند می‌گوید: اگر این را به تو دادم، تعهد می‌دهی که دیگر چیزی نخواهی؟ جواب می‌دهد: دیگر هیچ چیز نمی‌خواهم و بر آن عهد و پیمان می‌بندد. خداوند چهره‌اش را از آتش برمی‌گیرد، وقتی رو به بهشت می‌کند، پس از مدتی سکوت دیگر بار می‌گوید: خداوندا! مرا به در بهشت نزدیک گردان. خداوند می‌گوید: مگر قول ندادی و عهد نبستی که دیگر چیزی درخواست نکنی، وای بر تو ای بنی‌آدم! چقدر بدجنسی. او به دعا و نیایش ایستاده و عاجزانه از خدا طلب رحمت می‌کند، خداوند می‌گوید: آیا جز این درخواست چیز دیگری نخواهی خواست؟ گوید: سوگند به عزتت خیر، و عهدها و پیمان‌ها می‌دهد. او را به بهشت نزدیک می‌کند. وقتی از بیرون، بهشت و تمام نعمت‌های بهشتی را مشاهده می‌کند، پس از مدتی سکوت دیگر بار می‌گوید: خداوندا! مرا به بهشت داخل گردان. خداوند می‌گوید: مگر تو عهد نبستی که دیگر چیزی نخواهی! وای بر تو ای بنی‌آدم چقدر بدجنسی، می‌گوید: خداوندا نمی‌خواهم بدبخت‌ترین بندگانت باشم و پیوسته دعا و نیایش می‌کند تا اینکه خداوند به او می‌خندد. وقتی خداوند خنده‌اش ‌گیرد، به او می‌گوید: به بهشت داخل شو و تمام آرزوهایت را به زبان بیاور. او تما آرزوهایش را می‌گوید تا جایی که خداوند نیز به او یادآوری می‌کند. بعد از برآورده شدن تمام آرزوهایش خداوند می‌گوید: حال در اینجا دو برابر تمام آرزوهایت در ملک تو خواهد بود».

 

عطابن یزید گوید: ابوسعید خدری رضی الله عنه  هرگز بر روایت ابوهریره انتقاد نمی‌کرد، ولی وقتی ابوهریره در پایان این حدیث گفت: دو برابر آرزوهایت مال تو است. ابوسعید گفت: بلکه ده برابر آرزوهایش، ابوهریره گفت: من فقط دو برابر را حفظ نموده‌ام. ابوسعید گفت: گواهی می‌دهم که من از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  شنیده‌ام که فرمودند: آن برای تو و ده برابر نیز برای تو خواهد بود. ابوهریره گوید: این آخرین کسی است که وارد بهشت خواهد شد.

 

امام مسلم از ابوذر غفاری رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«من آخرین کسی که به بهشت داخل می‌گردد و آخرین کسی که از جهنم خارج می‌شود را می‌شناسم. مردی که در روز قیامت احضار می‌گردد، دستور داده می‌شود: گناهان صغیره‌اش را بر او عرضه داشته و گناهان کبیره‌اش را از او پنهان سازید گناهان صغیره‌اش بر او عرضه می‌گردد، به او گفته می‌شود: «در فلان روز و فلان روز، فلان عمل و فلان عمل را مرتکب شدی و در فلان روز و فلان روز این گناه و آن گناه را مرتکب شدی! جواب می‌دهد: آری، نمی‌تواند انکار کند و می‌ترسد که گناهان کبیره‌اش بر او عرضه گردد. به او گفته می‌شود: حال به جای هر گناهی، ثوابی به تو خواهد رسید. او می‌گوید: خداوندا! من کارهایی کرده‌ام که اینجا آنها را نمی‌بینم. راوی گوید: دیدم که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  خندید تا اینکه دندان‌های آسیایش نمایان گشت».

 

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 


وجود بهشت و جهنم در حال حاضر و مخلوق بودنشان


بسم الله الرحمن الرحيم

 

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏اما بعد‏:‏

 

یکی ار اصول اعتقادی اهل سنت و جماعت اینست که؛بهشت و جهنم در حال حاضر هر دو خلق شده اند.دلایل این مسئله را بر اساس دلایل محکم از کتاب الله و سنت نبوی بررسی می کنیم:

 

خداوند تعالی می‌فرماید:

« سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آَمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ » (الحدید / 21)

«بر همدیگر پیشی گیرید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن همسان پهنای آسمان و زمین است، برای کسانی آماده شده است که به خدا و پیغمبرانش ایمان داشته باشند، این عطای خدا است و به هر کسی که بخواهد می‌دهد و خداوند دارای عطای بزرگ و فراوان است».

 

« وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ (133) الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (آل‌عمران / 133-134)

«به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید و بر همدیگر پیشی گیرید که پهنایش همچون آسمان‌ها و زمین است و برای پرهیزگاران تهیه شده است * آن کسانی که در حال خوشی و ناخوشی و ثروتمندی و تنگدستی به انفاق و بذل و بخشش می‌پردازند و خشم خود را فرومی‌برند و از مردم گذشت می‌کنند و خدا نیکوکاران را دوست را دارد».

 

« النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آَلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» (غافر / 46)

«و آن آتش دوزخ است که بامدادان و شامگاهان آنان بدان عرضه می‌شوند و اما روزی که قیامت برپا می‌شود، خداوند دستور می‌دهد خاندان فرعون را به شدیدترین عذاب دچار سازید».

 

« وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ» (آل‌عمران / 131)

«و از آتشی بترسید که برای کافران آماده شده است».

 

« فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (السجده / 17)

«هیچ احدی نمی‌داند در مقابل کارهایی که مؤمنان انجام می‌دهند چه چیزهایی شادی‌آفرین و مسرت‌بخشی برای ایشان پنهان شده است».

 

در صحیحین از ابوهریره به ثبت رسیده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«خداوند می‌فرماید: برای بندگان نیکوکارم چیزی را آماده نموده‌ام که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده، و بر قلب هیچ کس خطور نکرده است، ذخیره‌ای غیر از آنچه خداوند به شما اطلاع داده است»، سپس تلاوت نمود:

« فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»        (السجده / 17)

 

در صحیحین از حدیث مالک از نافع از ابن عمر روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«هر کس از شما که وفات می‌کند هر صبح و هر شام جایگاهش به او عرضه می‌شود. اگر بهشتی باشد، جایش را در بهشت به او نشان می‌دهند و اگر جهنمی باشد، جایگاهش در جهنم به او نشان می‌دهند، به او می‌گویند: جای تو اینجاست تا اینکه خداوند تو را در قیامت برانگیزد».

در صحیح مسلم از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه  روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«ارواح شهدا در جوف پرندگانی سبز رنگ قرار گرفته و در بهشت گردش می‌نمایند و در شب به فانوس‌هایی که به عرش آویزان است پناه می‌برند».

 

در مسند احمد بن حنبل حدیثی از طریق محمدبن ادریس شافعی از مالک از زهری از عبدالرحمن بن کعب‌بن مالک از پدرش روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«روح مؤمن بسان پرنده‌ای است که در میان درختان بهشتی در پرواز است تا زمانی که خداوند در روز رستاخیز آن را به جسدش برگرداند».

 

«در صحیحین از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  ثابت گشته که ایشان در شب اسراء و معراج بهشت و جهنم را از نزدیک مشاهده نموده‌اند».

«آتش به خدا شکایت کرد و گفت: خداوندا! خودم خودم را خورده‌ام اجازه بده تا دوباره در زمستان و تابستان نفس بکشم، شدیدترین سرمایی را که در زمستان می‌بینید از سرمای آن است و شدیدترین گرمایی را که می‌بینید از گرمای آن است. وقتی گرما به شدت خود می‌رسد، نماز خود را تا خنک شدن هوا به تأخیر اندازید».

 

در صحیحین از ابوهریره روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

بهشت و جهنم با یکدیگر مجادله نمودند. جهنم گفت: من جهت متکبرین مغرور و سرکشان برگزیده شده‌ام. بهشت گفت: چرا فقط مردمان ضعیف و بدبخت و ناچیز بر من وارد می‌شوند؟( کسانی که در دنیا انسان‌های مهم و معروفی نبوده‌اند و مردم آنها را ساده و بدبخت می‌پنداشته‌اند، در حالی که حقیقت غیر از ابن بوده است) خداوند به بهشت فرمود: تو رحمت منی که به وسیله تو به بندگانم رحم می‌کنم و به جهنم فرمود: تو عذاب منی و با تو هر کسی از بندگانم را که بخواهم عذاب می‌دهم و فرمود: و هر دوی شما پُر خواهید شد. جهنم پر نخواهد شد مگر زمانی که خداوند قدمش را در آن گذارده و آن فریاد زند: بس است، بس است آن وقت است که پر شده و در هم می‌پیچد و خداوند به هیچ یک از مخلوقاتش ظلم نمی‌کند و بهشت نیز خداوند مخلوقاتی را برایش می‌آفریند».( این لفظ مسلم است. )

 

در صحیحین از انس‌بن مالک روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«به استمرار و پیوسته مخلوقات به جهنم سرازیر می‌شوند و جهنم فریاد می‌زند:

 [هَلْ مِنْ مَزِيدٍ] {ق:30}  آیا بیشتر از این هم هست؟ تا اینکه خداوند قدمش را در آن گذاشته و آن را در یکدیگر می‌پیچاند. جهنم می‌گوید: قسم به عزت و کرمت! بس است، بس است. و بهشت همچنان جای اضافی خواهد داشت تا اینکه خداوند مخلوقات جدیدی را آفریده و آنها وارد آن نماید».

اما حدیثی که در صحیح بخاری از ابوهریره از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  روایت شده است که خداوند مخلوقات جدیدی را جهت آتش خلق نموده و آنها را وارد جهنم می‌سازد، بعضی از محدثین آن را مجرد یک اشتباه از جهت بعضی از راویان قلمداد نموده و معتقدند سهواً لفظی در لفظ دیگری داخل شده و حکم بهشت به جهنم نسبت داده شده است.

باید گفت: اگر حدیث نیز صحیح باشد، احتمالاً خداوند آنها را در صحرای محشر مورد آزمایش قرار می‌دهد، به همان صورتی که خداوند کسانی که حجت بر آنها به پا نشده را مورد آزمایش قرار می‌دهد و عاصیان را به جهنم فرستاده و مطیعان را وارد بهشت می‌سازد(قول به اینکه خداوند بعضی از مردم را در قیامت مورد آزمایش قرار می‌دهد نمی‌تواند قولی منطقی و قوی باشد و دلیل محکمی نیز بر آن وجود ندارد بلکه بالعکس شواهد متعدده دال بر این است که قیامت محل جزاست نه تکلیف و عمل) چنانکه می‌فرماید:

« وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا » (الأسراء / 15)

«و ما هیچ شخص و قومی را عذاب نخواهیم داد مگر اینکه پیغمبری را برایشان بفرستیم».

 

« رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» (النساء / 165)

«ما پیغمبران را فرستادیم تا مژده‌رسان و بیم‌دهنده باشند و بعد از آوردن پیامبران حجت و بهانه‌ای بر خدا برای مردمان باقی نماند و خداوند چیره حکیم است».

 

در صحیحین ابوهریره روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«بهشت با کارهای سخت و شاق احاطه شده و جهنم با شهوات نفسانی احاطه گردیده است».( با پیروی از شهوات نفسانی راه جهنم هموار و با مخالفت با آن عملی بسیار سخت است راه بهشت هموار می‌گردد)

در صحیحین از حدیث ابوهریره وارد شده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«با آمدن رمضان درهای بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می‌شود».( این لفظ مسلم است)

 

در صحیحین از عمران‌بن حصین روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«به بهشت نگاه کردم، بیشتر مردمش از فقیران بودند و به جهنم نگاه کردم که بیشتر مردمش از زنان بودند».

در صحیحین از ابوهریره رضی الله عنه  روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«عمروبن لحی بن قمعه بن خندف فردی از قبیله بنی‌کعب را دیدم که در جهنم روده‌هایش را با خود می‌کشید».

 

در روایت مسلم چنین آمده است:

«عمروبن عامر خزاعی را دیدم که روده‌هایش را در جهنم با خود می‌کشید و او اولین کسی بود که وقف کردن شتران برای بت‌ها را بنا نهاد».

در صحیح مسلم از انس‌بن مالک روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«قسم به کسی که جان محمد در دست اوست، اگر آنچه را که من دیده‌ام شما می‌دیدید، یقیناً کمتر می‌خندید و بیشتر گریه می‌کردید. گفتند: یا رسول خدا صلی الله علیه وسلم ! تو چه دیده‌ای؟

فرمود: «بهشت و جهنم را دیده‌ام».

آن حضرت خبر داده است که هر کس بعد از وضو، شهادتین را بگوید همه درهای هشتگانه بهشت برایش باز می‌گردد تا از هر کدام که بخواهد وارد شود.

 

در صحیح بخاری از براءبن عازب روایت شده که وقتی ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه وسلم  وفات نمود، آن حضرت فرمودند: «او در در بهشت شیر‌دهنده‌اش دارد».

پس بهشت و جهنم در حال حاضر وجود دارند: بهشت برای پرهیزگاران آماده گشته و جهنم نیز جهت کافران آماده شده است و این دقیقاً همان چیزی است که قرآن کریم به آن تصریح نموده و احادیث نبوی نیز در مورد آن به تواتر رسیده است. این است اعتقاد اهل سنت و جماعتی که به محکمترین دستاویز متمسک شده‌اند و آن سنت جاودانی است که تا قیامت سربلند خواهد ماند. بر خلاف کسانی که به جهت جهل به قرآن و سنت نبوی معتقدند که بهشت و جهنم در حال حاضر وجود نداشته و در قیامت خلق خواهد شد که همانطور که ذکر شد، این نتیجه جهل به احادیث صحیحی است که در صحیحین و دیگر کتب حدیث وارد گشته است؛ زیرا اگر به مقداری از این روایات دست می‌یافتند، خود را گرفتار چنین اعتقادی نمی‌نمودند.

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 





بهشت و جهنم، صفت آنها و كيفيت ايمان و دليل بر وجود آن دو


بسم الله الرحمن الرحيم

 

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و اما بعد‏:‏

 

از جمله چيزهايي كه واجب است به آن معتقد بود و ايمان داشت، بهشت و جهنم است.

بهشت محل پاداش گرفتن است براي كسي كه خداوند را فرمانبري كرده است و جايگاه آن در آسمان هفتم كنار سدرة المنتهي است. الله تعالي مي فرمايد:{وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى**عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى**عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى}( نجم 13- 15)

 «قطعاً بار ديگر او را نزد سدرة المنتهي ديده است همانجا كه جنة المأوي است».

 

 بهشت صد درجه دارد و فاصله بين هر درجه با ديگري به اندازه فاصله بين زمين و آسمان است همانگونه كه در صحيح بخاري از ابوهريره رضی الله عنه  روايت مي كند كه رسول الله صلی الله عليه وسلم  مي فرمايد:«إِنَّ فِي الْجَنَّةِ مِائَةَ دَرَجَةٍ أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ مَا بَيْنَ الدَّرَجَتَيْنِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ» «بهشت صد درجه دارد كه خداوند آن را براي مجاهدين در راهش آماده كرده است. بين هر دو درجه از آن به اندازه فاصله بين آسمان و زمين است». بخاري (2790)

 

 بالاترين قسمت بهشت، فردوس است كه بر بالاي آن عرش قرار دارد و از آن رودهاي بهشت جاري مي شوند كما اينكه در حديث سابق از ابوهريره اينگونه آمده كه پيامبر فرمود:«فَإِذَا سَأَلْتُمُ اللَّهَ فَاسْأَلُوهُ الْفِرْدَوْسَ فَإِنَّهُ أَوْسَطُ الْجَنَّةِ وَأَعْلَى الْجَنَّةِ فَوْقَهُ عَرْشُ الرَّحْمَنِ وَمِنْهُ تَفَجَّرُ أَنْهَارُ الْجَنَّةِ» «هرگاه شما چيزي از خداوند خواستيد فردوس را از او بخواهيد كه آن بهترين جاي بهشت و بالاترين آن است و بالاي آن عرش رحمان قرار دارد كه از آن رودهايي جاري مي شوند».

 بهشت همانگونه كه در حديث سهل بن سعد س كه در صحيح بخاري آمده، هشت دروازه دارد. در آن رسول الله صلی الله عليه وسلم  مي فرمايد:«فِي الْجَنَّةِ ثَمَانِيَةُ أَبْوَابٍ فِيهَا بَابٌ يُسَمَّى الرَّيَّانَ لَا يَدْخُلُهُ إِلَّا الصَّائِمُونَ» «بهشت هشت دروازه دارد. در آن دري وجود دارد كه الريان ناميده مي شود و جز روزه داران از آن داخل نمي گردند» صحيح بخاري (3257) .

و خداوند براي اهل بهشت در آن نعمتهايي آماده كرده كه نه چشمي ديده، نه گوشي شنيده و نه به قلب كسي خطور كرده است.

 

اما جهنم محل مجازات ابدي براي كافران و مشركان و منافقاني كه داراي نفاق اعتقادي هستند، مي باشد و محل كساني از گنهكاران موحد كه خداوند بخواهد به اندازه گناهانشان آنها را مجازات كند سپس سرانجام به سوي بهشت بفرستد، مي باشد. الله تعالي مي فرمايد:{إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}( نساء 48)

 «خداوند از اينكه براي او شريك قرار داده مي شود را نمي بخشد و جز آن براي هركس كه بخواهد مي بخشد»

 

 و جايگاه آن در زمين مي باشد كه هفت دروازه است همانگونه كه از ابن عباسم نقل شده است. جهنم منازلي دارد كه بعضي از بعضي ديگر پست تر و پايين تر هستند.

 عبدالرحمن بن اسلم مي‌گويد:(درجات الجنة تذهب علوا ودرجات النار تذهب سفولا، وأسفل الدركات هي دار المنافقين كما قال تعالى:{إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ}( نساء 145)، وللنار سبعة أبواب، قال تعالى:{لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ}( حجر 44)، ونار الدنيا جزء من سبعين جزءا من نار جهنم على ما جاء في حديث أبي هريرة الذيَ أخرجه الشيخان عن النبي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلِّم قال:«نَارُكُمْ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءًا مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ» «درجات بهشت رو به بالا و درجات جهنم رو به پايين هستند. پايين ترين درجه محل منافقين است. همانگونه كه الله تعالي مي فرمايد:{إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ}«منافقين در پايين ترين درجه جهنم قرار دارند» براي جهنم هفت دروازه است. الله تعالي مي فرمايد:{لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ} «براي آن هفت دروازه است كه براي هر در آن قسمت مشخص شده اي وارد مي شوند» وآتش دنيا يك‌هفتادم آتش جهنم است بر اساس آنچه ابوهريرهس از پيامبر صلی الله عليه وسلم  روايت مي كند:«نَارُكُمْ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءًا مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ» «آتش شما يك هفتادم آتش جهنم است»». بخاري (3265) ، و مسلم (871) .

 

ايمان به بهشت و جهنم به وسيله سه چيز تحقق مي يابد:

اول اينكه: اعتقاد قطعي داشته باشيم كه آن دو حق هستند و بهشت منزلگاه اهل تقوا و جهنم جايگاه كافران و منافقين است. الله تعالي مي فرمايد:{إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا**وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا}( نساء 56 – 57)

 «بزودي كساني كه به آيات ما كفر ورزيده اند در آتش جهنم در آوريم كه هرچه پوستشان سوخته شود پوستهاي ديگري بر جايش قرار دهيم تا عذاب را بچشند. همانا خداوند شكست ناپذير حكيم است. و كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند به زودي در بهشت هايي كه از زير آن نهرها جاري است براي هميشه داخل گردانيم».

 

دوم اينكه: اعتقاد داشته باشيم كه در حال حاضر وجود دارند. الله تعالي در مورد بهشت مي فرمايد:{أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ}( آل عمران 133)

 «براي اهل تقوا آماده كرده ايم»

 و در باره جهنم مي فرمايد:{أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}( بقره 24)

 «براي كافران آماده كرده ايم». در صحيحين از عمران بن حصين رضی الله عنه  روايت است كه پيامبر صلی الله عليه وسلم  مي فرمايد:«اطَّلَعْتُ فِي الْجَنَّةِ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا الْفُقَرَاءَ وَاطَّلَعْتُ فِي النَّارِ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ» «به بهشت، سر زدم و ديدم كه اكثر بهشتيان از فقرا هستند. و به دوزخ، نظر انداختم و ديدم كه اكثريت دوزخيان را زنان تشكيل مي دهند». بخاري (3241) ، و مسلم (2738)

 

سوم اينكه: اعتقاد داشته باشيم كه آنها دوام و بقا مي يابند و فنا و نابودي بر سر آنها نمي آيد. الله تعالي در مورد بهشت مي فرمايد: {خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}( نساء 13)

 «در آن جاودانند و اين رستگاري بزرگ است»

و در مورد جهنم مي فرمايد:{وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا}( جن 23)

 «و هركس خداوند و فرستاده اش را نافرماني كند جزاي او آتش جهنم است و در آن براي هميشه جاودان مي ماند».

 منظور از معصيت و نافرماني در اين آيه، كفر است بخاطر تأكيد بر جاودانه ماندن براي هميشه در آتش است. قرطبي مي گويد لفظ (أبدا) دليل بر اين است كه منظور آيه شرك است.( قرطبي 19 / 27 ، وفتح القدير 5 / 307 .)

 

و شيخين از عبدالله بن عمر م روايت مي كنند كه رسول الله صلی الله عليه وسلم  مي فرمايد:«يُدْخِلُ اللَّهُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَيُدْخِلُ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ ثُمَّ يَقُومُ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ فَيَقُولُ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ لَا مَوْتَ وَيَا أَهْلَ النَّارِ لَا مَوْتَ كُلٌّ خَالِدٌ فِيمَا هُوَ فِيهِ»«خداوند اهل بهشت را داخل بهشت و اهل جهنم را داخل جهنم مي گرداند سپس منادي اي در فاصله بهشت و جهنم مي ايستد و مي گويد: اي اهل بهشت ديگر مرگي در كار نيست و اي اهل جهنم ديگر هرگز نمي ميريد همه در آنچه در آن هستند براي هميشه مي مانند». بخاري (6544) ، و مسلم (2850)

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 


اولین کسی که وارد بهشت می‌گردد کیست؟

رحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

«رسول‌الله صلی الله علیه وسلم  قبل از سایر پیامبران و امتش قبل از سایر امت‌ها وارد بهشت می‌گرداند».

در صحیح مسلم از انس‌بن مالک به ثبت رسیده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«من اولین کسی هستم که در بهشت را به صدا درمی‌آورد».

در روایتی دیگر فرمودند:

«به درب بهشت می‌آیم و آن را می‌کوبم. نگهبان می‌پرسد: تو که هستی؟ می‌گویم: محمد. می‌گوید: دستور دارم که در را قبل از تو به روی کسی دیگر باز نکنم».

امام احمد از عبدالله بن عمرو رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«به بهشت نظری انداختم و دیدم که بیشتر اهلش فقیران و مستضعفانند و به جهنم نظری افکندم و دیدم بیشتر اهلش سرمایه‌داران و زنانند».

ابن ابی‌شیبه از ابوهریره روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«سه گروه از امتم قبل از سایرین وارد بهشت می‌شوند: شهید، برده‌ای که بردگی دنیا او را از دستورات خدا باز نداشته است. مستضعف عیالداری که عزت نفسش به او اجازه گدایی نمی‌دهد و اولین سه گروهی که وارد جهنم می‌شوند عبارتند از: فرمانروای هواپرست، ثروتمندی که حق خدا را از ثروتش پرداخت نکند، فقیر فخر‌فروش متکبر».

در صحیح مسلم از عیاض بن حمار مجاشعی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  روایت شده که فرمودند:

بهشتیان سه گروهند: قدرتمند عادل، دست و دل باز موفق، مرد رحیم القلب به هر خویشاوند و مسلمانی، فقیر عیالداری که عزت نفسش مانع سؤالش گردد.

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 




سدره المنتهی چیست و در کجا قرار دارد؟


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

خداوند می‌فرماید:

« وَلَقَدْ رَآَهُ نَزْلَةً أُخْرَى (13) عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى (14) عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى (15) إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى (16) مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى (17) لَقَدْ رَأَى مِنْ آَيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى» (النجم / 13-18)

«او که بار دیگر وی را دیده است * نزد سدره المنتهی * بهشت که مأوی متقیان است در کنارش است * در آن زمان چیزهایی سدره را در برمی‌گیرد بود که در برگرفته * چشم محمد منحرف نشده و به خطا نرفته و سرکشی نکرده است * او بخشی از نشانه‌های بزرگ و پروردگارش را مشاهده نمود».

 

در صحیح مسلم و مسند احمد از عبدالله بن مسعود روایت شده است: «سفر رسول خدا صلی الله علیه وسلم  در اسراء و معراج به سدره المنتهی ختم شد و آن در آسمان هفتم است. هر چه از زمین بالا رود، همانجا متوقف می‌گردد و هر چه به زمین فروآید نیز از آن سرچشمه می‌گیرد [إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى] {النَّجم:16}  « در آن هنگام كه چيزى [نور خيره‏كننده‏اى‏] سدرة المنتهى را پوشانده بود ».

 { در روایتی از حدیث ابن مسعود وارد شده است که سدرة المنتهی در آسمان ششم قرار دارد و اکثر علما همچون نووی و قاضی عیاض و دیگران نیز قول دوم را ترجیح داده‌اند. بعضی از علما در جمع بین دو حدیث گفته‌اند : اصل و ریشه آن در آسمان ششم و خودش در آسمان هفتم است (والله اعلم).}

 

در صحیحین در حدیث اسراء از ابوذر غفاری نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: «سپس مرا بردند تا به سدره المنتهی رسیدیم. رنگ‌هایی بر آن بود که ندانستم چیست». در روایت مسلم آمده است:

«وقتی به دستور خدا چیزهایی آن را احافظه نمود، تغییر کرد. به حدی که هیچ کس از بندگان خدا نمی‌تواند زیبایی و جمالش را وصف نماید».

 

در صحیحین از حدیث مالک، در حدیث معراج از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  روایت‌شده که فرمودند:

«سدره المنتهی به من نشان داده شد. کُنارش(میوه‌هایش) همچون کوزه‌های هَجَر و برگش همچون گوش‌های فیل بود زیر آن چهار رود جریان داشت، دو رود آشکار و دو رود پنهان، از جبرئیل پرسیدم. (هجر روستایی در نزدیکی مدینه بوده است که در آنجا کوزه‌هایی ساخته می‌شده که مردم مدینه آن را جهت نقل آب مورد استفاده قرار می‌داده‌اند)

 

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 


اولین غذایی که مؤمنان بعد از دخول به بهشت می‌خورند چیست؟


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

امام بخاری و امام احمد از انس‌بن مالک روایت می‌کنند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

وقتی رسول خدا صلی الله علیه وسلم  به مدینه قدم گذاشت، عبدالله بن سلام از وی پرسید: اولین غذایی که بهشتیان می‌خورند، چیست؟ فرمود: «پاره جگر ماهی».{ قطعه‌ایی که به جگر ماهی بزرگ یا نهنگ متصل بوده و خوشمزه‌ترین و گواراترین غذا می‌باشد. البته کیفیت و کمیت آن بر کسی معلوم نیست، زیرا وجه اشتراک نعمت‌های دنیا و نعمت‌های بهشتی، فقط در اسم‌هایشان می‌باشد.}

 

در صحیح مسلم به روایت ابی‌اسماء از ثوبان مولای رسول خدا صلی الله علیه وسلم  آمده است: مردی یهودی از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  پرسید: پیشکش آنها در بدو ورود به بهشت چه خواهد بود؟ فرمود: پاره جگر نهنگ. گفت: بعد از آن چه غذایی خواهند خورد؟ فرمود: گاو نر بهشت را برایشان ذبح می‌کنند که از علف‌های بهشت خورده است. پرسید: بعد از آن چه می‌نوشند؟ فرمود: از رودی به نام سلسبیل. یهودی گفت: راست گفتی.

 

در صحیحین از حدیث عطاء بن یسار از ابوسعید خدری روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: در قیامت کره زمین به شکل یک قرص نان درآمده که خداوند جبار آن را با دستانش تا می‌زند همانطوری که شما در سفر نانتان را تا می‌زنید، و برای پیشکش ورود به بهشتیان آماده می‌گردد، مردی از یهود وارد شده، گفت: زمین به یک قرص نان تبدیل می‌گردد: سپس گفت آیا بگویم غذایشان چیست؟ فرمود: آری. گفت: غذایشان بالام و نون است؟ فرمود: این چه است؟ گفت: گاو نر و ماهی، که هفتاد هزار نفر ار پاره جگر آن خواهند خورد.

 

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏


منازل بهشت و ارتفاع آن چقدر است؟


 بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

خداوند متعال می‌فرماید:

« لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِهَا غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَادَ» (الزمر / 20)

«اما کسانی که از پروردگاشان بپرهیزند آنان دارای قصرها و کاخ‌هایی هستنتد که بالای یکدیگر ساخته‌شده‌اند و در زیر آنها رودبارها جاری است. این وعده را خدا می‌داند و خدا خلاف وعده عمل نمی‌کند».

 

« وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ » (العنکبوت / 58)

«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده باشند ایشان را در کاخ‌های عظیم بهشت جای می‌دهیم کاخ‌هایی که در زیر آنها رودبارها روان است، جاودانه در آن به سر می‌برند، پاداش آنان که کار می‌کند چه پاداش خوبی است».

 

در صحیحین از ابوسعید خدری رضی الله عنه  روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«بهشتیان آنچنان که شما حرکت ستارگان درخشان را در افق از مشرق یا مغرب دنبال می‌کنید، منازل و غرفه‌های بهشتی را در بالای سرشان دنبال می‌کنند. چون تفاوت بین منازلشان بسیار زیاد است. گفتند: یا رسول‌الله صلی الله علیه وسلم ! آن منازل پیامبران است که کسی به آن نخواهد رسید؟ فرمود: خیر. قسم به کسی که جانم در دست اوست، جای مردانی است که به خدا ایمان آورده و پیامبران را تصدیق نمایند.

 

در صحیحین از سهل‌بن سعد ساعدی روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«بهشتیان غرفه‌های همدیگر را همچون ستارگان آسمانی مشاهده می‌کنند».

 

امام احمد از ابوهریره نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«بهشتیان به خاطر تفاوت منازلشان، همدیگر را همانطوری که شما ستاره‌ای نورانی را در افقی روشن مشاهده می‌کنید دنبال می‌کنند. پرسیدند: آنان پیامبرانند؟ فرمود: «خیر، قسم به کسی که جانم در دست اوست، آنها اقوامی هستند که به خدا ایمان آورده و پیامبران را تصدیق نموده‌اند».

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 


 



کیفیت خاک بهشت چگونه است؟



 بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

در صحیحین از ابوذر غفاری در حدیث معراج از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  روایت شده است که فرمودند:

«به بهشت داخل شدم که در آن گنبدهای از مروارید وجود داشت و خاکش از مشکل بود».( این حدیث از طریق زهری از انس‌بن مالک از ابوذر غفاری به ثبت رسیده است)

امام احمد از ابوسعید خدری رضی الله عنه  نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  از ابن‌صیاد در مورد خاک بهشت پرسیدند. جواب داد که خاکش سفید و نرم، از مشک خالص است، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  او را تصدیق نمود. { ابن صیاد : مردی که در زمان بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  قرینی از جن بر او وارد می‌شد و اخبار درست و نادرستی را به وی انتقال می‌داد. حدیث آن در باب دجال در قسمت اول همین کتاب مذکور است.}

 

در روایت مسلم از ابوسعید نقل شده است که ابن صیاد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  در مورد خاک بهشت سؤال نمود که فرمود: خاکی است سفید و نرم از مشک خالص.

 

امام احمد از جابربن عبدالله روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

می‌خواهم از یهود در مورد خاک بهشت که خاکی بسیار نرم و سفید است، بپرسم گفتند: نان است ای ابوالقاسم، رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: نانی از خاک سفید نرم، یا آرد سفید نرم.

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏



غذای بهشتیان و خوردن و آشامیدنشان در آن


 بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

خداوند متعال می‌فرماید:

« كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ » (الحاقه / 24)

«در برابر کارهایی که در روزگاران گذشته انجام می‌داده‌اید. امروز بخورید و بیاشامید، بر شما گوارا باد».

 

« لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا » (مریم / 62)

«آنان در آنجا گفتار پوچ و بیهوده‌ای را نمی‌شنوند مگر درود و خوشآمدگویی را، صبحگاهان و شامگاهان خوراک و غذای ایشان آماده است».

 

« وَفَاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ (20) وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ» (الواقعه / 20-21)

«و هر میوه‌ای را که انتخاب نمایند * و گوشت هر پرنده‌ای‌ را که تقاضای نمایند».

 

« يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنْتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ » (الزخرف / 71)

«برایشان کاسه‌ها و جام‌های زرین به گردش انداخته می‌شود و هر چه دل بخواهند و چشم از آن لذت ببرد در بهشت وجود دارد، و شما در آن جاودان خواهید ماند».

 

« إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا (5) عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا » (الإنسان / 5-6)

«نیکوکاران (در بهشت) جام‌های شرابی را سر می‌کشند و می‌نوشند که آمیخته به کافور است * چشمه‌ای که بندگان خدا از آن می‌نوشند و به گونه شگفتی برمی‌جوشانند و به فوران درمی‌آورند».

 

« وَيُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآَنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَ (15) قَوَارِيرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا » (الإنسان / 15-16)

«جام‌های سیمین شراب و قدح‌های بلورین می، میانشان به گردش درمی‌آید * قدح‌های بلورینی که از نقره‌اند، آنها را به اندازه و به دقت تهیه نموده‌اند».

 

این قدح‌های نقره‌ای در درخشندگی و لطافت بسان شیشه می‌باشند، که این در نوع خود حداقل در دنیا بی‌نظیر است و بنابر درجات بهشتیان و اولیای خدا متغیر و مختلف بوده که از اهمیت و لطافت آن نمی‌کاهد.

« وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا (17) عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا » (الإنسان / 17-18)

«در آنجا از جام‌های شرابی بدیشان می‌دهند که آمیزه آن زنجبیل است از چشمه‌ای در بهشت در سلسبیل نام دارد».

 

« وَبَشِّرِ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره / 25)

(به کسانى که ايمان آورده، و کارهاى شايسته انجام داده‏اند، بشارت ده که باغهايى از بهشت براى آنهاست که نهرها از زير درختانش جاريست. هر زمان که ميوه‏اى از آن، به آنان داده شود، مى‏گويند: «اين همان است که قبلا به ما روزى داده شده بود.(ولى اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است.)» و ميوه‏هايى که براى آنها آورده مى‏شود، همه (از نظر خوبى و زيبايى) يکسانند. و براى آنان همسرانى پاک و پاکيزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.)

هر بار که نعمتی جدید به آنها تقدیم می‌گردد چون میوه‌ها در ظاهر به یک شکل و صورت می‌باشد گمان می‌کنند که همان میوه قبلی است، ولی در حقیقت این چنین نیست. و همه آنها در مزه و طعم و خوشبویی خواص منحصر به فرد داشته و با دیگری متفاوتند.

 

امام احمد از زیدبن ارقم روایت می‌کند که فرمود:

مردی از یهود به خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  آمده و گفت: ای ابوالقاسم! مگر نه این است که بهشتیان در بهشت می‌خورند و می‌آشامند؟ و به دوستانش گفت: اگر این را بپذیرد، بر او غلبه خواهم کرد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمود: آری سوگند به کسی که جانم در دست اوست، به هر کدام از بهشتیان قدرت صد مرد در خوردن و آشامیدن و شهوت نزدیکی عطا می‌شود. یهودی گفت: کسی که می‌خورد و می‌آشامد، نیاز به قضای حاجت دارد؟ رسول خدد صلی الله علیه وسلم  فرمود: قضای حاجت آنها عرقی خواهد بود که همچون مشک خوشبویی از پوست بدنشان خارج شده و شکم‌هایشان سبک می‌گردد.{ این حدیث از طریق ابومعاویه از اعمش از ثمامةبن عقبة از زیدبن ارقم روایت شده است و قسمت دومش نیز ازوکیع از اعمش ثمامة روایت شده است و نسائی و درامی نیز آن را روایت کرده‌اند حافظ ضیاء گوید : من این حدیث را به شرط مسلم قبول دارم. چون ثمامة ثقه است و بر سماعش از زیدبن ارقم تصریح دارد. }

 

در روایتی دیگر آمده است:

یهودی گفت: کسی که می‌خورد و می‌آشامد، نیاز به قضای حاجت دارد و در بهشت نجاست و کثافتی وجود ندارد؟ رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمود: «قضای حاجت آنها به صورت ترشحات خوشبویی خواهد بود که همچون مشک از پوستشان خارج شده و شکم را سبک می‌گرداند».

 

امام احمد از جابربن عبدالله روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  ‌فرمودند:

«بهشتیان در بهشت می‌خورند و می‌آشامند و قضای حاجت ندارند و ادرار نمی‌کنند و آب بینی و دهان نمی‌ریزند غذای آنها به آروغ و ترشحاتی به خوشبویی مشک تبدیل می‌شود».

 

در روایت مسلم آمده است که پرسیدند: پس غذایی که خورده‌اند چه می‌شود؟ فرمود: «به آروغ و ترشحات خوشبو تبدیل می‌شود و حمد و تسبیح به آنها الهام می‌گردد».

 

در روایتی آمده است: «همانگونه که به شما نفس کشیدن الهام می‌گردد، به بهشتیان حمد و تسبیح الهام می‌گردد». (به روایت مسلم.)

 

امام احمد از ابوهریره روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  در حالی که مردی از صحرانشینان نیز حضور داشت فرمود: «مردی در بهشت از خداوند اجازه می‌خواهد که زراعتی داشته باشد خداوند به او می‌گوید:

مگر هر چه می‌خواستی نداری؟ می‌گوید: آری خداوندا! ولی به زراعت علاقه دارم. فرمود: سپس چیزی را کاشت و ناگهان در یک چشم به هم زدن رویید و بلند شد و به وقت درو رسید و همچون کوه‌ها بالا آمد. خداوند به او می‌گوید: ای بنی‌آدم، هیچ چیز تو را سیر نخواهد کرد.

اعرابی گفت: به خدا این مرد یا از قریش است و یا از انصار، چون آنها کشاورزند، ولی ما اهل کشاورزی و زراعت نیستیم، رسول خدا صلی الله علیه وسلم  از سخنان این اعرابی خندیدند.( بخاری نیز این حدیث را روایت کرده است. )

 

امام احمد از عبدالله بن مسروق از عبدالله بن مسعود روایت می‌کند که در آیه:

« يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ (25) خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ » (المطففین / 25-26)

«به آنان از شراب زلال و خالص داده می‌شود که دست نخورده و سر بسته است مُهر آن از مشک است».

فرمود: رحیق همان شراب است که بعد باز خوردنش به بوی مشک تبدیل می‌گر‌دد.

سفیان از عطاء بن سائب از سعیدبن جبیر از ابن عباس رضی الله عنه  روایت می‌کند که درباره آیه فرمود:

« وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ» (المطففین / 27)

«آن بهترین شراب اهل بهشت است که مقربین آن را خالص می‌نوشند و جهت اصحاب یمین مخلوط و ممزوج می‌گردد».

همچنین می‌فرماید: خداوند شراب بهشت را به صفاتی زیبا و نیکوتر ذکر نموده که هرگز در شراب دنیا حاصل نمی‌شود. از جمله اینکه: در بهشت رودهایی از شراب حاری است. خداوند می‌فرماید:

« مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ آَسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ» (محمد / 15)

«وصف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است: در آن رودبارهای از آبی وجود دارد که گندیده و بدبو نگشته و رودهایی از شیری که طعم و مزه آن متغیر نشده، و رودهایی از شرابی که سراپا لذت برای نوشندگان است و رودهایی از عسل که خالص و پالوده است و در آنجا آنان هر گونه میوه‌ای دارند و از آمرزش پروردگارشان برخوردارند، آیا اینان همچون کسانیند که در آتش دوزخ جاویدان مانده و از آب داغ و جوشان نوشانده می‌شوند و روده‌های آنان را پاره پاره کرده و از هم می‌گسلد».

 

این رودهای جاری از دریاهای بیکرانی سرچشمه می‌گیرند و به عکس شراب دنیا که در بدترین شرایط و با بدترین و غیر بهداشتی‌ترین امکانات تهیه می‌گردد. خداوند شراب بهشت را [بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ] {الصَّفات:46}  معرفی می‌کند، بر خلاف شراب دنیا که در بدبویی و بدمزگی و از بین بردن عقول و مختل ساختن رفتار و کردار و درد آوردن شکم و معده و گیج نمودن انسان معروف و مشهور است. خداوند شراب بهشت را از همه این عیب و نقص‌ها منزه ساخته است. می‌فرماید:

« يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ (45) بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ» (الصافات / 45-47)

« و گرداگردشان قدحهاى لبريز از شراب طهور را مى‏گردانند؛شرابى سفيد و درخشنده، و لذّتبخش براى نوشندگان؛

 ».

 

« لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنْزَفُونَ » (الصافات / 47)

« شرابى که نه در آن مايه تباهى عقل است و نه از آن مست مى‏شوند! ».

{ ابن کثیر در تفسیر خوردن قولی دیگر نیز از ابن عباس در تفسیر «غول» ذکر نموده و گفته است آن سردردی است که هنگام نوشیدن شراب دنیا به انسان دست می‌دهد و قول اول ترجیح داده است.}

 

انسان حقیقتاً از این شراب لذت می‌برد و می‌تواند اوقات خوشی را سپری نماید. بر خلاف شراب دنیا که انسان را دیوانه ساخته و او را به حیوان لایعقلی تبدیل می‌کند که هیچ اراده‌ای در تصرفات خود ندارند که خود دلیلی عیان بر پوچی و بی‌ارزشی شراب دنیاست و دلیلی بر بدبخت بودن کسانی است که سعادت و خوشی را در دیوانه شدن می‌جویند.

 

از ابن عباس دربارة آیه:

 [بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ* لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنْزِفُونَ]. {الواقعة- 18-19}. 

نقل شده است که فرمود: «هیچ سردردی به جای نمی‌گذارد و عقل‌ها را تحت‌الشعاع قرار نمی‌دهد.

اکواب: کوزه‌هایی که سر آنها گشاده بوده و گوشه ندارند.

اباریق: کوزه‌هایی که سر آنها باریک بوده و گوشه دارند.

کأس: پیک‌هایی که در آن شراب می‌ریزند.

می‌فرماید:

« وَكَأْسًا دِهَاقًا » (النبأ / 34)

«جام‌های پر از شراب».

این شراب کامل و بدون نقص است.

« لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا » (النبأ / 35)

«نه لغو و سخن بیهوده‌ای بر اثر خوردن شراب از آنها سرمی‌زند و نه یکدیگر را تکذیب می‌کنند».

به خلاف آنچه از خوردن شراب دنیا حاصل می‌گردد. چنان که فرمود:

« لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا» (مریم / 62)

«آنان در آنجا گفتار پوچ و بیهوده‌ای نمی‌شنوند و روزیشان در آنجا وجود دارد».

« يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ » (الطور / 23)

«نه لغوی در آن است و نه مصیبت و گناهی!».

« لَا تَسْمَعُ فِيهَا لَاغِيَةً» (الغاشیه / 11)

«در آنجا سخن یاوه‌ای نخواهد شنید».

« لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا *إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا» (الواقعه / 25-26)

(در آن (باغهاى بهشتى) نه لغو و بيهوده‏اى مى‏شنوند نه سخنان گناه آلود؛تنها چيزى که مى‏شنوند «سلام» است «سلام»!)

 

در صحیحین از حذیفه‌بن الیمان ثابت گشته که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«در ظرف‌های طلا و نقره ننوشید و در بشقاب‌هایش غذای نخورید. چون این دو در آخرت مال شما و در دنیا مال آنها (کافران) است».

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 

عطر و بوی بهشت چگونه است؟


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

خداوند متعال می‌فرماید:

« وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (4) سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ (5) وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ » (محمد / 4-6)

«کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند خداوند هرگز کارهایشان را نادیده نمی‌گیرد و بی‌مزد نمی‌گذارد * به زودی آنها را رهنمود کرده و حال و وضعشان را خوب و عالی می‌نماید * و آنان را به بهشتی وارد می‌گرداند که آن را بدیشان معرفی کرده است».

 

بعضی ‌گفته‌اند: معرفی بهشت با خوشبو نمودن آن صورت می‌گیرد، با بوی خوشی که از آن به مشام می‌رسد آنها آن را می‌شناسد.

ابوداود از عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: «کسی که خود را به غیر از پدر خود منسوب نماید، بوی بهشت را نمی‌فهمد. هر چند بوی آن از مسافت پنجاه سال استشمام می‌شود».

در روایتی آمده است: از بُعد هفتاد سالگی به مشام می‌رسد».( این جمله به روایت احمد است )

 

بخاری از عبدالله بن عمرو رضی الله عنه روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«کسی که معاهد و هم پیمانی را بکشد بوی بهشت به مشامش نمی‌رسد در حالی که بویش از مسافت چهل سال به مشام می‌رسد».

 

امام احمد از عبدالله بن عمرو رضی الله عنه  روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

کسی که فردی از اهل ذمه را بکشد، بوی بهشت به مشامش نمی‌رسد با وجود اینکه بویش از مسافت چهل سالی مشخص است.( اهل ذمه : غیر مسلمانانی که با مجوز در کشور اسلامی زندگی می‌کنند و حق اقامت را نیز پرداخت می‌نمایند ){ نسائی نیز به همین صورت روایت کرده است. در روایت طبرانی مسافت یک صد سال و در روایت ترمذی هفتاد سال ذکر شده است. ذکر عدد در چنین مواردی فقط دال بر کثرت است و تعدد روایت منجر به تعارض آن نخواهد شد. چون تحدید به منظور نیست والله اعلم}

در صحیحین از انس‌بن مالک از سعدبن معاذ به ثبت رسیده است که فرمود:

«انس بن نضر در غزوه احد از کنارمان گذشت، به او گفتیم: کجا ای انس؟ گفت: چه خوش است بوی بهشت، به خدا سوگند من بویش را از طرف احد احساس می‌کنم، در آن روز آنقدر جنگید تا به شهادت رسید و از شدت و کثرت زخم‌ها و جراحاتش شناخته نمی‌شد تا اینکه خواهرش ربیع دختر نضر او را از سر انگشتانش شناخت، او در آن روز هشتاد و اندی ضربه مابین ضربات شمشیر و نیزه و تیر خورده بود».

انس رضی الله عنه  در آن روز بوی بهشت را از بالای آسمان‌ها استشمام می‌کند. احتمالاً بهشت در آن روز به مؤمنان نزدیک شده (والله اعلم).

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 


 



بلندی و وسعت بهشت


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

خداوند می‌فرماید:

« وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ (46) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (47) ذَوَاتَا أَفْنَانٍ (48) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (49) فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ (50) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (51) فِيهِمَا مِنْ كُلِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَانِ (52) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (53) مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ (54) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (55) فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (56) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (57) كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ (58) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (59) هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ (60) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (61) وَمِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ (62) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (63) مُدْهَامَّتَانِ (64) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (65) فِيهِمَا عَيْنَانِ نَضَّاخَتَانِ (66) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (67) فِيهِمَا فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ (68) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (69) فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ (70) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (71) حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ (72) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (73) لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (74) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (75) مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ (76) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (77) تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (78)» (الرحمن / 46-78)

 

«هر کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ در بهشت خواهد داشت * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را تکذیب می‌کنید * باغ‌هایی که دارای انواع درختان میوه با شاخه‌های ترد و شاداب است * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را تکذیب می‌کنید * در آن باغها چشمه‌سارانی جاری است * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * در آنجا از هر میوه‌ای زوجی وجود دارد * پس کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان را تکذیب می‌کنید * بهشتیان بر فرش‌هایی تکیه زده و می‌لمند که آسترهای آن از ابریشم ضخیم است ومیوه‌های رسیده باغ‌های بهشت در دسترس و نزدیک است * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * در آنجا زنانی وجود دارند که جز به همسران خود عشق نمی‌ورزند و پیش از آنان کسی از آدمیان و جنیان با ایشان نزدیکی نکرده است * پس کدامیک از آیات پروردگارتان را انکار می‌کنید آن حوریان بهشتی انگار که از یاقوت و مرجانند * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * آیا پاداش نیکی جز نیکی خواهد بود؟ * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * جدای از این، دو باغ دیگر وجود دارد * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * هر دو کاملاً سبز و خرم هستند * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * در آن باغ‌ها چشمه‌هایی است که قلقل‌کنان از زمین می‌جوشند * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * در آن باغ‌ها انواع میوه و از جمله خرما و انار است * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * در آنها زنان خوب و زیبا وجود دارند * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * سیاه چشمانی که هرگز از خیمه‌ بیرون نمی‌روند * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * پیش از آنان کسی از انسان‌ها و پری‌ها با آنان نزدیکی نکرده است * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * بهشتیان بر بالش‌های گرابنهای سبز رنگ تکیه زده و بر فرش‌های منقش بی‌نظیر بسیار زیبا می‌لمند * پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید * نام پروردگار بزرگوار و گرامی تو، چه مبارک نامی است».

 

در صحیحین از ابوموسی اشعری روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«دو بهشت طلایی وجود دارد که ظروف آن و تمام امکاناتش از طلاست و دو بهشت از نقره وجود دارد که تمام ظروف و امکاناتش از نقره است و هیچ چیز مانع دیدن روی خداوند نمی‌شود مگر همان ردای کبریا و ابهت و جلال و شکوهی که باری‌تعالی در بهشت برین بر چهره دارد».

بیهقی از ابوبکر بن ابوموسی اشعری از پدرش روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«دو بهشت از طلا وجود دارد که مختص سابقین است، و دو بهشت از نقره که متعلق به اصحاب یمین است».

 

بخاری از انس‌بن مالک رضی الله عنه  روایت می‌کند:

وقتی حارثه در جنگ بدر به شهادت رسید، مادرش به خدمت رسول خدا صلی الله علیه وسلم  آمد و گفت: یا رسول‌الله صلی الله علیه وسلم ! از جایگاه حارثه در قلب من اطلاع داری، اگر او در بهشت است هرگز بر او نخواهم گریست و گرنه می‌بینی چه خواهم کرد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم  گفت: مگر عقلت را از دست داده‌ای؟ مگر آنجا فقط یک بهشت است؟ آنجا بهشت‌های فراوانی وجود دارد و او در فردوس اعلی منزل می‌کند.

خداوند می‌فرماید:

« وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» (آل‌عمران / 133)

و شتاب کنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمين است؛ و براى پرهيزگاران آماده شده است.

« سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاء وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» (الحدید / 21)

به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است و براى کسانى که به خدا و رسولانش ايمان آورده‏اند؛ آماده شده است، اين فضل خداوند است که به هر کس بخواهد مى‏دهد؛ و خداوند صاحب فضل عظيم است!

« فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى» (طه / 75)

«چنین کسانی دارای مراتب بالا و منازل والا هستند».

 

امام احمد از ابوهریره نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«کسی که به خدا و رسولش ایمان بیاورد، و نماز به پا دارد و رمضان را روزه بگیرد، خداوند خود را ملزم می‌داند که او را به بهشت وارد سازد، چه هجرت کند و چه در سرزمین خودش باقی بماند. گفتند: یا رسول‌الله صلی الله علیه وسلم ! آیا این را به مردم اطلاع دهیم؟ فرمود در بهشت صد درجه وجود دارد که خداوند آن را جهت مجاهدین در راهش آماده ساخته و بین هر دو درجه فاصله بین زمین و آسمان است، اگر خواستید دعا کنید. از خداوند فردوس را بخواهید؛ زیرا آن وسط بهشت و بالاترین درجه آن است که عرش خدا بر آن قرار دارد و رودهای بهشتی از آن سرچشمه می‌گیرند».( بخاری، ترمذی طبرانی نیز روایت کرده‌اند)

 

از موسی کلیم‌ الله علیه السلام روایت شده که گفت:

خداوندا! مرا از پایین‌ترین مقام بهشتیان مطلع ساز. فرمود: آری، وقتی بهشتیان در منازلشان فرودآمده و به پاداش‌هایشان می‌رسند، مردی از راه می‌رسد، به او گفته می‌شود: داخل بهشت شو. می‌گوید: خداوندا! چگونه داخل شوم در حالی که مردم در منازل خود فرود آمده و به پاداششان رسیده‌اند. خداوند می‌فرماید: آیا اگر به اندازه ملک یکی از پادشاهان دنیا به تو برسد، راضی خواهی شد؟ می‌گوید: خداوندا راضی شدم. می‌فرماید: پس این برای تو و همانند آن، و پنج انگشت دستش را نشان داد.( یعنی : پنج برابر آن برای تو خواهد بود) می‌گوید: خداوندا! راضی شدم. می‌فرماید این برای تو و اضافه بر این چه دلت بخواهد و چشمانت از آن لذت می‌برد نیز مال تو است. می‌گوید: خداوندا! راضی هستم. موسی گفت: خداوندا پس مرا از بالاترین مقام بهشتیان مطلع ساز. خداوند می‌فرماید: آنها کسانیند که من آنها را خواسته‌ام و به تو خبر می‌دهم. کرامت و بزرگی آنها را با دستان خودم کاشته‌ام و بر آن مُهر زده‌ام. کسی آن را ندیده است و کسی آن را نشنیده است و بر قلب هیچ کسی خطور نکرده است و مصداق آن در سخنان خداوند است که فرمود:

« فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ » (السجده / 17)

«هیچ کسی نمی‌داند در برابر کارهایی که مؤمنان انجام می‌دهند چه چیزهایی شادی‌آفرین و مسرت‌بخشی برای ایشان پنهان شده است».

 

در صحیحین از ابوهریره روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

خداوند فرمود: «برای بندگان صالحم آن چیزی را آماده ساخته‌ام که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و بر قلب هیچ بشری نیز گذر نکرده است. مصداق آن در کتاب خدا چنین است:

« فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ » (السجده / 17)

 

امام احمد از سهل‌بن ساعدی روایت می‌کند که می‌گوید:

در یکی از مجالس رسول خدا صلی الله علیه وسلم  حاضر بودم که ایشان بهشت را به طور کامل برایمان وصف نمود سپس فرمود: «در آن چیزهایی است که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و بر قلب هیچ بشری خطور نکرده است» و این آیه را تلاوت فرمود:

« تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (16) فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (السجده / 16-17)

پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مى‏شود (و بپا مى‏خيزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بيم و اميد مى‏خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده‏ايم انفاق مى‏کنند!

هيچ کس نمى‏داند چه پاداشهاى مهمّى که مايه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، اين پاداش کارهائى است که انجام مى‏دادند!

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 


 

 

سایت عصر اسلام




بالاترین منزلت بهشت متعلق به کیست؟


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏‏اما بعد‏:‏

 

در صحیح بخاری از جابربن عبدالله روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: کسی که در هنگام شنیدن اذان بگوید:

« اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَالصَّلَاةِ الْقَائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِيلَةَ وَالْفَضِيلَةَ وَابْعَثْهُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ الَّذِي وَعَدْتَهُ ».

(دعای بعد از اذان :

خداوندا! پروردگارا این دعوت کامل و نماز به پا شده، محمد را وسیله و بزرگواری عطا کن و در مقام ستوده‌ای که به او وعده داده‌ای، مبعوثش بگردان)

در روز قیامت سزاوار شفاعتم خواهد بود.

 

و در صحیح مسلم از عبدالله بن عمروبن العاص روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«هر گاه صدای مؤذن را شنیدید، جملات او را تکرار کنید، سپس بر من درود فرستید، زیرا هر کس یک بار بر من درود فرستد، خداوند ده بار بر او درود می‌فرستد. سپس از خداوند وسیله را برای من تقاضا نمایید که آن منزلتی در بهشت است که فقط یکی از بندگان خدا سزاوارش خواهد بود و من امیدوارم که آن کس من باشم، هر کس وسیله را برای من طلب کند، شفاعتم بر او حلال خواهد گشت».

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏



ارتقای درجات فرزندان به درجات پدران


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

خداوند متعال می‌فرماید:

« وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ» (الطور / 21)

«کسانی که خودشان ایمان آورده و فرزندانشان از ایشان در ایمان آوردن پیروی کرده‌اند فرزندانشان را در بهشت به آنها ملحق می‌گردانیم بی‌آنکه ما اصلاً از عمل آن کسان چیزی بکاهیم».

یعنی خداوند متعال درجه فرزندان را در بهشت به درجه پدران ارتقا می‌دهد؛ اگرچه اعمالشان به اعمال پدرانشان نرسد و از اعمال پدران چیزی کاسته نمی‌شود و خداوند آنها را در جایی قرار می‌دهد که پدران مستحق‌ آن هستند و به عبارتی درجه پایین‌تر را به بالاتر ارتقا داده تا همه را در درجه بالاتر با یکدیگر جمع گرداند و در کنار یکدیگر از نعمت‌های بهشتی بهره‌مند سازد.

 

ثوری از عمروبن مره از سعیدبن جبیر از ابن عباس رضی الله عنه نقل می‌کند که فرمود:

«خداوند نوادگان و فرزندان مؤمن را به درجه وی ارتقا می‌دهد. هر چند که در عمل کمتر باشند تا چشمش به دیدن آنها روشن گردد»، سپس آیه فوق را تلاوت نمود.{ ابن جریر و ابن ابی‌حاتم در تفسیرشان چنین روایت کرده‌اند. [یعنی : موقوف بر ابن عباس]، و بزاز در  مسندش و ابن مردویه در تفسیرش از حدیث قیس‌بن الربیع از عمرو از سعید از ابن عباس مرفوعاً روایت نموده‌اند. هر چند روایت وقف صحیح‌تر است. }

 

ابن ابی‌حاتم از ابن عباس در این آیه نقل کرده است که فرمود: «اینان فرزندان فرد مؤمن هستند که بر ایمان مرده‌اند، اگر منازلشان از منازل پدرانشان پایین‌تر باشد به آنها می‌پیوندند و از اعمال هیچ کدامشان چیزی کم نمی‌شود».

 

طبرانی از سعیدبن جبیر روایت می‌کند که فرمود: از ابن عباس، که گمان می‌کنم از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  روایت می‌کرد، شنیدم که فرمودند: «وقتی مؤمن وارد بهشت می‌شود، از احوال والدین و همسر و فرزندانش جویا می‌شود. به او خبر می‌دهند که آنها به درجه تو نرسیده‌اند. می‌گوید: خداوندا! من برای خودم و آنها عمل نموده‌ام. دستور داده می‌شود آنها را به او برسانند» و ابن عباس آیه:

« وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ» (الطور / 21)

را تلاوت نمود.

 

عوفی از ابن عباس در این آیه روایت کرده است که فرمود: خداوند می‌فرماید:

«اگر فرزندان ایمان آورده و به اوامرم گردن نهند، من آنها را در بهشت به پدران ملحق می‌سازم، و فرزندان کوچکشان نیز به آنان ملحق می‌شوند».

این تفسیر، یکی از اقوال علما در معنای «الذریه» است که آیا فقط شامل فرزندان کوچک قبل از بلوغ می‌شود یا اینکه کوچک و بزرگ را در برمی‌گیرد؟ چنانکه می‌فرماید:

« وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» (الأنعام / 84)

(و اسحاق و يعقوب را به او [= ابراهيم‏] بخشيديم؛ و هر دو را هدايت کرديم؛ و نوح را (نيز) پيش از آن هدايت نموديم؛ و از فرزندان او، داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت کرديم)؛ اين‏گونه نيکوکاران را پاداش مى‏دهيم!(

 

« ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا» (الأسراء / 3)

( فرزندان کسانى که با نوح (بر کشتى) سوار کرديم! او بنده شکرگزارى بود. (شما هم مانند او باشيد، تا نجات يابيد!)

به این ترتیب ذریه شامل کبار و صغار شده است. واحدی نیز همین قول را اختیار نموده است (والله اعلم).

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏



حوریان بهشتی


 بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و ‏‏اما بعد‏:‏

 

« فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ » (الرحمن / 56)

«در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند كه جز به همسران خود عشق نمى‏ورزند و هيچ انس و جنّ پيش از اينها با آنان تماس نگرفته است‏».

 

« حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ (72) فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (73) لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ » (الرحمن / 72-74)

«حوريانى كه در خيمه‏هاى بهشتى مستورند* پس کدامیک از نعمت‌های پروردگارتان را تکذیب می‌کنید * پیش از آنان، کسی از انسان‌ها و پری‌ها با ایشان نزدیک و مقاربت نکرده است».

 

« فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ »(الرحمن / 70)

«در میان باغ‌های بهشت زنان خوب و زیبا هستند».

 

« وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ » (البقره / 25)

«و در آنجا همسران پاک و بی‌عیبی دارند».

 

آنها از هر نقص و عیبی مبرا هستند. از حیض و نفاس، از ادرار کردن و قضای حاجت، از آب دهان و آب بینی پاک بوده و هیچ نقصی ندارند. در ضمن اخلاق و رفتار و گفتارشان نیز از هر عیب و نقصی دور است.

 

« وَحُورٌ عِينٌ (22) كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (23) جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (الواقعه / 22-24)

«و حوریان چشم درشت بهشتی * که همسان مروارید میان صدفند * در برابر کارهایی که می‌کرده‌اند به آنها داده می‌شود».

 

« كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ» (الصافات / 49)

« [از شدّت سپيدى‏] گويى تخم شتر مرغ [زير پَر] ند».

این مثال به این خاطر زده شده که نزد عرب شترمرغ در سفیدی و درخشش زبانزد است و بعضی از مفسیرین این آیه را به معنای مروارید قبل از بیرون آمدن از صدف تفسیر نموده‌اند.

 

« وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (34) إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً (35) فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا (36) عُرُبًا أَتْرَابًا (37) لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ » (الواقعه / 34-38)

«و در بین همسران ارجمند و گرانقدر * ما آنان را آفریده‌ایم * و ایشان را دوشیزگانی ساخته‌ایم * شیفتگان همسران خود و در یک سن و سال هستند * همه این نعمت‌ها متعلق به اصحاب یمین است».

 

همسران مؤمنان در قیامت جوان می‌شوند و دیگر بار بعد از پیری و ناتوانی دنیا، به کمال زیبایی و طنازی درآمده و عاشقانه با همسرانشان در نعمت‌های بهشتی به سر می‌برند.

 

امام احمد از مقدام بن معدی کرب روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

خداوند شهید را با شش خصلت از دیگران جدا ساخته است:

1- با اولین خونی که از او ریخته می‌شود گناهانش بخشیده و جایگاه خود را در بهشت مشاهده می‌کند.

2- زیور و زینت ایمان به تن می‌کند.

3- از عذاب قبر معاف شده و از فزع اکبر درامان می‌ماند.

4- بر سرش تاج وقار گذارده می‌شود که هر یاقوت آن از تمام دنیا و آنچه در آن است، با ارزش‌تر است.

5- با 72 تن از حورالعین ازدواج می‌کند.

6- برای هفتاد نفر از نزدیکانش شفاعت می‌کند.

 

در حدیثی که مسلم در صحیحش از محمدبن سیرین روایت کرده آمده است:

افتخار بکنید یا نکنید به یاد داشته باشید که در بهشت مردان از زنان بیشترند. ابوهریره در جواب گفت: مگر نه اینکه ابوالقاسم فرموده است:

«اولین گروهی که وارد بهشت می‌شوند، همچون ماه شب چهارده می‌درخشند و گروه بعدی همچون درخشان‌ترین ستاره نورانی در آسمان خواهند بود. هر فرد از آنها دو همسر دارند که مغز استخوان ساقشان را از زیر گوشت می‌‌بینند و در بهشت انسان مجرد وجود ندارد».

در صحیحین نیز از ابوهریره حدیثی در این معنا روایت شده است.

منظور این است که این دو همسر، از زنان دنیا هستند و همراه آنها تعداد کثیری از حورالعین خواهند بود.( و به عبارتی زنان در بهشت از مردان بیشتر هستند)

 

امام احمد از محمدبن سیرین از ابوهریره رضی الله عنه  از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  روایت می‌کند که فرمودند:

«هر مرد بهشتی دو همسر از حوریان بهشتی دارد که هر کدامشان هفتاد لباس پوشیده است و استخوان ساقش از زیر لباسش نمایان است».

این احادیث هیچ‌گونه تعارضی با حدیثی که در صحیحین از عمران‌بن حصین رضی الله عنه  از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  روایت شده است ندارد که فرمودند:

«به بهشت نگاه کردم دیدم که بیشتر اهلش فقرایند، و به جهنم نگاه کردم دیدم که بیشتر اهلش زنانند».

چون امکان این وجود ندارد که آنها هم بیشتر اهل بهشت و هم بیشتر اهل جهنم باشند؛ یعنی وقتی با شفاعت‌های مختلف تعداد کثیری از آنها از جهنم خارج شده و به بهشت داخل گردند، به اکثریت اهل بهشت تبدیل می‌شوند.{ ابن کثیر رحمه‌الله ترجیح داده که بیشتر اهل بهشت از زنان هستند و به حدیث ابن سیرین و قول ابوهریره استناد نموده است. در صورتی که باید گفت : در حدیث سخن از این است که آیا جنس مرد در بهشت بیشتر است یا جنس زن و زنان شامل دنیا و حوریان بهشتی می‌شوند. در این صورت بدون شک زنان بیشتر خواهند بود و به دو دلیل حمل حدیث به زنان دنیا به تنهایی درست نیست. اولاً : وصف این زنان به صفات مخصوص حوریان، ثانیاً : روایت امام احمد که بر حورالعین بودنشان تصریح نموده است. پس بین این حدیث و احادیثی که دال بر اکثریت زنان در جهنم می‌باشد، تعارضی وجود ندارد و امام مسلم نیز حدیثی از عمران‌بن حصین روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند : کمترین ساکنان بهشت زنان هستند، مقصود زنان دنیا هستند. با این توضیح اشکال رفع می‌گردد (والله اعلم). }

امام احمد از انس‌ بن مالک روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند:

«یک حرکت شبانه یا روزانه در راه خدا از دنیا و آنچه در آن است با ارزش‌تر است و مسافت کمان هر کدام از شما یا جای قدمش در بهشت از دنیا و آنچه در آن است بهتر است و اگر زنی از زنان بهشتی به زمین افکند بین زمین و آسمان را پر از عطر خواهند نمود، و همه جا را فراخواهند گرفت و روسریش از دنیا و آنچه در آن است بهتر است».( چیزی که برای زیباتر شدن بر سر گذارد نه اینکه پوشیدن روسری و غیره اجباری باشد. )

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏